طلا در تیررس
جنگ تجاری در هریک از بازارهای مالی چه اثری میگذارد؟
جنگ تجاری به موقعیتی اطلاق میشود که یک کشور تعرفهها یا سهمیههایی بر واردات از دیگر کشورها وضع میکند و در مقابل کشورهای طرف دوم نیز با اقداماتی مشابه تلافی میکنند.
جنگ تجاری به موقعیتی اطلاق میشود که یک کشور تعرفهها یا سهمیههایی بر واردات از دیگر کشورها وضع میکند و در مقابل کشورهای طرف دوم نیز با اقداماتی مشابه تلافی میکنند. هنگامی که جنگ تجاری شدت میگیرد بسته به اندازه اقتصادهای درگیر در آن، تجارت بینالمللی کاهش مییابد. معمولاً علت ورود یک کشور به جنگ تجاری حمایت از صنایع داخلی و ایجاد شغل است، اما این اهداف عمدتاً در کوتاهمدت محقق میشود و احتمالاً در بلندمدت نتایج متفاوت خواهد بود، زیرا رشد اقتصادی کشورها تحت تاثیر جنگ تجاری قرار گرفته و افق سرمایهگذاری را محدود میسازد. یکی از مثالهای کلاسیک جنگ تجاری تعرفههای اسموت هولی1 در سال 1930 است که از آن به عنوان یکی از دلایل مهم رکود بزرگ نام برده میشود. اما در دوره حاضر جنگ تجاری با نام دو کشور آمریکا و چین گره خورده است؛ از جولای سال 2018 ترامپ با هدف کاهش کسری تجاری و رونق اشتغال، بازی را آغاز کرد که در حال حاضر به جنگ تجاری همهجانبه مبدل شده است. در جریان این جنگ تجاری آمریکا تعرفه 25درصدی بر وارداتی به ارزش 250 میلیارد دلار از چین وضع کرد و در تازهترین اظهارنظر نیز ترامپ ادعا کرد که آمریکا تصمیم دارد تا تعرفه 10درصدی اضافهای نیز بر 300 میلیارد دلار واردات باقیمانده ببندد. در مقابل چین طی این مدت تعرفههایی 5 تا 50درصدی بر روی 113 میلیارد دلار از وارداتش از مبدأ آمریکا صادر کرد. در حال حاضر آنچه مشخص شده این است که به هیچ عنوان آنطور که ترامپ ادعا کرده بود، برنده شدن در این جنگ ساده نیست. جنگی که نهتنها بر آمریکا و چین، بلکه بر بسیاری از کشورهای دیگر اثرگذار است؛ کشورهای مختلف بسته به عوامل مختلفی چون حجم تجارت مستقیم و غیرمستقیم با دو طرف درگیر در جنگ و نقش آنها در زنجیره ارزش تولیدات این کشورها و بسیاری از عوامل دیگر، از این جنگ متاثر خواهند شد، برخی مانند برزیل فرصت را غنیمت شمرده و از این موقعیت بهره بردهاند و برخی دیگر مانند تایلند و ویتنام به سبب درهمتنیدگی زنجیره تولیداتشان با چین در موقعیتهای ریسکی قرار گرفتهاند. در ادامه در پی آن خواهیم بود تا اثرات این جنگ تجاری بر بازارهای جهانی و داخلی برخی از کالاهای عمدتاً خام و سرمایهای را بررسی کنیم. به منظور تحلیل اثرات جنگ تجاری بر طرفهای سوم مانند ایران بایستی چند عامل مورد بررسی قرار گیرد؛ نخست اینکه آیا تقاضای یکی از طرفهای درگیر در جنگ از برخی کالاها، به طور مستقیم به سمت کشور سومی مانند ایران انتقال پیدا خواهد کرد یا خیر. عامل دوم اینکه آیا میزان عرضه کالاهایی از طرفهای درگیر به کشور ایران تغییر خواهد کرد یا خیر. عامل بعدی نیز جایگاه ایران در زنجیره ارزش جهانی برخی از کالاهاست، کالاهایی که کشورهای درگیر در جنگ در تولید آنها نقش محوری دارند. عامل فراگیر و پایانی هم اثر جنگ تجاری دو قدرت اقتصادی جهان بر رشد اقتصاد جهانی است که موجب میشود سبد سرمایهگذاران آرایش جدیدی اتخاذ کند.
پیرامون عامل اول باید کالایی را جستوجو کرد که امکان افزایش تقاضای آن از ایران توسط چین وجود داشته باشد؛ قاعدتاً مهمترین آن نفت و مشتقات آن است، اما جنگ تجاری چه تاثیری بر قیمت و میزان فروش نفت ایران دارد؟ به طور کلی ایجاد جنگ تجاری مهمی مانند مورد حاضر، تقاضای مردم و صنایع جهان را برای مصرف کالاها از جمله انرژی کاهش میدهد و از اینرو انتظار میرود از این ناحیه در میانمدت بر قیمت نفت تاثیر منفی داشته باشد. از سوی دیگر یوآن به طور طبیعی یا به صورت عمد تضعیف شده که موجب قدرتمند شدن دلار شده است، از آنجا که نفت با دلار قیمتگذاری میشود، این موضوع نیز اثر کاهشی بر قیمت نفت در کوتاهمدت و میانمدت خواهد داشت. اما در خصوص نفت ایران مساله ادامه دارد؛ جنگ تجاری میتواند زمینه را برای بیتوجهی چین به تحریمهای نفتی ایران مهیا سازد، چین ظرفیت واردات 5 /1 میلیون بشکه نفت در روز را از ایران دارد که میتواند در شرایط فعلی حجم نفت صادراتی ایران را متحول سازد. در خصوص عامل دوم یعنی بازار کالاهایی که طرفهای درگیر در جنگ از عرضهکنندگان مهم آن هستند، میتوان به محصولات کشاورزی مانند دانههای سویا توجه کرد؛ کاهش تقاضای چین از این قبیل محصولات کشاورزیِ تولید آمریکا، موجب شده است که آمریکا به دنبال مشتریان جدیدی برای محصولات خود باشد که طبیعتاً به عرضه ارزانتر این محصول توسط آمریکا انجامیده است و میتواند قیمتهای جهانی را تحت تاثیر قرار دهد. این موضوع همچنین سبب افزایش تولید و صادرات دانههای روغنی مانند سویا در کشورهایی مانند برزیل شده است. از آنجا که ایران یکی از واردکنندگان دانههای روغنی است، میتواند از افزایش عرضه این محصولات بهرهمند شود. بر مبنای عامل بعدی یعنی جایگاه ایران در زنجیره ارزش تولید برخی کالاها، میتوان به محصولات معدنی از جمله فلزات توجه کرد. به طور کلی تجارب پیشین نشان میدهند که شدتگیری جنگهای تجاری همواره اثر منفی بر قیمت جهانی فلزاتی چون مس داشته است، نمودار زیر نیز وقوع چنین روندی را برای قیمت جهانی مس در یک سال اخیر تایید میکند. اما جایگاه ایران در زنجیره ارزش کالاهای چینی نیز میتواند قابل توجه باشد؛ چین یکی از مقاصد اصلی مواد خام فلزی ایران است و کاهش تولیدات مواد نیمهخام، صنعتی و با تکنولوژی بالای چین میتواند اثر منفی بر قیمت صادرات فلزی کشور داشته باشد. البته باید توجه داشت که صادرات غیرمستقیم مس از چین به آمریکا حدود سه درصد از کل تقاضای مس چین است، بهعلاوه محصولات پیچیده چینی با تعرفه 10درصدی، هنوز در آمریکا طرفدار خواهد داشت، این دلایل موجب میشود تا انتظار کاهش قیمت چشمگیر از این ناحیه وجود نداشته باشد. البته در صورت افزایش تعرفه به 25 درصد ممکن است تحلیلها متفاوت باشد. درباره صادرات سنگآهن نیز نتایج تقریباً به همین منوال است؛ صادرات فولاد چین به آمریکا نسبت به دهههای گذشته کاهش قابلتوجهی داشته است و صادرات فعلی فولاد چین به آمریکا تنها سه درصد از کل واردات فولاد آمریکا را تشکیل میدهد، از اینرو به نظر نمیآید که از این ناحیه تقاضای سنگآهن چین کاهش محسوسی داشته باشد. بنابراین قیمت آن در بازار ایران فارغ از اثرات جهانی منفی جنگ تجاری، اثر خاصی را متحمل نمیشود.
اما در خصوص عامل پایانی یعنی اثرات کلی جنگ تجاری کشورهای بزرگ بر اقتصاد جهانی و بازارهای ایران میتوان به بازار طلا توجه داشت؛ اصولاً تهدید کاهش رشد اقتصاد جهانی، سرمایهگذاران را به سوی داراییهای ایمنتر مانند فلزاتی گرانبها از جمله طلا رهسپار میکند. متعاقب آن قیمتهای طلا در بازارهای جهانی و داخلی افزایشی میشود (به نمودار 1 قیمت جهانی طلا در یک سال اخیر توجه کنید). اگر قویتر شدن دلار را نیز به این شرایط اضافه کنیم موجب میشود افزایش قیمت طلا در بازارهای داخلی دور از
انتظار نباشد.
پینوشت:
1- Smoot-Hawley