شناسه خبر : 38301 لینک کوتاه

مسیر سبز

چرا تغییر در حکمرانی محیط ‌زیست ضروری است؟

 

محمدحسین بازگیر/ کارشناس محیط زیست

اگر ما بی‌دولتی محیط‌زیستی را نوعی آنارشیسم در نظر بگیریم چون از یک‌سو قوانین محیط ‌زیستی آن تضمین‌های لازم را برای بازدارندگی ندارند و از سوی دیگر جرایم و مجازات‌هایی که در این حوزه تعیین شده در برخی از موارد آن کارایی لازم را ندارد، می‌توان گفت ما دچار نوعی مقاومت و یاغی‌گری در برابر محیط‌زیست هستیم. فرض کنید کارخانه‌ای که دارد محیط زیست را آلوده می‌کند باید هزینه‌هایی برای کنترل آلودگی صرف کند. اما با پرداخت جریمه کمتری می‌تواند آن آلودگی را متوقف نکند و به کارش ادامه دهد. نمونه دیگری می‌توان مثال زد. انسان‌ها دنبال چالش‌هایی هستند تا با قدرت‌ها دربیفتند. افراد ماجراجویی که از قضا نمی‌توانند در مقابل پلیس دست به یاغی‌گری بزنند و اساساً با پلیس در نمی‌افتند چون می‌دانند نافرمانی در برابر پلیس هزینه دارد اما نافرمانی در برابر مامور محیط زیست و محیط‌بان که هدفش حفاظت از سرمایه‌های کشور است، برای آنها تبعاتی ندارد. انتهای داستان این است که مامور محیط زیست برای اینکه بتواند فرد متخاصم را وادار به رعایت قانون کند، وارد یک ساختار پیگیری و بوروکراسی ویژه‌ می‌شود که نهایتاً هم به نتیجه نمی‌رسد. بنابراین شکارچی که دارد قانون را زیرپا می‌گذارد در برابر مامور محیط زیست دست بالا را دارد و گردن‌کشی می‌کند.

از سوی دیگر یک تفکر غالب بر همراهان و حامیان و فعالان محیط‌زیست و تشکل‌های این حوزه حاکم است که عمدتاً بخش هیجانی ماجرا را در اولویت می‌بینند. آنها از روی احساسات عمیق و پاکی که دارند عموماً مخالفت با ساختار و دستگاه‌های دولتی را وظیفه خود می‌دانند. مثلاً مخالفت با مسوول دولتی را یک رسالت می‌بینند و آن را دفاع از محیط‌ زیست تعریف می‌کنند. در نهایت هم آنها که در مقابل محیط‌زیست هستند و هم آنها که حامی محیط ‌زیست هستند (به صورت قطعی نمی‌توان گفت) نوعی مقاومت در برابر دستگاه حفاظت از محیط زیست کشور دارند و انتقاد صرف، مخالف با تصمیمات و... را نوعی عمل محیط زیستی و برای حفاظت از طبیعت می‌بینند. نکته دیگر اینکه آیا محیط زیست همچنان کارکرد خود را دارد؟ باید گفت؛ جایگاه سازمان حفاظت محیط زیست، جایگاهی است که این سازمان نظارت و حاکمیت محیط زیستی را اعمال می‌کند. در بسیاری از موارد جایگاه این سازمان ناظر و ناظر عالی است. مثلاً در قانون مدیریت پسماند سازمان حفاظت محیط زیست دستگاه ناظر است. همه آنچه باید صورت پذیرد تا پسماندها مدیریت شوند، دستگاه‌های دیگر هستند. بنابراین شهرداری‌ها، وزارت بهداشت و دیگر ارگان‌ها وظایفی دارند که باید از صفر تا صد را خود انجام دهند. سازمان محیط زیست تنها کارش نظارت بر اساس معیارهاست. اما نگرش به محیط زیست در این زمینه نزد افکار عمومی و رسانه‌ها متفاوت است. باید اصرار کرد که وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست محدود به مناطق حفاظت‌شده و تالاب‌ها و آثار طبیعی و ملی و پارک‌های ملی است و این جغرافیا تحت حاکمیت محیط زیست است. سازمان محیط زیست ناظر و حاکم است و در خصوص حفاظت از تنوع زیست و حیات وحش و مراقبت و صیانت از مناطق حفاظت‌شده و نظارت بر اجرای قوانین مرتبط با پسماند در نهادهای دیگر تکالیفی اجرایی بر عهده دارد.

نظام حکمرانی زیست‌محیطی با سازمان حفاظت از محیط زیست متفاوت است. وقتی که بحث کلان محیط‌زیست را در نظر می‌گیریم فراتر از یک دستگاه داریم حرف می‌زنیم. بخشی از اینکه این نظام حکمرانی محیط زیستی در ایران و اساساً در تمام دنیا اشکالاتی دارد، مربوط به ناهماهنگی‌ها و عدم همکاری بین بخش‌های مختلف و ذی‌نفعان یک بوم‌سازگان است. برای نمونه وقتی قرار است یک حوضه آبریز مشکلات محیط ‌زیستی‌اش بیشتر نشود، دستگاه‌های مختلفی در مدیریت آن دخالت دارند. بخش کشاورزی، صنعت، منابع آب، محیط زیست و بخش‌های اجرایی و سیاسی و نظارتی دیگر در این مورد باید با هم و بدون اینکه تنشی به وجود بیاید، همکاری کنند. بنابراین اگر آن هماهنگی و هم‌افزایی بین اینها نباشد، آن نظام حکمرانی زیست‌محیطی با اشکال مواجه می‌شود. دلیل ناکامی دیگر حکمرانی محیط زیستی برخی مقررات و قوانینی است که گاه همپوشانی دارند و گاه موازی و متناقض هستند و گاهی دچار خلأهای قانونی هستند و به جای اینکه به ارتقای وضعیت محیط زیست کمک کنند، خود مانع هستند. بنابراین ساختار و قد و قواره یک سازمان که باید کاری را مدیریت کند باید به اندازه جایگاهی باشد که از آن توقع می‌رود. سوی دیگر این مشکل حکمرانی محیط زیستی در اجرای برنامه‌ها و سیاستگذاری‌های مرتبط با حفاظت از محیط زیست است. مثلاً در کشور در برنامه پنجم توسعه موارد زیادی برای توسعه محیط زیست طراحی شده است که عمدتاً اجرا نشده یا اینکه غلط و درست در نقطه مقابل آن اجرا شده است. برنامه ششم توسعه با برنامه‌ها و سیاستگذاری‌های محیط ‌زیستی فراوان، نمونه آشکاری از این وضعیت است که هیچ کدام از آنها اجرا نشده است و باید ماند و دید در نهایت چه خواهد شد. همه این عوامل دست‌به‌دست هم می‌دهند تا یک ساختار محیط زیستی که باید درست کار کند، در نهایت کارکرد خود را از دست می‌دهد. سازمان محیط زیست در بسیاری از کشورها عمدتاً مجموعه‌ای کوچک‌تر و جمع و جورتر از سازمانی است که ما در ایران داریم اما در کشورهای توسعه‌یافته استانداردی که برای حفاظت و ایجاد فضای پایدار در توسعه معرفی می‌شود همه موظف هستند آن را اجرایی کنند و کسی حق تخطی از آن را ندارد و سازمان محیط زیست برای صیانت از آن استاندارد برنامه‌ریزی می‌کند. اما در ایران چنین نیست و سازمان محیط‌زیست در بسیاری از موارد برای قرار دادن ساخت توسعه در مسیر توسعه پایدار با چالش‌های جدی با سازمان‌ها مواجه است. سازمان‌هایی که در دل یک دولت قرار دارند. کار محیط زیست در ایران سخت است و نوعی مقاومت و یاغی‌گری در برابر قوانین حفاظتی محیط‌ زیستی وجود دارد و یکی از دلایل آن این است که شاخص‌های توسعه در ایران مبتنی بر رویکردها و پارامترهای پایدار نیست. حکمرانی خوب در حوزه محیط زیست زمانی اتفاق می‌افتد که مردم در امور کشور و به‌خصوص در حوزه محیط‌زیست مشارکت داده شوند. همچنین باید بخش خصوصی و نهادهای غیردولتی را حمایت کرد تا شاخص‌های توسعه پایدار در کشور ایجاد شود. نتیجه این رویکرد قطعاً کاهش فساد و بالا رفتن راندمان اقتصادی است. در نتیجه ما می‌بینیم با مدیریت درست گازهای گلخانه‌ای نیز کاهش می‌یابند و ردپای کربن کم می‌شود. روی دیگر این پایداری نیز ناگزیر به امنیت سیاسی مربوط است. ناامنی سیاسی و اجتماعی، می‌تواند به رشد شاخص‌های منفی محیط‌زیستی منجر شود. حکمرانی خوب خواهان همکاری و هماهنگی بین‌دستگاهی دخیل در امور کشور است و این روند را تسهیل و سازمان متولی را تقویت می‌کند تا جایگاهش ارتقا پیدا کند. با این روند قانونگرایی در دستور کار قرار می‌گیرد. این حکمرانی سبب اصلاح روندها می‌شود. بنابراین آلودگی هوا و گرد و غبار کاهش می‌یابد و جلوی کاهش منابع آب‌ها گرفته می‌شود و حفاظت از تالاب‌ها و دریاچه‌ها در اولویت قرار می‌گیرد و کیفیت زیستی در سرزمین بالا می‌رود. ماجرای غم‌انگیز فاضلاب و تخریب زیستگاه‌ها کاهش پیدا می‌کند و اساساً ژینایی و پویایی به محیط‌ زیست برمی‌گردد. از سوی دیگر بخشی از تحول و اصلاح حکمرانی به وجود آدم‌هایی است که این مساله را باور کرده باشند. اگر فرماندهی این مساله را به افرادی که مساله را درک نکرده باشند، داده باشیم، نباید انتظار داشته باشیم که به نتیجه مطلوب برسیم و توسعه پایدار محقق شود. باید تحول‌خواهی محیط‌ زیستی ایجاد شود و حکمرانی خوب محیط ‌زیستی مسلط شود تا اداره امور محیط ‌زیست سامان یابد. نباید سازمان‌هایی مثل محیط‌زیست را سیاسی دید. نباید خط قرمز و مرز سیاسی تعریف شود. در یک ساختار پایدار مبتنی بر خردورزی، برخوردار و محروم، خصوصی و دولتی معنی ندارد. عبور از خطوط قرمز محیط‌زیست باید از سوی هر کسی با هر مسلک و مرام سیاسی و جناحی و عقیدتی متوقف شود. در نهایت این روند به کاهش فقر و بیکاری منجر خواهد شد.

دراین پرونده بخوانید ...