شناسه خبر : 36104 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پسران و پدران فاسد

فساد سیاسی آقازادگان چه ابعادی دارد؟

43-1محمد ناظری: تا همین چند سال پیش گفتن از آقازادگان و فسادهایشان چندان راحت نبود و فقط تابوی گفتن از یک خانواده خاص میان مردم شکسته شده بود. در سال‌های اخیر دست‌کم به سه دلیل عمده، مفهوم آقازادگی به عضو جدایی‌ناپذیر بحث‌های سیاسی در ایران تبدیل شده است. اول اینکه رشد شبکه‌های اجتماعی موجب شده است عامه مردم با فرزندان بسیاری از چهره‌های سرشناس سیاسی آشنا باشند و اظهارات و عکس‌هایشان زیر ذره‌بین آنها قرار گیرد. از طرفی این آقازادگان که پول و موقعیت به تنهایی سیرابشان نمی‌کند، بدشان نمی‌آید کمی هم در چشم باشند و زندگی تجملاتی خود را به نمایش گذارند تا مردم لباس مارک آنها و دانشگاه پولی خارجی محل تحصیلشان را ببینند و لذت ببرند.

دلیل سوم رواج آقازادگی این است که در سال‌های اخیر سن آقازادگی برخلاف سن ازدواج پایین آمده است. حالا که «بنده‌زادگان» قد کشیده‌اند، شخصیت‌های سیاسی اقوام بیشتری هم دارند و اگر پیشتر برادر و پسرعمو و... آقازاده‌های یک چهره سیاسی حساب می‌شدند، حالا باید برای عروس‌ها، دامادها، نوه‌ها و... هم کاری کرد تا بتوانند زندگی ساده خود را در آمریکا و کانادا شروع کنند. در این پرونده به بررسی مختصات فساد سیاسی آقازادگان در ایران و بررسی بستر شکل‌گیری این پدیده می‌پردازیم. اما قبل از آن، به بهانه ساخت سریال «آقازاده» با موضوع فساد در ایران که ترکیبی از فسادهای اخلاقی، اقتصادی و سیاسی است نگاهی می‌کنیم به برخی از مهم‌ترین سریال‌های ساخته‌شده با موضوعات فساد طی سال‌های اخیر.

 

بلندترین صدا / The Loudest Voice

شبکه شوتایم در سال 2019 به سراغ ساخت مینی‌سریالی درباره یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های فساد اخلاقی در آمریکا رفت. پرونده‌ای که افشای جزئیات آن نه‌تنها در حوزه اخلاقی بلکه در حوزه سیاست و رسانه نیز بازتاب‌های فراوانی داشت. رسوایی اخلاقی راجر ایلز رئیس هیات‌مدیره فاکس‌نیوز احتمالاً بعد از رسوایی هاروی واینستین تهیه‌کننده سرشناس هالیوودی و بیل کازبی مجری و چهره مردمی بسیار محبوب آمریکا مهم‌ترین پرونده‌ای بود که رسانه‌ای شدنش از دلایل اصلی فراگیر شدن جنبش «Me Too» در آمریکا شد. سریال «بلندترین صدا» در هفت قسمت و در یک پروسه زمانی تقریباً ده‌ساله، فعالیت‌های ایلز را تا ماجرای پرونده رسوایی‌اش بررسی می‌کند. در این مینی‌سریال که بر اساس کتاب «The Loudest Voice in the Room» نوشته گابریل شرمن ساخته ‌شده راسل کرو بازیگر استرالیایی با گریمی سنگین نقش راجر ایلز را بازی می‌کند و هموطنش نائومی واتس هم ایفاگر نقش گرچن کارلسون است.

 

خانه پوشالی / House of Cards

شاید کامل‌ترین سریالی که تا به حال پشت صحنه فسادهای سیاسی را از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار داده «خانه پوشالی» باشد و جالب‌تر اینکه هر دو نسخه‌اش این ویژگی را دارند. نسخه انگلیسی‌اش در اوایل دهه90 با محوریت نمایش پشت صحنه بی‌رحمانه و فاسد قدرت و سیاست در بریتانیا توسط شبکه «BBC» ساخته شد و ایان ریچاردسون با بازی درخشانش در نقش فرانسیس اکهارت یکی از مخوف‌ترین مردان سیاست تاریخ سینما و تلویزیون را خلق کرد. مردی که به هر قیمتی می‌خواست به جایگاه نخست‌وزیری در انگلستان برسد و هیچ حد و مرزی برای رسیدن به این جایگاه نداشت. اتفاقی که در نهایت هم برایش افتاد. 20 سال بعد در سریالی با همین نام این‌بار محصول شبکه نتفلیکس شخصیت فرانسیس آندروود همان راه را این بار در آمریکای امروزی طی کرد و جالب است که کوین اسپیسی بازیگر نقش فرانسیس آندروود همچون ریچاردسون شخصیتی مخوف و بی‌حد و مرز خلق کرد که در راه رسیدن به قدرت تمام موانع سر راهش را به هر طریقی که می‌تواند همراه یا حذف می‌کند. هر دو مجموعه «خانه پوشالی» کلاس درس بزرگی در زمینه نمایش ابعاد فساد در حوزه سیاست مخصوصاً در رده‌های بالای حکومتی است و در بطن داستان خود نشان می‌دهد چگونه می‌توان از ساختار هر سیستم حکومتی اعم از سلطنتی و دموکرات برای خلق فساد استفاده کرد و چطور می‌شود با بهره‌گیری از نقاط ضعف ساختارهای نظارتی و مطیع کردن افراد موثر با دست گذاشتن روی نقاط ضعفشان به قدرت رسید. هرچند علی‌الظاهر «خانه پوشالی» داستانی ساخته و پرداخته ذهن نویسنده‌ای خلاق است اما وجود آدم‌های فاسد و قدرت‌طلبی چون اکهارت و آندروود در هر سیستم و ساختاری قابل تصور است.

 

مکانیسم / The Mechanism

سریال «The Mechanism» محصول نتفلیکس احتمالاً خوش‌ساخت‌ترین سریالی است که سوژه‌اش روایت یکی از مهم‌ترین پرونده‌های فساد اقتصادی سیستماتیک حکومتی دموکرات در جهان، طی یک دهه گذشته است. کشور برزیل از زمان روی کار آمدن لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا رئیس‌جمهور جنجالی و فوق‌محبوبش کم‌کم به سمت فساد سیستماتیک هل داده شد و طی دو دهه اخیر فساد آن‌قدر رشد یافت که حتی بعد از رفتن داسیلوا هم لایه‌های مهمی از نیروهای دولتی و قضایی این کشور تا خرخره غرق در ارتشا و رشوه‌گیری و اختلاس بودند و این یعنی عملاً دزد و داروغه دست در دست هم. حتی با وجود برگزاری دو رویداد بزرگ جام جهانی فوتبال و المپیک که طی کمتر از دو سال در کشور برزیل برگزار شد که سود اقتصادی هنگفتی نصیب کشور قهوه و شکلات کرد اما فساد دولتی آن‌قدر گسترده شده بود که رشد اقتصادی این کشور در همان سال‌ها به عددی فاجعه‌بار در تاریخ برزیل رسید. سریال برزیلی «The Mechanism» داستان تلاش‌های مارکو روفو است. یک مامور پلیس فدرال بسیار باهوش اما عصبی و بی‌پروا که طی تلاشی شبانه‌روزی رد و نشانه‌های مهمی از یک فساد گسترده دولتی پیدا می‌کند اما هرچه جلوتر می‌رود برای تکمیل پازل پرونده‌اش بیشتر به مشکل می‌خورد و درست زمانی که در نزدیک‌ترین موقعیت به کشف ریشه این فساد پرشاخ و برگ است از سوی بالادستی‌هایش از کار تعلیق می‌شود. اما روفو که دست‌بردار نیست تلاش می‌کند از طریق پیدا کردن یک قاضی جوان، سالم و بلندپرواز و همچنین شاگرد وفادارش پرونده را به نتیجه برساند. کاری که به قیمت سنگینی برایش تمام می‌شود. شاید مهم‌ترین لحظه این سریال زمانی است که روفو ساختار پرونده فسادش را بالاخره کشف می‌کند و به قول خودش درمی‌یابد این فساد آنقدر گسترده است که دارای یک «مکانیسم» مشخص شده و دیگر به فرد وابسته نیست. همان چیزی که ما امروز به آن می‌گوییم فساد سیستماتیک.

 

میلیاردرها / Billions

معمولاً میان مردم عادی تصوری کلیشه‌ای از افراد درگیر در فسادهای مالی و اقتصادی و افرادی که در پی گیر انداختن آنها هستند وجود دارد. یک جور قطب خیر و شر با ویژگی‌های مشخص که نتیجه نهایی‌اش نیز از قبل قابل پیش‌بینی است. این دقیقاً تفاوتی است که سریال بسیار خوش‌ساخت «میلیاردرها» با آثار مشابه خود دارد. در این سریال بابی اکسلرد (دیمین لوئیس) و چاک رودز (پل جیاماتی) دو قطب خاکستری و البته فوق‌العاده باهوشی هستند که سعی در شکست دادن یکدیگر دارند. بابی سرمایه‌گذار جذاب و بسیار موفقی است که تبحر فراوانی در معاملات بودار و بعضاً غیرقانونی دارد و از آن طرف چاک دادستانی عصبی‌مزاج ولی بلندپرواز است که سکوی پرتاب خود را دستگیری مردی می‌داند که به خوبی بلد است از سوراخ‌سنبه‌های قانونی برای پیشبرد معاملات غیرقانونی‌اش استفاده کند. جدا از خاکستری بودن شخصیت‌ها شاید مهم‌ترین ویژگی سریال «میلیاردرها» روایت نه‌چندان پیچیده ولی دقیق و جذاب از جزئیات قوانین اقتصادی باشد که بازی دزد و پلیس دو شخصیت اصلی‌اش را فراتر از کلیشه‌های همیشگی می‌برد. بخش مهمی از دقیق بودن جزئیات اقتصادی سریال مدیون اندرو راس سورکین است. یکی از خالقان «میلیاردرها» نویسنده چند کتاب اقتصادی مهم در آمریکاست و در رسانه‌های معتبری چون نیویورک‌تایمز مقالات اقتصادی می‌نویسد. «میلیاردرها» از چندین جهت سریال مهمی است. یکی از مهم‌ترین‌هایش اینکه نشان می‌دهد برخلاف تصور عامه، فساد اقتصادی لزوماً با دستور و زیرمیزی و ندانم‌کاری مدیریتی و حکومتی شکل نمی‌گیرد بلکه یک مفسد می‌تواند با خوانش دقیق قوانین و پیدا کردن نقاط خلأ آن دست به مفسده بزند بدون آنکه علی‌الظاهر جرمی مرتکب شده باشد. خب در این شرایط کار دادستان لجوجی که ظاهراً چندان هم علیه‌السلام نیست و برای رضای خدا هم موش نمی‌گیرد بسیار دشوار می‌شود. دقیقاً همان موقعیت دراماتیکی که بالقوه می‌تواند بسیار جذاب باشد و سازندگان «میلیاردرها» آن را در قالب این مجموعه به خوبی بالفعل کرده‌اند.

 

چند نمونه دیگر

اما جدا از این چهار عنوان مهمی که با موضوع فساد در اشکال مختلفش طی این سال‌ها ساخته شده عناوین دیگری هم هستند که در این سال‌ها بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته‌اند و هر کدام از زاویه خاصی به مقوله فساد اقتصادی نگاه می‌کنند. مثلاً سریال‌های «Narcos» و «Narcos: Mexico» که نگاهی به فعالیت‌ها و تاثیرات سیاسی اجتماعی بزرگ‌ترین کارتل‌های مواد مخدر تاریخ در دو کشور کلمبیا و مکزیک دارد و علاوه بر خوش‌ساخت بودن بخش‌های مهمی از پشت پرده چگونگی تشکیل و فعالیت این گروه‌ها و روسایشان را نشان می‌دهند. اینکه با به قدرت رسیدن این کارتل‌ها امثال پابلو اسکوبار در کلمبیا یا فلیکس گالاردو در مکزیک چگونه می‌توانند حکومت‌های ناتوان در برابر فساد را با تزریق پول و حتی قدرت‌نمایی مسلحانه با خود همراه کنند و در این همراهی اولین کاری که انجام می‌دهند فاسد کردن کلیه بخش‌های نظارتی یک حکومت و البته حذف فیزیکی مخالفان لجوجشان است. یا در سریال «Ozark» نشان می‌دهد خشونت در بخش اقتصاد کم از بخش سیاست و امنیت ندارد و وارد شدن یک مشاور اقتصادی ساده به مقوله پولشویی تا چه اندازه می‌تواند ویرانگر و مخرب باشد و چگونه افراد ابتدا با تصوری ساده از گرفتن پولی زیاد و با تنها قبول یک کار کوچک، وارد فعالیت‌های غیرقانونی‌ای در حوزه اقتصاد می‌شوند که پس از همان یک بار آلوده شدن مجبورند نه‌تنها مسیر اشتباهشان را ادامه دهند بلکه زندگی خفت‌بار و دلهره‌آوری را هم تجربه می‌کنند. سریال «El Presidente» هم براساس یکی از پرونده‌های معروف و پرسر و صدای فدراسیون جهانی فوتبال است که نشان می‌دهد حتی در مقوله اقتصاد ورزشی نیز تا چه اندازه امکان به وجود آمدن فسادهایی با گستره بالا و البته در پوشش یک تجارت ظاهراً مفید و فراگیر وجود دارد. و سریال «Suburra» هم پیشنهاد مهمی است. سریالی که برگرفته از پشت پرده فعالیت‌های اقتصادی مافیای ایتالیاست و از آن جهت که براساس خاطراتی واقعی در مورد سلامت اقتصادی و قضایی در کشور ایتالیا ساخته‌شده بسیار تکان‌دهنده است.

دراین پرونده بخوانید ...