آیا بحران بیاعتمادی میان ایران و قدرتهای بزرگ قابل حل است؟
تولد مکتب تفکیک در دیپلماسی ایرانی
درهای بسته «هتل کوبورگ» وین بر روی خبرنگاران باعثشده تا در رسانهها جای «گفتوگوهای رودرروی خبرنگاران با دیپلماتهای نامدار» به «گمانهزنیهای رسانهای» داده شود تا «دیپلماتهایی که نمیخواهند نامی از آنها برده شود» میداندار فضای اطلاعرسانی مذاکرات شوند!، چرا که هر دو طرف بر این نکته توافق کردهاند که بهتر است «مذاکره بر سر میز مذاکره انجام گیرد» و اتفاقاً از موضعگیریهای طرفین این جمله(لابد به قرینه معنوی!) حذف شده است که «رسانه جای مذاکره نیست».
درهای بسته «هتل کوبورگ» وین بر روی خبرنگاران باعث شده تا در رسانهها جای «گفتوگوهای رودرروی خبرنگاران با دیپلماتهای نامدار» به «گمانهزنیهای رسانهای» داده شود تا «دیپلماتهایی که نمیخواهند نامی از آنها برده شود» میداندار فضای اطلاعرسانی مذاکرات شوند!، چرا که هر دو طرف بر این نکته توافق کردهاند که بهتر است «مذاکره بر سر میز مذاکره انجام گیرد »و اتفاقاً از موضعگیریهای طرفین این جمله (لابد به قرینه معنوی!) حذف شده است که «رسانه جای مذاکره نیست». این روزها دیگر «دیپلماسی عمومی» خلاصهشده در صفحههای «توییتر» و احیاناً «فیسبوک» دیپلماتها هم دردی را از اهالی خبر دوا نمیکند چه خبرنگاران عادت کردهاند که هر روز تنها یک خبر را روی خروجیهای خود قرار دهند؛ خبر مذاکراتی «سخت اما سازنده» که در وین میان نمایندگان دو طرف در جریان است و در این میانه تفاوت زیادی میان «آسوشیتدپرس»، «رویترز»، «شینهوا»، «دویچه وله»، «ایتار تاس» و «ایرنا» وجود ندارد. اینکه گاهگاهی دیپلماتها خبرها را صرفاً گمانهزنیهای رسانهای بدانند و درنهایت آنها را «نه تایید و نه تکذیب کنند» سنتی جدید نیست اما اینکه عدم انتشار اخبار به
شاخصی برای سنجش «جدیت مذاکرات» تبدیل شود انصافاً امری بدیع است! از سویی به دلیل فرازوفرودهای بسیار در پرونده هستهای ایران و از سوی دیگر به مناسبت حرفه روزنامهنگاری، مطبوعات درباره مذاکرات در حال انجام میان جمهوری اسلامی و 1+5، عمدتاً در جستوجوی خبرهایی تازه هستند تا دستاویزنی برای تحلیلهای نویسندگانشان قرار بگیرد با این همه اما سکوت خبری پیش آمده میتواند فرصتی مغتنم باشد برای پرداختن به نوع کمتر توجهشدهای از تحلیلهای سیاسی که باید آنها را تحلیلهایی بر اساس «امر موقعیتی» نامید. تحلیلهایی که بیش از آنکه به دنبال توضیح «عملکرد کنشگران سیاسی» باشند به دنبال تبیین «صورتبندی ساختارهای سیاسی» هستند. بر این اساس و در تبیین امر موقعیتی موجود میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ به نظر میرسد «بحران اعتماد» بهترین عبارتی است که میتواند توصیفکننده شرایط موجود باشد، وضعیتی که تعیینکننده زمین بازی طرفین در 35 سال گذشته بوده و توانسته است در طول بیش از یک دهه اخیر نیز منطق حاکم بر مذاکرات ایران با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هستهای را شکل دهد. اینکه «گفتمان بیاعتمادی» مستقر چرا و چگونه شکل گرفته است
چندان محل بحث این نوشتار نیست، با این همه تاریخ روابط میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ پر است از بزنگاههایی که میتوانند دلیل عمده شکلگیری این موقعیت بیاعتمادی باشند: از صفآرایی دنیای غرب در برابر نظام سیاسی برآمده از انقلاب 57 ایران گرفته تا شروع جنگ و حمایت آنها از عراق، از تحریمهایی که پای «متخصصان» چینی را به میادین نفتیمان باز کرد و کالاهای چینی را «میهمانان دیر آمده اما زود رفته خانههایمان» کرد تا عدم تحویل سامانه S300 توسط روسها و بستن شبکه سوئیفت توسط اروپاییها. ما نیز اما در این سو پاسخ همه این اقدامات را حالا دیگر سالهاست که بر سردر وزارت خارجهمان حک کردهایم، آنجایی که شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نقش بسته است. در چنین شرایطی بهتر میتوان درک کرد که دیپلماتهای دوطرف در پایتخت اتریش این روزها مذاکرات خود را در چه فضایی پیش میبرند. در مورد تامین سوخت رآکتورهای تولید برق فعلی و رآکتورهایی که در آینده ساخته خواهد شد نمایندگان ایران در مذاکراتاند که به قدرتهای بزرگ «اعتمادی ندارند» و برای بیاعتمادیشان دلایل کافی هم دارند: از عدم ساخت رآکتور بوشهر توسط آلمانها گرفته تا
«تن زدن» روسها از تکمیل و راهاندازی آن و عمل نکردن به وعدههای هر روز و هنوزشان، از عدم تحویل سوخت 20درصدی رآکتور پزشکی تهران توسط قدرتهای بزرگ تا بر هم زدن قرارداد باکو- جیهان یا خط لوله صلح و...
در سوی دیگر هم شرایط چندان تفاوتی ندارد. قدرتهای بزرگ و در راس آنها ایالات متحده هم در وضعیت بیاعتمادی به سر میبرد؛ به گواهی اسناد رسمی وزارت امور خارجه ایالات متحده، آمریکاییها بارها اعلام کردهاند که بهترین وضعیت برای آنها برچیده شدن کامل برنامه غنیسازی در خاک ایران است و همه تلاشهای دیپلماتیکشان را هم برای رسیدن به چنین نقطهای متمرکز کردهاند چرا که به «عدم انحراف برنامه هستهای ایران بیاعتمادند» هر چند که ایران عضو «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» و امضاکننده «پیمان منع اشاعه» باشد و گزارشهای اخیر آژانس از همکاریهای کامل جمهوری اسلامی با مقامات آژانس حکایت کند. صاحب این قلم بارها بر این نکته تاکید کرده است که مشکل ایران و غرب مشکلی حقوقی نیست که راهحلی حقوقی داشته باشد، شاهد این نکته هم اینکه با اینکه این مذاکرات در شهر وین مقر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال انجام است حتی یک نماینده از آژانس در مذاکرات به طور مستمر حضور ندارد چرا که اساساً قدرتهای بزرگ به مکانیسم داوری بینالمللی توسط یک نهاد بینالمللی در مورد ایران اعتقادی ندارند تا جایی که نقش نهادی تخصصی و حقوقی مانند آژانس را به
نقشی مشورتدهنده کاهش دادهاند، که اگر نبود چنین وضعیتی پرونده ایران حداقل در طول یک سال گذشته میتوانست از شورای امنیت به عنوان نهادی سیاسی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان نهادی حقوقی ارجاع داده شود و وضعیت بررسیها اگر نه کاملاً به حالت عادی اما مسیر عادی شدن را طی کند. بحران اعتماد پیش آمده میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ دو راه حل بیشتر ندارد. یا ایران در قامت «نایب هژمون» در منطقه عمل کند که این امر با ذات نظام سیاسی جمهوری اسلامی در تضاد است و امری ذاتاً محال است یا اینکه با تقویت نقشآفرینیهای نهادهای داور بینالمللی درنهایت در اثبات حقانیت خود بکوشد؛ راهحلی که دستگاه دیپلماسی کشور ظاهراً آن را به عنوان چشمانداز عملکرد خود برگزیده است و سعی دارد با «کنشهای سیاسی» این نوع روندهای حقوقی را در عرصه بینالمللی پایدار سازد. بنابراین به نظر میرسد آنچه میتواند به عنوان راهحلی برای پایان بحران اعتماد میان ایران و قدرتهای بزرگ موثر افتد راهحلهای «جزءنگر» (evidence based) نیست بلکه این راهحلهای «کلنگر» (Reason based) هستند که درنهایت میتوانند راهگشای وضعیت فعلی به شکلی پایدار باشند.
دیپلماتهای ایرانی کاری سخت در پیش رو دارند چرا که برای ایجاد وضعیت پایدار در روابط خود با قدرتهای بزرگ، باید بتوانند نقش توامان «داور- بازیگر» موجود قدرتهای بزرگ را به دو نقش تفکیکشده «داور» و «بازیگر» «قدرتهای بزرگ-نظام بینالملل» تبدیل کنند تا از این طریق موفق شوند به یک تفکیک ساختاری میان سیاست و حقوق دست زده و از آن مهمتر این تفکیک را مدیریت کنند. مذاکرات وین فراتر از رفع تحریمها و کاهش تعداد سانتریفیوژها آزمونی برای دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی است که نشان دهد تا چه حد میتوانند «مکتب تفکیک» را بیافرینند، آن را توسعه دهند و در نهایت به یک پارادایم در روابط بینالملل امروز تبدیل کنند.
دیدگاه تان را بنویسید