مساله بیاخلاقی
راه درمانِ بیاخلاقی در کسبوکارها چیست؟
«اصولاً چه آدم خوب و اخلاقگرایی باشیم چه نباشیم، انگیزه میتواند ما را بفریبد.» آیا بعد از خواندن این جمله اندکی ناراحت شدید؟ آیا فکر میکنید احیاناً هیچ انسان اخلاقگرایی، هیچ زمانی کار نادرستی انجام نمیدهد؟ با این اوصاف چرا در صنفهای متفاوت با آمار تقلب و دروغگویی روبهرو هستیم؟ آیا تمام این بیاخلاقیها توسط انسانهای بیاخلاق رخ میدهد؟ دوباره به جمله شروع برگردید. جملهای که عیناً از کتاب «نابخردیهای پیشبینیپذیر» (Predictably Irrational) از دن آریلی (Dan Ariely) آورده شده است. و همچنین در ادامه دن آریلی به این سوال پاسخ میدهد که چرا ما نادرستکاریم و چه چارهای پیشرو داریم؟
«اصولاً چه آدم خوب و اخلاقگرایی باشیم چه نباشیم، انگیزه میتواند ما را بفریبد.» آیا بعد از خواندن این جمله اندکی ناراحت شدید؟ آیا فکر میکنید احیاناً هیچ انسان اخلاقگرایی، هیچ زمانی کار نادرستی انجام نمیدهد؟ با این اوصاف چرا در صنفهای متفاوت با آمار تقلب و دروغگویی روبهرو هستیم؟ آیا تمام این بیاخلاقیها توسط انسانهای بیاخلاق رخ میدهد؟ دوباره به جمله شروع برگردید. جملهای که عیناً از کتاب «نابخردیهای پیشبینیپذیر» (Predictably Irrational) از دن آریلی (Dan Ariely) آورده شده است. و همچنین در ادامه دن آریلی به این سوال پاسخ میدهد که چرا ما نادرستکاریم و چه چارهای پیشرو داریم؟
اگر بخواهیم از بالا به قضیه درستکاری و نادرستکاری نگاه کنیم، با دو نوع از نادرستکاری روبهرو هستیم. دسته اول فردی مسلح که وارد فروشگاهی میشود و پولهای آن فروشگاه را میدزدد. اما دسته دوم، دستهای پیچیدهتر هستند. دسته دوم افرادی هستند که معمولاً خود را راستکردار میدانند. این افراد شاید هیچگاه اسلحه به دست نگیرند، اما به تقلبها و دروغهایی که گاهی اوقات، زیاد هم به چشم نمیآید، نادرستکار میشوند.
دروغ و تقلب در کسبوکارها در همه دنیا وجود دارد. از افتضاح شرکت انرون (Enron) در سال 2001 که شش سال پیدرپی به عنوان نوآورترین شرکت آمریکا از سوی مجله فورچون انتخاب شد و در نهایت متوجه شدند که تمام این موفقیتها و آمارها با حسابسازی به دست آمده است بگیرید، تا کسبوکارهایی در کشور خودمان که گاهی اوقات با سلامت مردم ارتباط دارد.
در ابتدا بیایید با مطالعهای که در دانشکده بازرگانی هاروارد که به دلیل تربیت رهبران طراز اول کسبوکار آمریکا معروف است، انجام شد داستان تقلب افراد را شروع کنیم. در نگاه اول، این افراد که برخی از آنها در آینده وارد فضای مدیریتی کسبوکار میشوند، نباید دست به تقلب بزنند. اما بیایید رفتار آنها را بررسی کنیم. دن آریلی از آنها میخواهد که به 50 پرسش پاسخ دهند و در نهایت جواب پرسشهایشان را به آزمایشگر تحویل دهند. آزمایشگر جوابهای درست را بررسی میکرده است و در نهایت به ازای هر پاسخ صحیح، مبلغ 10 سنت به افراد میپرداخته است. در حالتی دیگر به دانشجویان بعد از پاسخگویی به برگه سوالات، برگه دیگری داده میشد که جواب صحیح سوالات در آنها علامت زده بوده است. در این مرحله آنها میتوانستند تصمیم بگیرند و پاسخهای اشتباهشان را اصلاح کنند. یعنی اینکه دروغ بگویند و پول بیشتری دریافت کنند. از گروه سوم از دانشجویان خواسته شد که در نهایت، هر دو برگه را به سطل آشغال بیندازند و فقط تعداد سوالهای درست پاسخداده خود را به آزمایشگر بگویند. و از گروه آخر یعنی گروه چهارم خواسته شد که نهتنها برگه سوالات و پاسخها را به سطل آشغال بیندازند، بلکه خودشان مبلغ پول را محاسبه کنند و از قوطی پول بردارند. آیا دانشجویان دست به تقلب میزدند؟
نتایج نشان داد که بله، آنها تقلب کردند. گروه کنترل که جوابشان از سوی آزمایشگر کنترل شد حدود 6 /32 از سوالها را پاسخ دادند. اما گروه دوم که توانستند جواب سوالها را تغییر دهند به میانگین 2 /36 رسیدند. گروه سوم که برگههایشان را پاره میکردند به 9 /35 رسیدند و گروه چهارم که قرار بود خودشان مبلغ پول را تعیین کنند هم میانگین 1 /36 از سوالات را پاسخ داده بودند. این آزمایش نشان میدهد که وقتی فرصت پیش بیاید، بسیاری از افراد دست به تقلب خواهند زد. شاید برای شما جالب باشد که این آزمایش در دانشگاههای MIT، پرینستون، UCLA و ییل هم انجام شده و نتایج مشابهی گرفته شده است.
شاید در ابتدا این نتایج را مختص به آمریکا بدانید. اما در پژوهشی که کمتر از سه سال قبل در دانشگاه فردوسی با همکاری دو تن از دوستانم به نامهای مسعود زین اوقلی و ترنم صارمی با همراهی دکتر فیضی و پروفسور آریلی به انجام رساندیم، متوجه شدیم که دانشجویان در ایران هم دست به تقلب میزنند. در آزمایش ما نیز دانشجویان میتوانستند با به دست آوردن عدد بیشتر، مبلغ پولی بیشتری را به دست آورند. در نهایت متوجه شدیم که برخی دانشجویان دروغ میگفتند و پول بیشتری را کسب میکردند.
اما در تمام این آزمایشها، چه آزمایشی که در دانشگاه فردوسی انجام دادیم و چه آزمایشهایی که در دانشگاههای آمریکا انجام شده، هیچکدام از دانشجویان ادعای گرفتن نمره کامل را نکردند و بیشترین پول را دریافت نکردند. یا حتی گروهی که خودشان قرار بود پول از داخل قوطی بردارند، هیچکدام تمام پول قوطی را برنمیداشتند. یعنی آنها در تعداد پاسخهایشان تقلب میکردند، اما هنگام برداشتن پول، مبلغ بیشتری از پول نقد را برنمیداشتند. آیا افراد در همه شرایط این تقلب را ادامه میدهند؟ به جواب این سوال برخواهیم گشت.
اما اگر از فضای دانشجویی فراتر برویم، باز هم این تقلب و نادرستکاری وجود دارد. تقریباً در تمام کسبوکارها اگر جستوجو کنید بیاخلاقیهایی را پیدا میکنید. حتی گاهی اوقات این مسائل برایمان عجیب میشود. مثلاً هیچگاه انتظار نداریم افرادی که با سلامت مردم سر و کار دارند، دست به بیاخلاقی بزنند. با احترام به تمام پزشکان عزیزی که صادقانه و مخلصانه کار خود را انجام میدهند، اما حرفه پزشکی هم منتقدان جدی خودش را در بحث بیاخلاقی دارد. به جراحانی که دست به جراحیهای غیرضروری میزنند نگاه کنید. یا آزمایشگاهها یا دکترهایی که علاقه دارند با دستگاهی که در مرکز خود دارند تمام آزمایشها انجام شود. یا حتی در صنعت دارو. اگر داروخانههای متفاوت را سر زده باشید، متوجه میشوید که یک داروی مشابه، از کشورها یا شرکتهای متفاوتی موجود است. زمانی که پیگیر شوید، متوجه میشوید که یک مدل خاص آن، تاثیر بهتری بر روی افراد دارد، اما به راستی چرا مدلهای دیگر آن که گاهی اوقات تفاوت قیمتی زیادی ندارد هم در داروخانهها موجود است؟ در اینجا شاید به یاد ویزیتورهایی بیفتید که با هدیه وارد داروخانهها میشوند. یا حتی شاید با داروخانههایی روبهرو شده باشید که قسمت آرایشی بهداشتیشان را به فروشندگان برندها دادهاند. یعنی یک خانم یا آقا با روپوش سفید شما را به خریدن شامپو یا کرم پوستی تشویق میکند. در ابتدا آن روپوش سفید به شما همان گمان یکی از افراد مرتبط به داروخانه را میدهد، اما اگر بیشتر سوال بپرسید، متوجه میشوید که او فروشنده است که از طرف یکی از برندهای بهداشتی فرستاده شده است که سعی در فروش برند خود دارد. این بیاخلاقیها که به صورت عمدی انجام میشود چطور اتفاق میافتد؟
همانطور که در آزمایش مطالعهشده شاهد بودیم، افراد هیچگاه مرزشکنی و بیاخلاقی کلان نمیکنند. پس چطور بیاخلاقیهای کوچکتر را راحتتر انجام میدهیم؟ جواب این است که ناظر درونی درستکاری ما تنها زمانی به کار میافتد که ما به فکر مرزشکنیهای کلان میافتیم. مثلاً زمانی که تصمیم میگیریم تمام خودکارهای همایش را برداریم. اما زمانی که فقط بخواهیم یک یا دو خودکار را برداریم آن ناظر درستکاری هشدار نمیدهد. حال چطور این تقلب را کاهش دهیم؟
اگر شمارههای قبل و مطالب مرتبط با اقتصاد رفتاری را دنبال کرده باشید، شاهد بودهاید که ما برای هر مشکل به دنبال راهحلهای رفتاری هستیم که هزینه فیزیکی ندارد. اگر در حالت عادی مساله بیاخلاقی در کسبوکارها مطرح شود، احتمالاً برخی افراد برای حل این مشکل، ذهنشان به سراغ ناظرهای بیشتر، نصب دوربینهای بیشتر و مسائلی میرود که روند تقلب را متوقف نمیکند، فقط راههای تقلب را تغییر میدهد. آزمایشها و مطالعاتی را که گفته شد دن آریلی در حالات دیگر نیز امتحان کرد و نتیجه شگفتآوری گرفت. زمانی برای افراد ده فرمان را که انتخاب شده از کتاب مذهبی آنهاست یادداشت کرده بودند یا از آنها خواسته شده بود که موارد ده فرمان را به خاطر بیاورند، تقلب به طرز محسوسی کاهش پیدا کرده بوده است. دن آریلی میگوید، اهمیت نداشت که یک یا دو یا تمام ده فرمان را افراد به خاطر آورند. همین که مغزشان به سمت مسائل اخلاقی میرود باعث کاهش تقلب و دروغ میشود. حتی در مطالعهای از دانشجویان خواسته شد که آییننامه اخلاقی دانشگاه را امضا کنند. آن گروه نیز کمتر تقلب کردند. زمانی این نتیجه برایتان جالب خواهد بود که بدانید دانشگاه اصلاً آییننامه اخلاقی نداشته است. تمام این موارد به ما آموزش میدهد که یادآوری مسائل اخلاقی تاثیر خیلی زیادی در کاهش تقلب و دروغ دارد.
چطور یادآوری مسائل اخلاقی به این شدت از تقلب جلوگیری میکند؟ در اقتصاد رفتاری و عصبشناختی اثری به نام پرایمینگ (priming) وجود دارد. به نمودار 1 دقت کنید.
حافظه انسان از دو قسمت آگاهانه و غیرآگاهانه تشکیل شده است. در قسمت غیرآگاهانه که به چهار قسمت تقسیم میشود، یکی از انواع حافظه پرایمینگ نامیده میشود. این قسمت تاثیر بسیار زیادی بر روی تصمیمگیریهای ما دارد.
در مطالعهای که دنیل کانمن (Daniel Kahneman) انجام داده است به دو گروه از افراد جدول کلمات متقاطع داده میشود و از آنها خواسته میشود که کلمات را جایگذاری کنند. آزمایش به صورتی انجام شده است که افراد نیازی به خواندن کلمات نداشتهاند و فقط جایگذاری آنها را انجام میدادهاند. برای گروه اول کلماتی مرتبط با شادی، سرزندگی، جوانی، سرعت در نظر گرفته شده بوده است و برای گروه دوم کلماتی مرتبط با پیری، خستگی، کندی در نظر گرفته شده بوده است. زمانی که افراد برگههایشان را کامل میکردند و قصد تحویل برگه را داشتهاند، آزمایشگر به آنها میگفته است که برگه را به انتهای سالن ببرند و در آن قسمت تحویل دهند. افراد متوجه نمیشدند که بخش اصلی آزمایش به همین طی کردن مسیر مربوط میشود. با دوربین از حرکت افراد فیلمبرداری شده است و در نهایت متوجه شدهاند افرادی که کلمات مرتبط با جوانی و سرزندگی را کامل کرده بودند، با میانگین سرعت بیشتری سالن را طی کردهاند. این دقیقاً همان اثر پرایمینگ است. یعنی افراد به صورت ناخودآگاه هم وقتی با کلمات روبهرو شدهاند، از آنها تاثیر گرفتهاند.
حال به مساله اصلیمان و پیدا کردن راهحل برای کاهش دروغ و تقلب در کسبوکارها برگردیم. برای اینکه بخواهیم تقلب را در فضای کسبوکارها کاهش دهیم، باید از اثر پرایمینگ استفاده کنیم. باید جملاتی مرتبط به اخلاق و مذهب را در محیطهای کاری قرار دهیم. باید از انسانها به صورت غیرمستقیم و در مواقع مختلف بخواهیم که مسائل اخلاقی را به یاد آورند.
حال بیایید به قسمت دیگری از تقلب یا دزدی افراد در کسبوکارها نگاه کنیم. در ابتدا به این آزمایش و مطالعه دقت کنید. دن آریلی در ادامه بررسیهای فوقالعادهاش در ارتباط با تقلب و دروغگویی به سراغ خوابگاههای دانشجویی میرود. او در یخچال دانشجویان یک بسته نوشابه کوکاکولا قرار میدهد و برای عدهای دیگر به اندازه همان مبلغ نوشابهها، ظرف پول نقد داخل یخچال قرار میداده است. مدتی بعد که به سراغ یخچالها رفته است با صحنهای جالب روبهرو شده است. هیچ اثری از نوشابههای کوکاکولا نبوده است در حالی که تمام پولهای نقد دستنخورده باقی مانده است. اگر بخواهیم منطقی به قضیه نگاه کنیم، همانقدر که برداشتن پولهای نقد دزدی به حساب میآید، همانقدر هم برداشتن نوشابههای کوکاکولا دزدی است. پس چطور افراد دست به پول نقد نزدند؟ دن آریلی به نتیجهای جالب دست پیدا میکند. او میگوید که افراد بیشتر زمانی دست به تقلب میزنند که یک قدم با پول نقد فاصله داشته باشند. یعنی افراد در اداره شاید به راحتی یک خودکار از اداره برای خودشان بردارند، اما همان مبلغ پول نقد را سختتر در جیبشان میگذارند. در این مرحله شاید برای خودمان دلیل بیاوریم که این خودکار بخشی از دستمزدمان به شمار میرود. اما برای پول نقد، حساب ذهنی دیگری داریم.
در همین راستا استیون لویت (Steven Levitt) نیز مطالعه جالبی را نام میبرد. در مجموعهای که جعبه پول نقد و نان بیگل وجود داشته است، متوجه شدند که بیش از 10 درصد نانهای بیگل دزدیده میشدهاند در حالی که پولهای نقد بدون دزدی باقی میماندند. او در ادامه میگوید افراد ممکن است که در یک رستوران سلفسرویس از یک لیوان پرنوشابه، تنها یک جرعه بنوشند، اما احتمال اینکه بدون پرداختن پول تمام نوشابه آنجا را ترک کنند بسیار کم است. استیون لویت حتی از نتایج عجیبتری نام میبرد. او با توجه به مطالعات میگوید که حال شخصی افراد بر میزان درستکاری آنها تاثیر دارد. آبوهوا نیز بر درستکاری افراد تاثیر دارد. در حالی که هوای مطبوع غیرفصلی مردم را به پرداختهای بالاتر تشویق میکند، هوای سرد غیرفصلی مردم را وادار به تقلب میکند. او همچنین در ارتباط با کارمندان ادارات میگوید که کارمندانی که رئیس و شغلشان را دوست دارند، درستکار هستند. او همچنین اعتقاد دارد که کارکنان ردههای بالاتر در مقایسه با پایینترها بیشتر تقلب میکنند. اگر این مطالعه برای شما جذاب بوده باشد، شاید بد نباشد که به نتایج مطالعات پاول پیف (Paul K. Piff) هم سر بزنیم. او در آزمایشی که برای افراد برگزار کرده و در شرایط آزمایش برخی افراد پول بیشتری داشتند و میدانستند که از فرد روبهرویی پول بیشتری دارند، میزان تقلب آنها را بررسی میکند. نتایج او به این صورت است. هر چه پولدارتر باشید، احتمال اینکه بیشتر تقلب کنید بیشتر است. او در ادامه میگوید بعضی وقتها شرکتکنندههایی که احساس پولداری میکردند دو برابر شکلات بیشتری نسبت به شرکتکنندهای که احساس فقر میکند برداشته است.
تمام مسائل و نکاتی که تا به اینجا بررسی کردیم مربوط به تقلب و دروغگویی آگاهانه افراد بود. اما گاهی اوقات افراد دچار نابخردیهایی میشوند که شاید آگاهانه نباشد اما خطرات زیادی را به همراه دارد. برای اینکه کامل این قضیه را متوجه شویم به یکی از خاطرات عینی یکی از دوستانم و خاطره دیگری که دن آریلی میگوید دقت کنید.
یکی از دوستانم که زانوی خود را عمل کرده بوده است، نسخه ریکاوری بعد عمل را از دکتر میگیرد و به شهر دیگری میرود. دکتری که وظیفه ریکاوری را بر عهده داشته، نسخه را میگیرد و مراحل درمان را شروع میکند. بعد از چند هفته او متوجه میشود که ورمِ پا هیچ تغییری نکرده است و در نتیجه به سمت دکتر اولی میرود و علت را جویا میشود. زمانی که دکتر با تعجب به پا نگاه میکند و نوع ریکاوری را سوال میکند، متوجه میشود که دکتر ریکاوری، نتوانسته نسخه را بخواند و مراحل ریکاوری را از طرف خودش اجرا کرده است. دکتر به دوست ما میگوید که هیچگاه دیگر پای تو خوب نخواهد شد.
جریان بعدی مربوط به مراحل درمان دن آریلی است. پرفسور آریلی در زمان جوانی دچار سوختگی میشود و برخی از نواحی بدنش، از جمله قسمتی از پوست صورتش آسیب میبیند. دکتر پوست او به او پیشنهاد میکند که قسمتی از صورت را که پوستش آسیب دیده و هیچگاه دیگر ریش بر روی آن رشد نخواهد کرد با یک عمل زیبایی جدید که مانند خالکوبی است، تغییر دهد. دن آریلی با خودش میگوید که این عمل باعث خواهد شد که در تمام عمرش میزان مشخصی ریش بر روی صورت داشته باشد، که این با توجه به شرایط و حال و هوای روزهایش خیلی جالب نخواهد بود. در نتیجه به دکتر نظر منفیاش را اعلام میکند. دکتر از نظر منفی دن آریلی بهشدت برافروخته میشود و به تندی با او سخن میگوید. دن آریلی که از برخورد دکتر تعجب میکند، علت این برخورد را از یکی از افراد بیمارستان سوال میکند و او میگوید که این دکتر روش درمانی جدیدی را ابداع کرده که برای ثبت آن به سه نفر نیاز دارد که بر روی آنها انجام دهد و بعد از مدتی تاییدیه این روش درمانی را بگیرد. سپس میگوید که دو بیمار تاکنون با این روش موافقت کردهاند و او به دنبال سومین نفر است. در این لحظه دن آریلی متوجه میشود که دکتر به خاطر نفع شخصیاش با او چنین برخوردی داشته است.
این جریان و چندین جریان دیگر باعث میشود که دن آریلی به فکر برطرف کردن برخی نابخردیهای قابل پیشبینی دکترها و پزشکان بیفتد. او چند ماه قبل با همراهی دانشکده پزشکی دانشگاه دوک، ورک شاپِ آنلاینی را مخصوص دکترها تدارک دیدهاند. توصیه اکید به افراد مسوول در بیمارستانها و درمانگاهها دارم که این دوره مشترک رفتاری-پزشکی را برای پرسنل خود در نظر بگیرند.
اگر از دید رفتاری به مقوله تقلب، دروغ و اشتباه در کسبوکارها نگاه کنیم، با بررسی مطالعات به این نتیجه میرسیم که انسانها حتی در شغلهای حساس و شریفی مثل پزشکی دچار خطا میشوند. برای برطرف کردن این چالش باید در سطح سیاستگذاری عمومی برای کسبوکارها تصمیمهای جدی در امر رفتاری گرفته شود. امید است مسوولان مرتبط، با دعوت از استادان و متخصصان حوزه رفتاری و شناختی برای چالشهای موجود راهحلهای مناسب و صحیحی را پیدا کنند.