زمین سوخته
سیروس فیضی از چالشهای ریشهدار روابط ایران و آمریکا میگوید
دولت ترامپ در روزهای قبل از انتخابات ریاستجمهوری، تا حد ممکن تحریمها علیه ایران را تشدید و سعی کرد آنچنان راه مذاکره مجدد ایران و آمریکا را سخت کند که اگر بازنده باشد و رقیب دموکرات بر سرکار آید، ماهها طول بکشد تا دو طرف بتوانند به یک توافق حتی اولیه برسند، اگر اساساً شانسی برای مذاکره باشد. تجربه نشان داده اگر چه دموکراتها حداقل در تمایل به مذاکره با ایران گامی از رقبای جمهوریخواه خود جلوتر هستند اما روند مذاکره دو دولت در سالهای گذشته آنقدر سخت شده است که آنها نیز با وجود چراغ سبزی که به بازگشت به برجام نشان دادهاند، بعید است که در کوتاهمدت و بدون گرفتن امتیاز پای میز توافق با ایران بنشینند. سیروس فیضی، استادیار مطالعات منطقهای دانشگاه تهران معتقد است جمهوریخواهان ترجیح میدهند اگر هم سر کار نباشند، طوری فشارها را افزایش داده باشند که ایران مجبور به مذاکره و دادن امتیازات بیشتر باشد.
♦♦♦
با توجه به تحریمهای جدید ترامپ در روزهای نزدیک به انتخابات گفته میشود ترامپ قصد دارد برای ایران زمینی سوخته بر جای بگذارد. چقدر این مساله درست است؟
واقعیت این است که جمهوریخواهان میخواهند حتی اگر بایدن بیاید، طوری به ایران فشار وارد کرده باشند که ایران به توافق با آمریکا و دادن امتیاز راضی شود. برخی مقامات دولت ترامپ بر این باورند که حتی اگر بایدن روی کار بیاید و بخواهد با ایران به توافق برسد، مدتها طول میکشد که تحریمها را بردارد. برخی جمهوریخواهان حتی معتقدند بایدن بهتر از ترامپ با ایران مذاکره میکند.
صحبتهایی در مورد تمایل ایران به مذاکره با آمریکا و با هر کس که سر کار بیاید شده است. چقدر ممکن است این مساله به نتیجه برسد؟
گاه طوری صحبت از روابط با آمریکا میشود که گویی اگر به سمت مذاکره برویم، آمریکا فوراً میپذیرد و روابط دو کشور بهبود مییابد یا حتی این تصور هست که ممکن است سطح روابط میان ایران و آمریکا به دوران پیش از انقلاب برگردد. خیر! اینطور نیست. روابط ایران و آمریکا بهشدت تخریب شده و بازسازی اعتماد دوجانبه در این شرایط کاری سخت و شاید نشدنی باشد. عدهای در داخل منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند که میل ندارند اصلاً این روابط گسترش پیدا کند. البته برخی عوامل خارجی هست که موجب میشوند روابط دو کشو بهبود نیابد.
کدام عوامل داخلی؟
عدهای هستند که با پشتیبانی مالی و تحریک مخالفان روابط دو کشور، در تنور دشمنی دو کشور میدمند. من با برخی از آنها صحبت کردهام. میگویند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد میتوانند فراهم آورند و تحریمها را دور بزنند. شاید کالاها را از یکسری تاجران آمریکایی یا جاهای دیگر به دست میآورند. در این صورت، دو نکته هست: اول اینکه همین افراد به طور انحصاری میتوانند تجارت کنند و دوم اینکه با قیمت گزاف و چند برابر در داخل به فروش میرسانند. حالا اگر عدهای دلال روابط با آمریکا هستند، عدهای هم دلال نبود روابط هستند.
چه عوامل خارجی مانع برقراری رابطه ایران و آمریکا میشوند؟
عربستان و امیرنشینهای خلیج فارس و اسرائیل سخت در پی این هستند که روابط ایران و آمریکا بهبود پیدا نکند؛ چراکه این امر موجب گسترش نفوذ اقتصادی و سیاسی ایران میشود و آنها امنیت خود را در مخاطره میبینند. روسیه و چین هم بسیار میل دارند و بلکه منافع استراتژیک دارند که آمریکا و ایران به هم نزدیک نشوند. اگر ایران به آمریکا نزدیک شود تمام برنامههای خاورمیانهای روسیه و چین برای متوازن کردن ایران و آمریکا به هم میخورد. میدانیم آمریکا برنامه دارد از خاورمیانه خارج شود و روی شرق آسیا متمرکز شود تا چین را مهار کند. از طرف دیگر چینیها بسیار تلاش میکنند که آمریکا را در خاورمیانه نگه دارند و مشغول کنند تا به شرق نیاید. در مورد روسیه هم وضع همینطور است. هدف آنها هم این است که اولویت اصلی آمریکا خاورمیانه باشد تا به قفقاز و اوراسیا و جاهای دیگر نیاید. حتی اتحادیه اروپا هم میل دارد روابط ایران و آمریکا حدی از اختلافات را داشته باشد که بتوانند امتیازاتی از دو طرف بگیرند. یعنی اروپاییها برای کوچکترین امکاناتی که بخواهند به ایران بدهند -مثل غذا و دارو- از ایران امتیازات زیادی میخواهند. همینطور بابت اینکه در تحریم ایران شرکت میکنند از آمریکا امتیازات زیادی میخواهند. حتی کشوری مثل ترکیه در درگیری ایران و آمریکا از دو طرف کاسبی میکند. مثلاً ترکیه برای اینکه در تحریم ایران شرکت کند از آمریکا امتیازاتی میگیرد. در همین شرایط تحریم، هر چه به ایران میفروشد چند برابر حساب میکند. و هر چه میخرد نیز بسیار کمتر از قیمت واقعی میخرد. از این رو، ترکیه هم منافع خاصی در این زمینه دارد.
با توجه به نزدیک شدن انتخابات آمریکا و رقابتهای حزبی، فضای سیاسی داخل آمریکا برای رابطه با ایران چطور است؟
روابط ایران و آمریکا علاوه بر اینکه دشمنانی در ایران و خارج دارد، در داخل آمریکا هم دارد. دموکراتها بر اساس سنتی که با شکست کارتر شروع میشود از ایران غیظ دارند. یعنی از جمهوری اسلامی استقبال نمیکنند. در جاهایی هم میبینیم که آنها به این نتیجه رسیدند که روابط با ایران را بهتر کنند. مثلاً در دوره کلینتون و اوباما این فرصت وجود داشت. به نظر من، مقامات در داخل ایران متوجه نبودند و آگاهی و درک درست و به موقعی از آن نداشتند و این فرصتها از دست رفت. جمهوریخواهان هم که علیالاصول با ایران دشمنی دارند و به طور اساسی به دلیل غروری که دارند و سیاستی که در منطقه ساختهاند که دشمنی با ایران در آن بسیار مهم است، آنها هم با بهبود روابط دو کشور مخالفاند. البته، حتی در دوره جمهوریخواهان هم فرصتهایی برای بهبود روابط دو کشور وجود داشت. مثلاً در قضیه مک فارلین چنین چیزی مطرح بود و آنها میخواستند روابط دو طرف بهبود یابد. یا برای بهبود روابط تجاری و اقتصادی فرصتهایی بود؛ چون هنوز مبادلات مهمی وجود داشت. ولی در آن دوران هم توجه نکردیم و آن فرصتها هم از دست رفت.
گفتید تمایلاتی برای نزدیکی آمریکا به ایران وجود داشت و از طرفی هم اشاره کردید که برخی کشورهای منطقه مانع رابطه ایران و آمریکا هستند.
در گذشته، اسرائیل و عربستان برای تخفیف مخاطراتی که از دید آنها از جانب ایران یا گروههای شبهنظامی نزدیک به ایران حس میکردند، حاضر بودند به ایران نزدیک شوند. مثلاً اسرائیل در قضیه مک فارلین میل داشت به ایران نزدیک شود و دستکم دشمنی را کاهش دهد و حتی کمک تسلیحاتی که ترتیب داده بود، در پی آن بود که ایران بتواند در جنگ با عراق تاب بیاورد یا حتی عراق را شکست دهد. در مورد عربستان، بعد از قضیه الخبر در سال ۱۹9۶، بحث این بود که از ایران خاتمی استقبال کنند و روابط خوبی داشته باشیم. اما در ایران به این مسائل هیچ توجهی نشد و اکنون میبینیم غرب، اعراب منطقه و اسرائیل همه در برابر ایران متحد شدهاند. مساله این است که احساس نیازی به تعامل با ایران ندارند. این معضل مهمی است. از اینرو میبینیم اوضاع بسیار سخت شده و واقعیت این است که باید نتیجه بگیریم سیاستمدارانی که اوضاع را در کشور ما در دست داشتند اصول سیاست را نمیدانستند. اصول سیاست چیست؟ «همپیمانی با دوستان و تفرقه در میان دشمنان.» این اصول همیشه در سیاست ایران مد نظر بوده و حتی در ایران باستان در دوره ماد، هخامنشی و ساسانی و حتی دوره صفویه این را میبینیم. ولی متاسفانه به این درسهای مهم سیاست و تاریخ ایران توجهی نشد. الان سیاستمداران ما به دوستی ظاهری و حداقلی با روسیه و چین بسنده کرده و حقیقتاً باید گفت کاری کردهاند که رقبای ایران با هم متحد شوند و حتی برای ایران دشمن تراشیدند. این به معنای بحران سیاست و بلکه سیاست خارجی در ایران است. اگر به اوضاع امروز روابط دو کشور نگاه کنیم میبینیم آمریکا برای متحد نگه داشتن اعراب و اسرائیل در منطقه به دشمنی جمهوری اسلامی نیاز دارد. اگر «گاو شیرده» را میدوشد به این دلیل است که جمهوری اسلامی را خطرناک نشان دهد. اگر اعراب به اسرائیل نزدیک میشوند به این دلیل است که در واشنگتن روی این موضوع کار میشود و ایران را خطر بزرگ منطقه معرفی میکنند.
در مقابل، ما هیچ کاری برای بهبود اوضاع و روابط دوجانبه نکرده و حتی به گسترش تصورات ناروا در واشنگتن کمک کردهایم. شاخص مهم سیاست در این سالها حقیقتاً دمیدن در روح دشمنی بوده است. دشمنی که وجود نداشته یا اگر الان هست میتوانست نباشد. امروز، ما با مجموعهای از گرفتاریها به واسطه بحران در روابط دو کشور روبهرو هستیم. مشکلات امنیتی داریم و مقامات ما نگراناند آمریکا به ایران حمله کند. این موضوع از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون مطرح بوده است. اینکه مانورهایی برگزار میکنیم یا وضعیت نظامی خود را به گونهای در مقابل آمریکا و ناوهای آن تعریف میکنیم، و... گویای این مساله است. از طرفی، مشکلات اقتصادی جدی داریم. بیسابقهترین تحریمهای بینالمللی علیه ایران وضع شده است و امکان جابهجایی بانکی قانونی یک دلار هم نداریم. البته، مسوولان ما تحریمها را درک نمیکنند و متوجه سختیهای آن برای مردم نیستند. سود سکه، ارز، مسکن، واردات بیرویه، و... در شرایط تحریم همه نصیب کسانی میشود که پارتی دارند و با برخی مقامات سر و سری دارند. ما مشکلات اجتماعی و فرهنگی هم داریم. مثلاً رفت و آمد استادان و متخصصان محدود شده و هر کس به آمریکاییها نزدیک شود متهم به خیانت میشود. حتی دم زدن از مذاکره در حد جرم تصور میشود و اصولاً خطرناک است. از طرفی، میبینیم فرزندان مسوولان در آمریکا زندگی میکنند، پولهای مردم را از بانکها وام گرفته و به آمریکا میبرند، برای درمان به آمریکا میروند، داروهای آمریکایی مصرف میکنند، وسایل آمریکایی برای منزل میخرند، و... که مدام در رسانهها میآید. همچنین، مردم به لحاظ اجتماعی باید تاوان سنگینی بابت نبود روابط ایران و آمریکا پس بدهند. ما مجموعهای از مسوولان داریم که شایستگی سیاسی و مدیریتی ندارند، اما به دلیل دشمنی با غرب و آمریکاستیزی، سمت میگیرند و حقوقهای گزافی دریافت میکنند.
در کل، میتوان گفت فهم درستی از روابط ایران و آمریکا وجود ندارد. در آمریکا، سیاست مثل بازار مکارهای است که همه وارد میشوند و امتیازاتی میگیرند. یا دست کم مشکلاتشان را تخفیف میدهند. رقبای ما مدام در آمریکا علیه ما لابی میکنند، ولی ما به اشتباه تصور میکنیم آمریکاییها دشمن ذاتی ما هستند. روسای جمهور آمریکا برای چهار یا هشت سال میآیند و میروند و ما بر اثر این رفت و آمدها میتوانیم اثرگذار باشیم و مشکلات را تخفیف دهیم و امتیاز بگیریم، ولی هیچ گاه این کار را نکردهایم. بعضاً میگوییم با مردم آمریکا دشمنی نداریم، ولی عملاً با کسی که با رای مردم آمریکا رئیسجمهور شده درگیر میشویم و او را دشمن خودمان میسازیم.
با این شرایط، ممکن است روابط دو کشور با تجربهای مانند برجام بهبود یابد؟
روابط دو طرف در شرایطی سخت و بحرانی است و به نظر من عدهای ممکن است حق داشته باشند که امید چندانی به بهبود روابط و گرفتن امتیاز از آمریکا نیست. این سخن درست، اما به آن دلیل است که ما قضیه را دیر فهمیدیم، دیر عمل میکنیم یا به طور موثر عمل نمیکنیم. ما تجربه برجام را داریم که متاسفانه آن را جناحی کردیم. برجام مسالهای بود که با اجماع همگان امضا شده بود و اینطور نبود که عدهای خودسر آن را امضا کرده باشند. توافق کامل وجود داشت. کمترین اثر این دعوایی که در داخل علیه برجام راه انداختیم این بود که در خارج تصور میشد که ایران ممکن است به برجام متعهد نماند. این یعنی روشن نیست که قول و قرارهای ما چطور باشد؛ چون در داخل به افرادی میدان دادیم که برجام را زیر سوال بردند. آنها نگفتند آمریکا و اروپا تعهداتشان را انجام ندادند، بلکه گفتند برجام کلاً اشتباه بوده و مسوولان امضاکننده را تهدید کردند. معنایش در خارج این بود که ایران ممکن است به برجام مقید نباشد و کسانی که در داخل نفوذ دارند به برجام متعهد نیستند. لذا این فرصتی برای آمریکا و اروپا بود و از همین فرصت هم استفاده کردند که تعهدی به برجام نداشته باشند. اما اگر آمریکا از برجام خارج شد یا اروپا به تعهداتش عمل نکرد ما ولو به ظاهر درست عمل کردیم و باید افتخار کنیم در رقابتی دیپلماتیک پیروز شدیم. اگر آنها به تعهداتشان عمل نکردند گناه آنها بود و باید پرسید چه گزینه بهتری داشتیم؟ باید در نظر بگیریم ترامپ وقتی از این پیمان مانند پیمانهای دیگر جهانی خارج شد از سوی بسیاری از سیاستمداران آمریکا نکوهش شد. اروپاییها در آغاز با ما بودند و میل داشتند تعهداتشان را انجام دهند. از روابط اقتصادی با ما سود میبردند، ولی چون منافع بیشتری در ارتباط با آمریکا داشتند، ترسیدند که موقعیتشان به خاطر ایران به خطر افتد و از اینرو، سمت آمریکا رفتند.
ما اروپا را به خاطر عدم همراهی شماتت میکنیم، اما کشورهای شرقی مانند روسیه، چین، بلاروس، و... که به خاطر سیاستهای شرقی ما نزدیک شدهاند نمیتوانند به ما کمک مهمی داشته باشند. چرا نمیپرسیم وقتی آمریکا و اروپا نیستند چرا کشورهای شرقی نمیتوانند تجارت و فروش نفت ایران را جایگزین کنند تا بتوانیم با آمریکا روابط نداشته باشیم؟ ما در سیاستهایی که داشتیم و انتقاداتی که به برجام داشتیم دقت نکردیم.
برای خروج از وضعیت فعلی چه میتوان کرد؟
به نظر من باید در سطوح عالی کشور تحولی پیش بیاید و روابط با آمریکا را با واقعبینی بیشتری مورد توجه قرار دهیم. باید از جناحی کردن آن بپرهیزند و مسوولان عالیرتبه باید آن را به مثابه یک دغدغه ملی پیش ببرند. اگر این رابطه منافع دارد استفاده شود و اگر ندارد در سطح ملی با سیاست درست توجیه شود که در رابطه با آمریکا منفعتی نیست.
باید این روابط را مدیریت کنیم. میتوانیم مشکلات امنیتی را با مدیریت این روابط تخفیف دهیم. بعد از آن باید به لحاظ اقتصادی درک درستی از روابط داشته باشیم. آمریکا موفق شده تحریمهایی بینالمللی وضع کند و همه برای تبادل با ایران در هراس هستند. آمریکا برای ما وزنی در حد کل نظام بینالمللی دارد و باید دقت کنیم در شرایط نابرابر با آمریکا وارد جنگ اقتصادی نشویم. نباید به گدایی مردم و غارت دوسوم دستمزدشان راضی شویم. سوءتغذیه مردم را در نظر بگیریم. به حذف طبقه متوسط توجه کنیم و اینکه بیش از ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر رفتهاند را مصداق مدیریت درست و عزت ندانیم.
ما در برجام موفقیت مهمی داشتیم، اما الان علیه آن حرف زده میشود و دیپلماسی را مساوی خیانت تلقی میکنند. چنین چیزی نشاندهنده ابتذال فرهنگ سیاسی در ایران امروز است که اجازه میدهد چنین معنایی از دیپلماسی مطرح شود. ما هیچ مدیریت شایستهای در کارهای اقتصادی و مالی در این چند سال نداشتیم آنگاه به جنگ اقتصادی رفتیم! آیا این بلاهت نیست که به جای تولید ۱۰ میلیون بشکه نفت کارمان به جایی کشیده که کمتر از یک میلیون تولید کنیم و آمریکا به راحتی در سال ۲۰۱۸ سهم تولیدمان را برباید؟ آیا این نشاندهنده عقبماندگی نیست که توسعه را در دستور کار قرار ندادهایم؟ یا به دروغ و تقلب واردات بیرویه یا صنایع وارداتی را نزد عوام تبلیغ میکنیم و نشان پیشرفت میدانیم؟ ما نتوانستیم وابستگی متقابل به آمریکا، اروپا، حتی اعراب منطقه، چین و روسیه داشته باشیم که آنها هم از بابت تحریم ما احساس زیان کنند. آن گاه توقع داریم در جنگی اقتصادی، تمام این کشورها طرف ما را بگیرند! آیا این کجفهمی سیاست و اقتصاد بینالملل نیست؟
اکنون به خانهتکانی در سیاست کشور نیاز داریم تا افرادی بیایند که با مسائل منطقیتر برخورد کنند و توسعهطلب باشند، سیاست بینالملل را بهتر بفهمند، به دیپلماسی احترام بگذارند و کاهش قدرت خرید مردم را «ذلت ملی» بدانند و چاره کنند. به مدیریت هوشمندانه نیاز داریم و با افراد کنونی به جایی نمیرسیم. باید با درک درست از انتخابات آمریکا و روی کار آمدن رئیسجمهور بعدی آمریکا، از هر جناحی که باشد بتوانیم درک درستی داشته باشیم و از این فرصتها برای بهبود وضعیت مردم استفاده کنیم. این مسائل با اعتلای نظام اسلامی و بهبود وضعیت مردم و تقویت قدرت ملی ناسازگار نیستند و میشود همه را با مدیریت صحیح به دست آورد. اگر به سمت گفتوگو و تعامل نرویم، فرصت خودمان را از میان بردهایم و مثل این است که خودمان را تحریم کردهایم. باید به این موضوع بپردازیم و ابتکار عمل به خرج دهیم. اگر به آن نپردازیم، بعداً موقعیت نازلتری پیدا خواهیم کرد؛ همانطور که در گذشته موقعیتهای بهتری داشتیم و اکنون آن موقعیتها را نداریم.