مساله گذر زمان
بررسی مساله برجام با استفاده از نظریه بازیها
در این یادداشت قصد داریم با استفاده از نظریه بازیها، مساله برجام و خروج ایالات متحده از برجام را بررسی کنیم. در نظریه بازیها، بازیگران و نقشآفرینان، افرادی کاملاً عقلانی که به دنبال بیشینه کردن منافع خود هستند و همچنین توانایی کامل برای محاسبه بهترین عملکرد را دارند، فرض میشوند، اما در واقعیت هم فرض عقلانیت کامل و هم فرض توانایی برای محاسبه بهترین عملکرد، ممکن است اتفاق نیفتد و به همین دلیل باید متوجه محدودیتهای تحلیل مسائل با نظریه بازیها بود.
در این یادداشت قصد داریم با استفاده از نظریه بازیها، مساله برجام و خروج ایالات متحده از برجام را بررسی کنیم. در نظریه بازیها، بازیگران و نقشآفرینان، افرادی کاملاً عقلانی که به دنبال بیشینه کردن منافع خود هستند و همچنین توانایی کامل برای محاسبه بهترین عملکرد را دارند، فرض میشوند، اما در واقعیت هم فرض عقلانیت کامل و هم فرض توانایی برای محاسبه بهترین عملکرد، ممکن است اتفاق نیفتد و به همین دلیل باید متوجه محدودیتهای تحلیل مسائل با نظریه بازیها بود.
ایران و کشورهای 1+5، بعد از مدتها مذاکرات فشرده، به توافقی که آن را برجام مینامیم رسیدند. برای رسیدن به یک توافق طرفین مذاکره میکنند، اما اگر تمایلی برای رسیدن به توافق وجود نداشته باشد، مذاکرات کِش میآیند و به جلسات بعد و بعدتر موکول میشوند.
نقش گذر زمان
گذر زمان نقش بسیار مهمی در همگرایی مذاکرات به نقطه توافق، بازی میکند. اینکه گذر زمان به ضرر یک طرف یا به ضرر هر دو طرف باشد، تعیین میکند که مذاکرات به نقطه توافق واگرا یا همگرا شود. حالتی را در نظر بگیرید که دو نفر برای تقسیم یک بستنی در حال آب شدن مذاکره میکنند، یا دو نفر که یک دینامیت به آنها بسته شده است، برای خاموش کردن فتیله مذاکره میکنند، در این شرایط هیچکدام از طرفین علاقهای به کش دادن مذاکره ندارند، اما حالتی را در نظر بگیرید که دینامیت فقط به یکی از افراد بسته شده است و دو طرف برای خاموش کردن دینامیت با هم مذاکره میکنند، طرفی که آزاد است، علاقه دارد مذاکرات را کش بدهد.
قبل از سال 1390، پیش از آنکه تحریمها اقتصاد ایران را تحت تاثیر شدید قرار دهد، ایران علاقهای به اینکه مذاکرات به توافق منجر شود نداشت. گذر زمان به نفع ایران و به ضرر طرف مقابل بود. هرچه زمان میگذشت، ایران به نقطه غیرقابل بازگشت هستهای نزدیکتر میشد و دست بالاتر را در مذاکره به دست میآورد و دیپلماتهای ایرانی مذاکرات را به جلسات بعد و بعد موکول میکردند، چون هر جلسه که برمیگشتند، حجم اورانیوم غنیسازی ایران بیشتر شده بود و طرف مقابل حاضر به امتیاز دادن بیشتری میشد.
اما طرف مقابل هم از مساله گذر زمان آگاه بود، و برای آنکه گذر زمان را به ضرر ایران بکند، تحریمهای سخت، هوشمندانه و کارآمدی را بر نفت و بازارهای مالی طراحی کرد، و بعد از اجرای آن گذر زمان به ضرر ایران شد. وقتی گذر زمان به ضرر هر دو طرف مذاکره باشد، مذاکرات به توافق همگرا میشوند، ولی وقتی گذر زمان تنها به ضرر یک طرف باشد، مذاکرات واگراست و به جلسات بعد و بعد موکول میشوند. زیرا طرف دیگر میداند که در جلسه بعدی میتواند امتیاز بیشتری بگیرد، و نباید در این جلسه مذاکرات همگرا شود.
وقتی گذر زمان به ضرر هر دو طرف شد، ایران از دیپلماسی جلیل و زیبا، به دیپلماسی ظریف و دقیق (حتی قبل از شروع دولت روحانی) تغییر تاکتیک داد که در نهایت منجر به توافق برجام شد.
اما ترامپ که رئیسجمهور شد، اسلحه تحریمها را که در دوران اوباما به صورت کارآمد و هوشمند طراحی شده بود، دوباره راهاندازی کرد و با خروج از برجام گذر زمان را به ضرر ایران کرد.
بعد از خروج ترامپ از برجام، اینبار گذر زمان به ضرر ایران و به نفع ایالات متحده و کشورهای همپیمان اوست. آنها ایران را دعوت به مذاکره میکنند، اما این مذاکرات (در صورت پذیرش ایران برای مذاکره) فقط از یک جلسه به جلسه بعد موکول خواهد شد، تا گذر زمان ایران را ضعیف و ضعیفتر کند، چون طرف مقابل میداند که در جلسه بعد، میتواند امتیاز بیشتری بگیرد.
جمهوری اسلامی ایران که خودش قبلاً همین بازی گذر زمان را با طرف مقابل کرده است، حالا هوشمندانه میداند که نباید وارد مذاکرات شود، بلکه باید ابتدا مساله گذر زمان را حل کند تا ورود او به یک مذاکرات همگرا باشد، نه اینکه به یک مذاکرات واگرا وارد شود. ایران در ابتدا کوشید تا با استفاده از اتحادیه اروپا، نگذارد که گذر زمان به ضرر او شود، اما توان اتحادیه اروپا بسیار ناچیز بود و عملاً توفیقی حاصل نشد. پس از یک سال از خروج ترامپ و ایالات متحده از برجام، ایران خروج مرحلهای از برجام را به طوری که مبانی حقوقی داشته باشد در پیش گرفته است تا به این ترتیب گذر زمان را به ضرر طرف مقابل کند.
حالا این طرف مقابل است که نمیخواهد بگذارد گذر زمان به ضررش شود. تهدید وزارت دفاع بریتانیا و همچنین سفر نخستوزیر ژاپن در همین راستاست. ایالات متحده میداند در صورتی که گذر زمان به ضرر او شود، توافقی بهتر از برجام پیدا نخواهد کرد که اگر میشد حتماً دولت اوباما به آن توافق میرسید. پس ایالات متحده باید به هر نحوی شده است نگذارد شرایط به حالتی برگردد که گذر زمان به ضرر هر دو طرف شده و مذاکرات به توافق همگرا شود. آنچه ترامپ از ایران میخواهد نه رسیدن به توافق، بلکه تسلیم است، به همین دلیل، برای آنکه ایران را از اینکه گذر زمان را به ضرر ایالات متحده و همپیمانانش کند بازدارد، هم تهدید نظامی و هم پیام دوستی و وعده صلح ارسال میکند.
در مورد گذر زمان، باید بین منافع ملی یک کشور و منافع حزبی تفاوت قائل شد. اوباما برای اینکه به دموکراتها در دوره بعد ریاستجمهوری شانس دوباره بدهد، نیاز به یک توافق داشت و به غیر از مساله غنیسازی هستهای ایران، پایان یافتن دولت اوباما نیز، مسبب دومی بود که گذر زمان علیه اوباما بود. همین موضوع برای ترامپ هم صدق میکند، اما پایان یافتن دولت ترامپ، تنها یکی از مسائلی است که گذر زمان به ضرر ترامپ است.
برای آنکه توافقی دوباره بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده رخ بدهد، هیچ راهی جز اینکه گذر زمان به ضرر ایالات متحده نیز بشود، نیست. ایران باید هوشمندانه (بدون آنکه گرفتار حاشیه یا متهم به ایجاد ناامنی در جهان شود) گذر زمان را به ضرر ترامپ و ایالات متحده کند، و از طرفی شرایطی را ایجاد کند که بازگشت ترامپ به برجام، برای او مایه شرمساری نباشد، و به این ترتیب با مدیریت خواستههای بازیگران، اوضاع را به یک توافق سوق دهد.
بستن تنگه هرمز سبب نمیشود که گذر زمان به ضرر ایالات متحده شود، زیرا نفت دیگر چون سابق یک کالای استراتژیک نیست. صنعت نفت شِیل آمریکا و انرژیهای نو، استراتژیک بودن نفت را بسیار تقلیل داده است.
گزینههای روی میز
جمهوری اسلامی ایران هوشمندانه باید گزینههای مختلفی که گذر زمان را به ضرر شخص ترامپ، ایالات متحده و همپیمانان او میکند، لیست کند، آنها را اولویتبندی کند، مراقبت کند که این گزینهها سبب متهم شدن او به ایجاد ناامنی در جهان نباشد و قابلیت دفاع حقوقی هم داشته باشد و سپس با اجرا کردن با قدرت آن گزینهها و به دور از هر نوع حاشیه، گذر زمان را به ضرر آمریکا و متحدانش کند. آن موقع، به صورت کاملاً طبیعی یا طرف مقابل به توافق قبلی برمیگردد، یا اینکه مذاکرات جدیدی رخ خواهد داد که توافقی بهتر را برای ایران رقم خواهد زد.
در آخر مستقل از موضوع جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده، گذر زمان به ضرر تمدن و ملت ایران است. حتی اگر ایالات متحده از برجام خارج نشده بود، جامعه یارانهبگیر و رانتجوی در حال پیر شدن ایرانی، مشکلات بزرگی را در پیش روی خود دارد. جامعهای که به علت درآمد نفت، در آن ثروتآفرینی و ایجاد ارزش افزوده نهادینه نشده است، و سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی آن رانتی و فسادزا است، با مشکلات بزرگی روبهرو است. ارزش نفت در دهههای آینده کاهش پیدا خواهد کرد، جامعه ایران پیر خواهد شد، بدون آنکه برای آن دوران ثروتآفرینی کرده باشد.
عقلانیت، آیندهنگری، درک ارزش و اهمیت محیط زیست، ایجاد شرایط صحیح کسبوکار و ثروتآفرینی، ایجاد سازوکارهای ضد فساد، نگاه به اقتصاد به عنوان یک علم نه ایدئولوژی، ارتباط اقتصادی قوی با جهان و استفاده از فرصتهای جهانی، حکمرانی هوشمند و کارآمد و... ضرورتی است برای آنکه گذر زمان را مستقل از هر موضوعی به نفع یک درصد از جمعیت انسانی کند که در فلاتی به نام فلات ایران زندگی میکنند.