استقرار توسعه پایدار
مصطفی هاشمیطبا از موانع سرمایهگذاری از جمله قانون منع استقرار صنایع در نزدیکی شهرها میگوید
قانون استقرار صنایع در شعاع چندکیلومتری شهرها عمری حدوداً 50ساله دارد. قانونی که قرار بود جلوی توسعه ولنگارانه تهران را بگیرد. آن زمان ایده بسیار خوبی به نظر میرسید و بعدها مسائل مرتبط با محیط زیست به ضرورتهای تصویب آن اضافه شد اما تهران روزبهروز در غیاب صنایع آلاینده آلودهتر شد و صنایع به دلیل دوری از شهری مثل تهران کیفیت خود را از دست دادند.
قانون استقرار صنایع در شعاع چندکیلومتری شهرها عمری حدوداً 50ساله دارد. قانونی که قرار بود جلوی توسعه ولنگارانه تهران را بگیرد. آن زمان ایده بسیار خوبی به نظر میرسید و بعدها مسائل مرتبط با محیط زیست به ضرورتهای تصویب آن اضافه شد اما تهران روزبهروز در غیاب صنایع آلاینده آلودهتر شد و صنایع به دلیل دوری از شهری مثل تهران کیفیت خود را از دست دادند. مقامات البته اکنون به این فکر افتادهاند که این قانون را دوباره مورد بازنگری و اصلاح قرار دهند. مصطفی هاشمیطبا که سالها مسوولیتهای دولتی در حوزه صنعت داشته معتقد است؛ قانون استقرار صنایع در چندکیلومتری شهرها نه در مدیریت آلودگی شهرها موثر بوده، نه در سرکوب سرمایهگذاری در صنعت!
♦♦♦
به بهانه مخالفت نمایندگان بخش خصوصی، دولت، سازمان محیط زیست و... با استقرار صنایع در شعاع 120کیلومتری شهری مثل تهران، مزایا و معایب این قانون 50ساله چیست و از ابتدا چه ضرورتی برای تصویب چنین قوانینی وجود داشته است؟
قانون استقرار صنایع در شعاع چند صدکیلومتری شهری مثل تهران، قبل از انقلاب تصویب شده بود و اجرایی شد. دلیل آن هم این بود که میخواستند در تهران توسعه بیش از حد صورت نگیرد و در نقاط مختلف کشور صنایع استقرار یابند. ایده درستی بود و مصوبهای تصویب شد که صنایعی غیر از صنایع الکترونیکی و صنایعی از این دست باید به شعاعی دورتر از مراکز جمعیتی منتقل شوند. بر اساس این قانون صنایع در 120کیلومتری تهران استقرار پیدا میکنند و در شهری مثل اصفهان 50کیلومتری در نظر گرفته شد. ولی این مصوبه مانع از توسعه صنایع موجود یا آنهایی که به نوعی پروانههای صنفی داشتند نشد. حتی بعضی اتفاقات در سالهای اخیر رخ داده که عجیب است و آنقدر بزرگ و حجیم است که تعجببرانگیز است چرا باید در 120کیلومتری شهری مثل تهران استقرار پیدا کند. بنابراین اصل قضیه برای جلوگیری از توسعه بیش از حد تهران بوده است. بعد که راجع به این مساله بحثهای پیرامونی مطرح شد، محیط زیست نیز اضافه شد. مثلاً آلودگی کارخانهها نباید وارد شهرهایی مثل تهران یا اصفهان شود. یا کارخانههای آلاینده اساساً نباید تاسیس شود. در عین حال با وجود همین قانون در پیش از انقلاب، در شهری مثل اراک کارخانه با آلودگی شدید آلومینیوم افتتاح شد. پس خیلی مساله محیط زیست اولویت چنین قوانینی نبوده است. بعد از انقلاب هم مساله طور دیگری رقم خورد. آلودگی درون شهرها با افزایش جمعیت و استفاده از خودروها و سوختهای آلاینده و گازهای خانهها و... افزایش یافت. بنابراین با افزایش آلودگی درون شهرها اساساً آلودگی کارخانههای خارج از شهرها مطرح نبود. کارخانه سیمان آبیک قزوین یکی از کارخانههایی بود که به شدت محیط را به گرد و خاک آلوده میکرد، به فیلتر مجهز شدند و تا حدودی آلودگی آنها کنترل شد. در عین حال آلودگیهایی که ناشی از زباله و پسماند بود به شدت وضعیت بدی در شهرهای شمالی ایجاد کرد.
یعنی قانونی که قرار بود با دور کردن صنایع از شهرها، آلودگی را از آنجا دور کند، عملاً کارکرد خود را از دست داد و موثر واقع نشد.
دقیقاً. نهتنها موثر واقع نشد بلکه موارد دیگر آلودهکننده بر آن غلبه کرد. اما باید با یک منطق دقیقتر اظهار نظر کرد. میتوان گفت تنها چهار تا پنج درصد از آلودگی شهرها ناشی از استقرار صنایع در نزدیکی یا درون آنهاست. موارد آلودگی بسیار زیاد است. مثلاً در ایران ما بحثی داشتیم که آیا در نقشه توسعه کشور، استان مازندران صنعتی باشد یا کشاورزی و گردشگری باشد، بهتر است. ابتدا بر روی کشاورزی اصرار شد. نمایندگان شهرهای شمالی معترض بودند که برای اشتغال نیازمند استقرار صنایع هستند و بدون صنایع نمیتوانند برای مردم شغل ایجاد کنند. من زمانی که در سازمان گسترش و نوسازی صنایع بودم در یک سفر کاری به هلند رفتم و از کارخانهای در حاشیه یک روستا بازدید کردم. همه جا سبز و خرم بود. کارخانه قطعات جت تولید میکرد اما صدای گاوهای همسایه را میشد درون کارخانه شنید. بغل کارخانه یک گاوداری بود. من متوجه شدم که در این کارخانه کنترل تمام آلودگیها صورت گرفته است. در اتریش کارخانه کاغذسازی را دیدم. صنعتی که به شدت آلودهکننده است. مثلاً کارخانه چوکا و... مشکلاتی در فاضلاب خود دارند. اما فاضلابی که از طریق این کارخانه در اتریش وارد سیستم رودخانه میشد، صفر بود. اینکه استقرار صنایع در کجا باشد یا در کجا نباشد الان دیگر مساله نیست. با تکنولوژی روز دنیا مساله آلودگی به خوبی قابل مدیریت است. در جاده تهران - کرج کارخانههای بسیار زیادی ایجاد شده است که قابل توجه هستند.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا بهجای استفاده از تکنولوژیهای قدیمی و تحمیلی از اروپای شرقی، روسی و چین، ما نمیخواهیم به تکنولوژی روز جهان دسترسی داشته باشیم، آیا همه چیز به تحریم مربوط است یا دلیل دیگری دارد؛ ضمن اینکه آیا زمان اصلاح این قانون و قوانینی که منجر به آلودگی شهرها میشوند، فرا نرسیده است؟
وضعیت ارتباط ما با جهان در همه ابعاد در توسعه و مدیریت کشور تاثیر دارد. تردیدی در این نیست. اگر بخواهیم صنعت را توسعه دهیم، در هر جایی از کشور نیاز به تکنولوژی روز داریم. در آلمان در اقصی نقاط این کشور که همه جایش شبیه به شمال است، سطح آبهای زیرزمینی بالاست، پوشش گیاهی و جانوری بالاست، شهرها پرجمعیت هستند و... در همه این مناطق صنایع پراکنده شده است. هیچ محدودیتی برای اینکه در کجای آلمان باید صنعت وجود داشته باشد، وجود ندارد. همه صنایع آلمان برای مثال در شهرهایی مثل دوسلدورف و فرانکفورت و... در نزدیکی مراکز جمعیتی است. حتی در نقاطی مثل جنوب آلمان که کشاورزی بسیار زیادی دارند، صنایع مشغول هستند و آلودگی ندارند. یعنی در کنار روستا و کشاورزی آنها، صنایع استقرار یافتهاند. دلیل این کار جز این نیست که الزامات محیط زیست در این باره رعایت شده است. از منظر دیگری نگاه کردهاند و صنعت و محیطزیست سازگاری دارند و هیچ آلودگی اجازه انتشار ندارد و همه چیز تحت کنترل است. اگر بخواهیم واحدهای تولیدی مدرن درست کنیم که باید درست کنیم، این واحدها محصولات کم ندارند. تولید انبوه آنجا صورت میگیرد. مشتری باید در کجا قرار داشته باشد؟ مشتری باید در دسترس باشد. آنجا اینطور نیست که کارخانه و مواد اولیهاش با پول نفت درست شود. آنها صادرات محصولات را مبنای ایجاد و استقرار صنایع قرار میدهند. مشتری صادراتی باید وجود داشته باشد. مشتری صادراتی خیلی به مسائل اقتصاد سیاسی وابسته است. در ایران هم اگر بخواهیم وضعیت را سر و سامان دهیم باید به این جنبهها توجه کنیم. بدون ارتباطات کشورها با همدیگر نمیتوان مشتری صادراتی پیدا کرد. بدون ارتباطات جهانی نمیتوان تکنولوژی روز جهان را که با طبیعت و محیطهای انسانی سازگار است وارد کرد. بنابراین امکان بازاریابی در صورتی که کشورها روابط خوبی نداشته باشند، وجود ندارد و طبیعی است که صنعت شکست میخورد. چند وقت پیش تاجیکستان به خاطر مسائل سیاسی با ما قطع رابطه کرد. با کشورهای عربی که مشکل داریم. با آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی مشکل داریم. عراق در همسایگی ماست و روابط خوبی داریم اما شما همین ایام میبینید مخالفتهایی با حضور ایران در این کشور به صورت تظاهرات دارد صورت میگیرد. یا در لبنان نیز چنین است. روابطمان با ترکیه و سوریه و چین و کشورهای شرقی هم کم و بیش پرنوسان است. تجار ما چطور میتوانند با دنیا مراوده تجاری داشته باشند؟ وقتی مسائل سیاسی بر روابط اقتصادی غلبه میکند، فرصت سرمایهگذاری از کشور گرفته میشود. مراودات بانکی ما با دنیا دچار اختلال بسیار شدید است. به خاطر همین مشکلات مراودات بانکی ما تا حدود 30 درصد از ارزش و اعتبار پول به خاطر دور زدن این شرایط و استفاده از صرافیها و... از دست میرود. بنابراین کشور با این شرایط امکان صادرات ندارد. حالا این شرایط سخت را بگذارید کنار قوانین سختگیرانه و بازدارنده مثل همین قانون استقرار صنایع در شعاع 120کیلومتری تهران! زیان بسیار زیادی متوجه صنعت و سرمایهگذاری در این حوزه است. بنابراین ایجاد امکانات تصفیه آلودگیها با استقرار صنایع سازگار با محیط زیست دیگر اولویتی ندارد. چون این کار نیاز به پول و ارز دارد. ارز کشور ما صرف چیزهای دیگری میشود و کفاف حقوق و دستمزد کارکنان دولت را نمیدهد. در عین حال اگر بخواهیم تحولی در مدیریت صنعتی کشور با توجه به شرایط محیطی و مراکز انسانی ایجاد کنیم، باید مشتری خارج از کشور هم داشته باشیم تا بتوانیم ارزآوری کنیم. اشتغال با صنایع عقبمانده امکانپذیر نیست. اینکه برخی از مدیران دنبال صنایع کارگربر هستند، سیاست غلطی است که امروزه دیگر در جهان جواب نمیدهد. صنایعدستی و هنری تنها صنایعی است که میتواند برای حضور کارگر مقرون به صرفه باشد. وگرنه کیفیتی که امروز در دنیا مورد پذیرش است با استانداردهای خیلی زیادی اندازهگیری میشود که نیازمند تکنولوژی و فناوری روز جهان است. اگر صنایع کارگربر ایجاد کنیم، نمیتوانیم در دنیا رقابت کنیم. من فکر میکنم نگاههایی که در ایران در حوزههای مختلف وجود دارد، نگاههای جزیرهای است و پیوندی بین آنها وجود ندارد. ما شعار تولید میدهیم ولی امکان جلب مشتری را از کشور گرفتهایم. باید تولید را طوری انجام دهیم که ارزآور باشد. باید صنعت خودش ارز خودش را تامین کند.
آیا قوانینی مثل قانون استقرار صنایع در شعاع 120کیلومتری شهرها، توانسته باعث سرکوب توسعه صنایع شود؟
به نظر من سرکوب صنایع با قانون استقرار صنایع نمیتواند انجام شده باشد و اگر هم شده باشد سهم بسیار کوچکی دارد. مثلاً اگر سهم سرکوب توسعه و صنعت 100 باشد، قانون استقرار صنایع در فاصله معینی از شهرها، تنها پنج درصد این سهم است. یعنی اگر سرمایهگذار ببیند که امکانات خوبی برایش فراهم است، در هر شرایطی کار میکند. در خیلی از شهرکهای ما احداث صنعت صورت گرفته است. البته بسیاری از آنها تکمیل نشد. بسیاری از آنها متوقف شد. ایجاد شهرکهای صنعتی با امکانات مهمی مثل آب و برق و گاز و... در کشور کمک بسیار زیادی به سرمایهگذارها کرد. سرمایهگذار دیگر بهجای آنکه دنبال آب و برق و زمین و چیزهای دیگر بدود، به شهرکهای صنعتی مراجعه میکرد و زمین در اختیارش قرار میگرفت و امکاناتی مثل آب و برق به سهولت در اختیارش بود و تمرکزش را بر مسائل فنی و کیفی تولید محصول میگذاشت. این اتفاق در سالهایی که ما مسوولیت داشتیم شروع شد. خیلی از افراد آمدند و صنعت را راهاندازی کردند. بنابراین این قانون استقرار به نظرم تاثیر زیادی در سرکوب سرمایهگذاری صنایع نداشته است. بلکه عوامل و محدودیتهای دیگری در این زمینه دخیل هستند و نتوانسته از نظر تجاری حداقل در آسیا و خاورمیانه رشد داشته باشد. البته مسائل توسعه پایدار را هم باید در نظر بگیریم. ما مسائل اجتماعی را در استقرار صنایع در نظر نگرفتهایم. چرا در کردستان صنعتی نیست که مردم مجبور نباشند برای امرار معاش کولبری کنند و بعد تبعات امنیتی آن کشور را درگیر کند. مثلاً در نظر بگیرید به دلیل نزدیکی تبریز به ترکیه و آذربایجان، صنایع به صورت سرمایهگذاریهای مشترک موفق هستند و وضعیت اقتصادی بهتر است. اما در کردستان چنین نیست. در حالی که کردستان به عراق وکردستان عراق، ترکیه و کشورهای غرب ایران نزدیک است اما هیچ صنعتی که بتواند آنجا سرمایهگذار جلب کند و محصولاتش ارزآوری برای کشور داشته باشد و تنشهای اجتماعی ناشی از بیکاری و اشتغال را کاهش دهد، وجود ندارد.
به نظر میرسد ما نه در توسعه صنایع آنطور که در کشورهای توسعهیافته و البته صنعتی اتفاق افتاد موفق بودهایم نه در نگهداشت منابع حیاتی خود توانستهایم عملکرد مثبتی داشته باشیم و ضوابط توسعه پایدار را نتوانستهایم رعایت کنیم. چیدمان توسعه در ایران چگونه بوده که به گفته شما حتی در کردستان نتوانستهایم شبیه آذربایجان شرقی سرمایهگذاری انجام دهیم؟
اگر ما میخواهیم یک کشور توسعهیافته باشیم، هیچ چارهای جز اصلاح و بهبود مراودات بینالمللی نداریم. ایجاد روابط پایدار با دنیا مهم است. بقیه مسائل مثل خودکفایی خوب است و البته خود من در این زمینه کارهای زیادی کردهام. ما میتوانیم یک کشور محدود و بسته باشیم و حتی به یک کشور خودکفا تبدیل شویم اما به عنوان یک کشور توسعهیافته نمیتوانیم مطرح باشیم. اول از هر چیز فروش نفت باید در نظر گرفته شود. دوم، گردشگری ایران باید رونق پیدا کند و از ظرفیتهای تاریخی، طبیعی و فرهنگ و هنر ایران استفاده درست اقتصادی شود. سوم، صنعت و کشاورزی ما هم باید تولیدکننده عالی باشد و هم به منابع حیاتی کشور لطمه نزند و هم بتواند صادرات داشته باشد. اگر ما تولید داشته باشیم و فقط به بازار داخل اکتفا کنیم، توسعه اتفاق نمیافتد. تولیدکننده وقتی تولید میکند اما فروش نمیرود، ورشکسته میشود. مگر مردم ما چند تا یخچال، تلویزیون، خودرو و... میخرند؟ یک زمانی اصطلاحی به نام خودرو ملی مطرح شده بود که از اساس حرف مهملی است. میگفتند ما یک اتومبیل تولید میکنیم که متعلق به ایران باشد اما مگر صنعت خودرو بدون پیشرفت و تکنولوژی روز دنیا شدنی است؟ ما نمیتوانیم یک خودرو ملی درست کنیم که مثلاً 20 لیتر بنزین مصرف کند در حالی که ژاپن همان ماشین را درست کند در حالی که سه لیتر بنزین در همان زمان مورد استفاده مصرف میکند. این کار اصلاً خندهدار است و خلاف عقل متوسط جامعه است. بنابراین میتوانیم در مملکت را ببندیم و شکلی از زندگی را داشته باشیم. اما این راه نجات نیست. تمام این 40 سال مجموعه نظام نگفته و نخواسته که محدود باشیم و همیشه درها باز بوده است. چه در رفت و آمد مردم بین کشورهای مختلف و چه در واردات کالا به طرز غمانگیزی در کشور باز است. شما در نظر بگیرید ما حتی از کشورهایی که تحریممان کرده و میکنند به شکل خفتباری کالای گرانتری وارد میکنیم. یا کالاهای ساخت آنها را از کشور دیگری با قیمت بالاتری وارد کشور میکنیم! مثلاً کره جنوبی ما را بر اساس خواست آمریکاییها تحریم کرده است. تمام تولیدات شرکتهای کرهای را از دوبی وارد کشور میکنیم. در مقابل کشور آمریکا هم همینطور هستیم. همین الان کالای تولید آمریکا در ایران دارد فروش میرود. این چه سیاستی است که در کشور را ببندیم و رابطهای نداشته باشیم، تحریم باشیم و بعد محصولات همان کشورها را با قیمتی گزافتر و با تحقیر وارد کشور کنیم. تمایل مسوولان کشور به درهای باز بوده است. نمونه این درهای باز همان واردات 50 درصد تولید شرکت پورشه بود که چند سال پیش وارد ایران شد. در آلمان کسی که پورشه سوار میشود با کسی که فولکس واگن سوار میشود تفاوت معناداری دارد. یعنی همه نمیتوانند پورشه یا بیامو بخرند. در انگلیس همه مردم که نمیتوانند رولزرویس بخرند. ولی ما خریدیم! تمایل نظام این بوده که کشور درش بسته نباشد. تنها دورهای میان دولتها که یک نخستوزیر تلاش کرد اقتصاد کشور منظم باشد، دوره جنگ بود که خیلی هم منتقد داشت که این تفکرات سوسیالیستی و پوپولیستی است. آن زمان هم نشد که ساختار مدیریت اقتصاد کشور منظم شود. مراودات ما امروز اساساً مراوده درستی نبوده است. کشور بهطور دائم در کشاکش روابطی بوده که بهضرر ما و سود کشورهای دیگر بوده است. تمام روابط سیاسی ما با فروش بوده است. با پول فروش نفت کالا وارد شده است و به نفع کارخانههای کشورهای خارجی کار کردهایم. همه چیز به ضرر ما بوده است. اشتغال در کشور کم شده و منابع از دست رفته است. هر کاری که در داخل کردهایم منجر به خرج نفت، آب و جنگل و منابع طبیعی ایران شده است. فرونشست دشتها ناشی از مدیریت غلط کشاورزی است و همه اینها به دلیل از دست دادن منابع حیاتی کشور خلاف آموزههای قرآن است در حالی که ما یک کشور اسلامی هستیم.