تاریخ انتشار:
پایان احمدینژاد؟
اگر انتخابات شورای شهر دوم با استقبال شهروندان تهرانی مواجه میشد... اگر کاندیدایی به جز محمود احمدینژاد شهردار پایتخت میشد... اگر مهدی کروبی تنها 600 هزار رای بیشتر در انتخابات ریاستجمهوری 84 کسب میکرد... اگر اصلاحطلبان همچون سال 1392 به اجماع میرسیدند... اگر میرحسین موسوی به درخواستهای مکرر گروههای سیاسی جواب مثبت میداد و کاندیدای ریاستجمهوری 1384 میشد، با قطع و یقین میتوان گفت که امروز او نیز مانند بسیاری از چهرههای لیست جناح راست در انتخابات مجلس ششم، به فراموشی سپرده شده بود. با این همه در 27 خرداد 1384 با یک اتفاق کوچک و با کمترین تفاوت در تاریخ انتخابات ریاستجمهوری در ایران، محمود احمدینژاد شهردار بلندپرواز تهران وارد رقابت با اکبر هاشمیرفسنجانی شد. آن ایام همه نامزدها مدعی بودند کافی است با آیتالله به مرحله دوم برسند تا کلید پاستور را در دست بگیرند. ادعایی که تجربه محمود احمدینژاد ثابت کرد رنگی از واقعیت دارد.
شهرداری دستگرمی است
آن زمانی که استاندار سابق اردبیل به عنوان گزینه شورای شهر اصولگرای پایتخت به افکار عمومی و دولت برای تصدی پست شهرداری معرفی شد، بسیاری با شگفتی به این انتخاب نگریستند. دولت اصلاحات نیز نگاه مثبتی به این انتخاب نداشت. مخالفت صریح علی یونسی وزیر اطلاعات موجب شد که اکبر ناطقنوری که آن زمان ریشسفید اصولگرایان و نقطه ثقل تصمیمگیری این جناح بود به محمدرضا باهنر ماموریت دهد با وزارت اطلاعات دولت اصلاحات برای تایید محمود احمدینژاد وارد مذاکره شود. باهنر خود مدعی است که در آن جلسه به یونسی گفته بود: «وزارت اطلاعاتی که ملکمدنی از آن عبور کند و احمدینژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدید نظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیسجمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدینژاد رئیسجمهور ماست.» هنوز یک سال از این سخن نگذشته بود که شایعاتی درباره احتمال حضور احمدینژاد در رقابت ریاستجمهوری نهم به گوش رسید. احمدینژاد در تبلیغات خود تلاش داشت خود را رجایی زمان بنامد که در کمال سادگی رفتار میکند و اگر شهردار تهران است برخلاف کرباسچی و ملکمدنی از پوشیدن لباس رفتگری و کارکردن در نیمههای شب و خوش و بش با کارگران ابایی ندارد. همین رفتارها سبب شد که وی بتواند اعتماد بخشی از مردم را به دست بیاورد که دنبال گفتمانی جدید بودند و خود را قربانی تبعیضهای موجود میدانستند. با این حال کمتر کسی تصور میکرد او رتبهای بهتر از جایگاه پنجم را در انتخابات ریاستجمهوری به دست آورد. پس از پیروزی وی ادعاهای عجیب و غریبی مطرح شد. آیتالله مصباحیزدی احمدینژاد را مائده آسمانی نامید که مردم برای پیروزی او روزه نذری میگرفتند و حتی از خانمی نقل قول کرد که نذر کرده بود 40 زیارت عاشورا، 40 زیارت جامعه کبیره، 40 زیارت آل یاسین و 14 ختم قرآن کریم بخواند تا احمدینژاد پیروز شود. یا اینکه آیتالله مصباح روایت کرد که فردی در شب بیست و سوم رمضان به او ندا میدهد که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر(عج) دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. کار به جایی رسید که دبیر شورای نگهبان در خطبههای نماز جمعه سوم تیر را مظهر کمک خدا نامید که مردم با اشک و نذر و نیاز و توسل به خدا یکی از همقدمهای خود را انتخاب کردند.
دولت اولینها
احمدینژاد از همان سال نخست، در بیان اظهارات عجیب و غریب گوی سبقت را از حامیانش ربود. وی در دوره زمامداری تلاش داشت تا ثابت کند دولت وی برترین دولت ایران بوده و اولین اقدامات را این دولت انجام داده است. همان زمانی که تازه رئیسجمهور شد به حسن روحانی پیشنهاد داد ایران هزینه آژانس انرژی اتمی را پرداخت کند تا بیش از این کشور تحت فشار این نهاد نباشد. سخنانی از این دست بعد از اولین سفر وی به سازمان ملل به اوج خود رسید. احمدینژاد که از حضور در سازمان ملل بسیار مشعوف شده بود در دیدار با آیتالله جوادیآملی ادعا کرد که موقع سخنرانی وی همه بهتزده او را تماشا میکردند و هالهای از نور وی را احاطه کرده بود. سخنانی که تنها با این جمله استاد فلسفه و عرفان حوزه قم مواجه شد که «حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است چه برسد به فریب دادن انسانها». احمدینژاد هنگام تشکیل کابینه افرادی گمنام را برای وزارت انتخاب کرد تا به اصطلاح خود حلقه بسته مدیران دولتی را متحول کند. همان زمان شایع شد که دولت نهم میثاقنامهای را امضا کرده و آن را در چاه جمکران انداخته است. با همه این تفاصیل حلقه جدید اما چنان محدود بود که چهرههایی چون اسفندیار رحیممشایی و غلامحسین الهام مجبور به پذیرش دهها حکم رسمی و غیررسمی شدند. این استاد راهسازی دانشگاه علموصنعت در رزومه سخنرانیهای جنجالی، ادعای مدیریت جهان، نامهنگاری به بوش، پاپ بندیکت شانزدهم و آنگلا مرکل، اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها، صدها سفر داخلی و خارجی، تورم 40درصدی، احداث مسکن مهر، سقوط آزاد ارزش ریال و... را دارد. این رئیس دولت اصولگرا در دوره زمامداری تاکید ویژهای بر دیپلماسی تهاجمی داشت و بارها دیپلماسی دولتهای گذشته را مرعوبانه اعلام کرد. با این همه در وضعیتهای ویژه قدرت انعطاف قابل ملاحظهای نیز از خود نشان میداد. به طور مثال در ماجرای اسارت ملوانان بریتانیایی و با همه جار و جنجالهای رسانهای با اولتیماتوم 48ساعته نخستوزیر بریتانیا وی شخصاً در کاخ ریاستجمهوری با آنان که توسط رسانههای اصولگرا جاسوس خوانده شده بودند دیدار کرد. سپس با آن عزیزان عکس یادگاری گرفت و با اهدای کت و شلوار و سوغاتی آنان را با هواپیما به منازلشان رهسپار کرد. با همه این سخنان اگر بخواهیم دولت احمدینژاد را به یک صفت ویژه متصف کنیم آن صفت ادعای افشاگری احمدینژاد و اعضای کابینه وی بود. همان چیزی که در میان عام به «بگم...بگم» مشهور شد. وی روزی از وجود لیست اسامی مفسدین در جیب سخن میگفت. روز دیگر از افشای نام اخلالکنندگان اقتصادی خبر میداد. با این همه دو صحنه اصلی افشاگری وی در آستانه دو انتخابات 1388 و 1392 به وقوع پیوست. در نخستین صحنه او در مناظره با میرحسین موسوی ادعاهایی را علیه اکبر هاشمیرفسنجانی، اکبر ناطقنوری و همسر میرحسین موسوی مطرح کرد که موجب نارضایتی بسیاری از دلسوزان نظام شد و هیچگاه نیز در محکمهای قانونی این اتهامات راستیآزمایی نشد. دومین صحنه نیز با انتشار فیلمی مبهم از به ظاهر کارچاقکنی برادر روسای دو قوه در انتهای سال 1391 در مجلس رقم خورد. اقدامی که با شگفتی رسانههای آن ور آب نیز مواجه شد. علی لاریجانی پس از این اقدام احمدینژاد تاکید کرد رئیس دولت دهم اولیات شئون نظام جمهوری اسلامی را رعایت نکرده است، اما باز هم خوب شد که مردم ماهیت بگم...بگمهای آقای احمدینژاد را شناختند. احمدینژاد در این سالها افشاگریهای دیگری هم داشته است که بخش عمده آنان از سوی دستگاه قضایی بلاموضوع اعلام شده است. در مقابل اما رقبای اصولگرای ایشان هم پروندههای بزرگی از تخلفات مالی و قانونی یاران حلقه احمدینژاد تهیه کردهاند. پروندههایی که قاعدتاً پس از پایان عمر دولت راحتتر به جریان خواهد افتاد.
سخن آخر
احمدینژاد که این هفته کلید پاستور را تحویل حسن روحانی میدهد تصمیم گرفته است دانشگاه غیرانتفاعی ایرانیان را راهاندازی کند. ظاهراً برای احمدینژاد که در سال 1335 در روستای ارادان در گرمسار متولد شده است حفظ گفتمانش در اولویت قرار دارد و میخواهد حلقه خود را در درون جامعه نهادینه کند تا مبادا وی نیز به یک خاطره تبدیل شود. هنوز مشخص نیست احمدینژاد در آینده چه تدابیری را در پیش بگیرد. آیا این احتمال وجود دارد که لیدرهای جریان موسوم به انحرافی بازداشت شوند، آیا امکان دارد که وی افشاگریهایی را که تاکنون محقق نکرده است عملیاتی کند، آیا وی مهر سکوت خود را خواهد شکست؟
شهرداری دستگرمی است
آن زمانی که استاندار سابق اردبیل به عنوان گزینه شورای شهر اصولگرای پایتخت به افکار عمومی و دولت برای تصدی پست شهرداری معرفی شد، بسیاری با شگفتی به این انتخاب نگریستند. دولت اصلاحات نیز نگاه مثبتی به این انتخاب نداشت. مخالفت صریح علی یونسی وزیر اطلاعات موجب شد که اکبر ناطقنوری که آن زمان ریشسفید اصولگرایان و نقطه ثقل تصمیمگیری این جناح بود به محمدرضا باهنر ماموریت دهد با وزارت اطلاعات دولت اصلاحات برای تایید محمود احمدینژاد وارد مذاکره شود. باهنر خود مدعی است که در آن جلسه به یونسی گفته بود: «وزارت اطلاعاتی که ملکمدنی از آن عبور کند و احمدینژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدید نظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیسجمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدینژاد رئیسجمهور ماست.» هنوز یک سال از این سخن نگذشته بود که شایعاتی درباره احتمال حضور احمدینژاد در رقابت ریاستجمهوری نهم به گوش رسید. احمدینژاد در تبلیغات خود تلاش داشت خود را رجایی زمان بنامد که در کمال سادگی رفتار میکند و اگر شهردار تهران است برخلاف کرباسچی و ملکمدنی از پوشیدن لباس رفتگری و کارکردن در نیمههای شب و خوش و بش با کارگران ابایی ندارد. همین رفتارها سبب شد که وی بتواند اعتماد بخشی از مردم را به دست بیاورد که دنبال گفتمانی جدید بودند و خود را قربانی تبعیضهای موجود میدانستند. با این حال کمتر کسی تصور میکرد او رتبهای بهتر از جایگاه پنجم را در انتخابات ریاستجمهوری به دست آورد. پس از پیروزی وی ادعاهای عجیب و غریبی مطرح شد. آیتالله مصباحیزدی احمدینژاد را مائده آسمانی نامید که مردم برای پیروزی او روزه نذری میگرفتند و حتی از خانمی نقل قول کرد که نذر کرده بود 40 زیارت عاشورا، 40 زیارت جامعه کبیره، 40 زیارت آل یاسین و 14 ختم قرآن کریم بخواند تا احمدینژاد پیروز شود. یا اینکه آیتالله مصباح روایت کرد که فردی در شب بیست و سوم رمضان به او ندا میدهد که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر(عج) دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. کار به جایی رسید که دبیر شورای نگهبان در خطبههای نماز جمعه سوم تیر را مظهر کمک خدا نامید که مردم با اشک و نذر و نیاز و توسل به خدا یکی از همقدمهای خود را انتخاب کردند.
دولت اولینها
احمدینژاد از همان سال نخست، در بیان اظهارات عجیب و غریب گوی سبقت را از حامیانش ربود. وی در دوره زمامداری تلاش داشت تا ثابت کند دولت وی برترین دولت ایران بوده و اولین اقدامات را این دولت انجام داده است. همان زمانی که تازه رئیسجمهور شد به حسن روحانی پیشنهاد داد ایران هزینه آژانس انرژی اتمی را پرداخت کند تا بیش از این کشور تحت فشار این نهاد نباشد. سخنانی از این دست بعد از اولین سفر وی به سازمان ملل به اوج خود رسید. احمدینژاد که از حضور در سازمان ملل بسیار مشعوف شده بود در دیدار با آیتالله جوادیآملی ادعا کرد که موقع سخنرانی وی همه بهتزده او را تماشا میکردند و هالهای از نور وی را احاطه کرده بود. سخنانی که تنها با این جمله استاد فلسفه و عرفان حوزه قم مواجه شد که «حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است چه برسد به فریب دادن انسانها». احمدینژاد هنگام تشکیل کابینه افرادی گمنام را برای وزارت انتخاب کرد تا به اصطلاح خود حلقه بسته مدیران دولتی را متحول کند. همان زمان شایع شد که دولت نهم میثاقنامهای را امضا کرده و آن را در چاه جمکران انداخته است. با همه این تفاصیل حلقه جدید اما چنان محدود بود که چهرههایی چون اسفندیار رحیممشایی و غلامحسین الهام مجبور به پذیرش دهها حکم رسمی و غیررسمی شدند. این استاد راهسازی دانشگاه علموصنعت در رزومه سخنرانیهای جنجالی، ادعای مدیریت جهان، نامهنگاری به بوش، پاپ بندیکت شانزدهم و آنگلا مرکل، اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها، صدها سفر داخلی و خارجی، تورم 40درصدی، احداث مسکن مهر، سقوط آزاد ارزش ریال و... را دارد. این رئیس دولت اصولگرا در دوره زمامداری تاکید ویژهای بر دیپلماسی تهاجمی داشت و بارها دیپلماسی دولتهای گذشته را مرعوبانه اعلام کرد. با این همه در وضعیتهای ویژه قدرت انعطاف قابل ملاحظهای نیز از خود نشان میداد. به طور مثال در ماجرای اسارت ملوانان بریتانیایی و با همه جار و جنجالهای رسانهای با اولتیماتوم 48ساعته نخستوزیر بریتانیا وی شخصاً در کاخ ریاستجمهوری با آنان که توسط رسانههای اصولگرا جاسوس خوانده شده بودند دیدار کرد. سپس با آن عزیزان عکس یادگاری گرفت و با اهدای کت و شلوار و سوغاتی آنان را با هواپیما به منازلشان رهسپار کرد. با همه این سخنان اگر بخواهیم دولت احمدینژاد را به یک صفت ویژه متصف کنیم آن صفت ادعای افشاگری احمدینژاد و اعضای کابینه وی بود. همان چیزی که در میان عام به «بگم...بگم» مشهور شد. وی روزی از وجود لیست اسامی مفسدین در جیب سخن میگفت. روز دیگر از افشای نام اخلالکنندگان اقتصادی خبر میداد. با این همه دو صحنه اصلی افشاگری وی در آستانه دو انتخابات 1388 و 1392 به وقوع پیوست. در نخستین صحنه او در مناظره با میرحسین موسوی ادعاهایی را علیه اکبر هاشمیرفسنجانی، اکبر ناطقنوری و همسر میرحسین موسوی مطرح کرد که موجب نارضایتی بسیاری از دلسوزان نظام شد و هیچگاه نیز در محکمهای قانونی این اتهامات راستیآزمایی نشد. دومین صحنه نیز با انتشار فیلمی مبهم از به ظاهر کارچاقکنی برادر روسای دو قوه در انتهای سال 1391 در مجلس رقم خورد. اقدامی که با شگفتی رسانههای آن ور آب نیز مواجه شد. علی لاریجانی پس از این اقدام احمدینژاد تاکید کرد رئیس دولت دهم اولیات شئون نظام جمهوری اسلامی را رعایت نکرده است، اما باز هم خوب شد که مردم ماهیت بگم...بگمهای آقای احمدینژاد را شناختند. احمدینژاد در این سالها افشاگریهای دیگری هم داشته است که بخش عمده آنان از سوی دستگاه قضایی بلاموضوع اعلام شده است. در مقابل اما رقبای اصولگرای ایشان هم پروندههای بزرگی از تخلفات مالی و قانونی یاران حلقه احمدینژاد تهیه کردهاند. پروندههایی که قاعدتاً پس از پایان عمر دولت راحتتر به جریان خواهد افتاد.
سخن آخر
احمدینژاد که این هفته کلید پاستور را تحویل حسن روحانی میدهد تصمیم گرفته است دانشگاه غیرانتفاعی ایرانیان را راهاندازی کند. ظاهراً برای احمدینژاد که در سال 1335 در روستای ارادان در گرمسار متولد شده است حفظ گفتمانش در اولویت قرار دارد و میخواهد حلقه خود را در درون جامعه نهادینه کند تا مبادا وی نیز به یک خاطره تبدیل شود. هنوز مشخص نیست احمدینژاد در آینده چه تدابیری را در پیش بگیرد. آیا این احتمال وجود دارد که لیدرهای جریان موسوم به انحرافی بازداشت شوند، آیا امکان دارد که وی افشاگریهایی را که تاکنون محقق نکرده است عملیاتی کند، آیا وی مهر سکوت خود را خواهد شکست؟
دیدگاه تان را بنویسید