کاهش همزمان «نابرابری» و «نادرآمدی»
داود سوری آخرین آمارهای ضریب جینی را آنالیز میکند
بررسی آماری نشان میدهد که ضریب جینی سال گذشته کاهش پیدا کرده و در واقع نابرابری بین دهکهای درآمدی کاهش یافته است. داود سوری در خصوص تحلیل این آمار با تاکید بر این موضوع که تغییرات اندک در ضریب جینی میتواند حتی از خطای آماری نیز باشد، توضیح داد که نابرابری موقعیت نسبی خانوارها را نسبت به یکدیگر میسنجد. وضعیت رفاه خانوارها را بهصورت مطلق بررسی نمیکند. زمانی که گفته میشود نرخ رشد کاهش پیدا کرده است یا نرخ تورم افزایش پیدا کرده است، درواقع میگوییم جامعه ما بهطور متوسط درآمد کمتری داشته و بهطور متوسط درآمد کمتری بین مردم تقسیم شده است. به اعتقاد داوود سوری، در نظر گرفتن میانگین جامعه میتواند اینگونه باشد که دهکهای درآمدی بالای جامعه بههم نزدیکتر شده باشند. یعنی افرادی که درآمد بالا دارند و افرادی که درآمد متوسط دارند، بیش از افرادی که درآمد کمتر دارند آسیبدیده باشند. برای همین در ضریب جینی کمی کاهش دیده شده است. این اقتصاددان معتقد است که سیاستهای آنی نمیتواند اثری در بهبود وضعیت خانوارها داشته باشد و نیاز یک برنامه اصولی و بلندمدت است.
♦♦♦
براساس آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران، ضریب جینی در سال 98 کاهش پیدا کرده است. بسیاری از کارشناسان اقتصادی از ضریب جینی بهعنوان تغییر نابرابری تعبیر میکنند. از سوی دیگر آمارهای اقتصاد کلان مانند رشد و تورم سال گذشته چندان جالب نبودند، حال سوال اینجاست که چرا ضریب جینی در سال گذشته کمتر شده است؟
زمانی که صحبت از آمارهای اقتصادی میشود، نمیتوان فقط بهعنوان یک عدد به آنها نگاه کرد. از نظر ریاضی اگر عددی یکهزارم تغییر کند میگوییم که کاهش داشته است. در اینجا به نظر میرسد تغییرات اندکی که در ضریب جینی دیده میشود بیشتر شبیه خطای آمارگیری باشد. ضریب جینی در سال 98 در حدود یک صدم درصد کاهش پیدا کرده و این رقم اگرچه کاهش است، اما قابل توجه نیست. در آمارگیری خطای نمونهگیری وجود دارد. بنابراین اگرچه از نظر ریاضی این رقم کاهش داشته است، اما از نظر آماری رقم کاهش چندان قابل توجه نیست. اما سوال اینجاست چرا با توجه به اینکه سال گذشته نرخ تورم بالا بوده و رشد اقتصادی پایین، اما ضریب جینی تغییر خاصی نکرده است؟ این مساله عجیبی نیست. نابرابری موقعیت نسبی خانوارها را نسبت به یکدیگر میسنجد. وضعیت رفاه خانوارها را بهصورت مطلق بررسی نمیکند. زمانی که گفته میشود نرخ رشد کاهش پیدا کرده است یا نرخ تورم افزایش پیدا کرده است، درواقع میگوییم جامعه ما بهطور متوسط درآمد کمتری داشته و بهطور متوسط درآمد کمتری بین مردم تقسیم شده است. این بهطور متوسطها نباید ما را به خطا بیندازد. در نظر گرفتن میانگین جامعه میتواند اینگونه باشد که دهکهای درآمدی بالای جامعه به هم نزدیکتر شده باشند. یعنی افرادی که درآمد بالا دارند و افرادی که درآمد متوسط دارند، بیش از افرادی که درآمد کمتر دارند آسیبدیده باشند. برای همین در ضریب جینی کمی کاهش دیده شده است.
فرض کنید جامعهای داریم که هیچ تولیدی در آن انجام نمیشود، قاعدتاً نابرابری هم در این جامعه وجود ندارد و همه در یک سطح قرار میگیرند. پس کاهش رشد اقتصادی و افزایش تورم منافاتی با کاهش ضریب جینی ندارد.
با توجه به صحبتهای شما میتوان اینطور برداشت کرد که بهجای اینکه طبقه ضعیفتر جامعه بهبود پیدا کند طبقه متوسط و درآمد بالاتر وضعیت بدتری پیدا کردهاند.
زمانی که رشد اقتصادی کم میشود، انتظار میرود افرادی که در این رشد اقتصادی سهم داشتهاند سهم خود را از دست بدهند و درآمدشان کمتر شود. طبقه کمدرآمد جامعه پیش از این نیز سهم زیادی در رشد اقتصادی نداشتهاند. بنابراین افزایش رشد اقتصادی تاثیری در درآمدهای آنها نداشته است و در همان موقعیت خود باقی میمانند. اما زمانی که برای افراد با درآمد بالاتر جامعه وضعیت نامناسبتر شود، موقعیت نسبی افرادی که پایینتر هستند طبعاً بهتر شده است. اما این خطایی است که در تفسیر این شاخص به وجود میآید. در واقع ممکن است این تفکر ایجاد شود که کاهش ضریب جینی یعنی نابرابری کمتر شده و موقعیت افراد ضعیفتر درآمدی جامعه بهتر شده است. این در حالی است که موقعیت افراد کمدرآمد تغییری نکرده است، بلکه افرادی که در سطح درآمدی متوسط و بالای جامعه بودند وضعیت بدتری پیدا کردهاند. نباید به شاخص نابرابری بهطور مطلق نگاه کرد. این شاخص را باید در کنار سایر شاخصها بررسی و تفسیر کرد. بهینهترین حالت در اقتصاد این است که ضریب جینی در جایی که رشد اقتصادی وجود داشته، کاهش پیدا کند.
اگر ضریب جینی به تنهایی نمیتواند نشاندهنده وضعیت نابرابری در جامعه باشد، چه شاخصی میتواند چنین اطلاعاتی را به ما بدهد؟ از سوی دیگر آیا لازم است سیاستگذار هدفگذاری برای کاهش فاصله دهکهای درآمدی داشته باشد؟
شاخصهای متعددی در ادبیات اقتصادی وجود دارد که هر کدام سعی کردند کاستیهایی را که ضریب جینی دارد کاهش دهند. جعبه ابزاری از شاخصهای نابرابری وجود دارد که با بررسی آنها و روندی که در طول زمان داشتهاند میتوان تصوری از تغییرات نابرابری در جامعه داشت. یکی از این شاخصها نسبت مخارج دهکهای بالاتر به پایینتر است که میتواند در دورههای کالایی مختلف در نظر گرفته شود. این شاخصهای متعدد میتوانند تصویری از نابرابری اقتصادی در کشور ارائه دهند.
تلاش بر این است که تا جای ممکن این شکاف کاهش یابد اما سوال اصلی این است که این اتفاق به چه طریقی رخ میدهد. وجود نابرابری درآمدی در جامعه طبیعی است چون توانایی، دانش، پیشینه، سطح سرمایه اولیه افراد و سطح دسترسی آنها به منابع متفاوت است. همین سبب میشود که افراد درآمدهای مختلفی داشته باشند. در این مورد هیچ بحثی نیست. اما سعی میشود تا حد ممکن این شکاف را پوشش داد و این شکاف بهگونهای باید پوشش داده شود و سیاستهایی باید اعمال شود که انگیزه افرادی که توانمندتر هستند از کار و سرمایهگذاری بیشتر از بین نرود. سیاستهای مالیاتی یا پرداختهای هدفمند یارانه، رقابتی کردن هر چه بیشتر بازار، گردش آزاد اطلاعات و حذف رانتهای اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی میتواند زمینهساز کاهش شکاف درآمدی باشد.
ضریب جینی یک معیار مطلق نیست که بتوان یک رقم مشخص را هدف قرار داد و گفت ما میخواهیم به فلان عدد مشخص برسیم. این ضریب عددی بین صفر و یک است و قطعاً تلاش همه بر نزدیک کردن این شاخص به صفر است. این شاخص یک هدف مطلق نیست که بخواهیم بهتنهایی به آن دست پیدا کنیم. یک هدف است در کنار دیگر اهداف و باید در کنار دیگر شاخصها آن را سنجید. نکته مهم این است که ضریب جینی را نباید بهتنهایی تحلیل کرد. این نگاه ناشی از این است که هنگام تحلیل تنها به یک شاخص توجه میشود در حالی که در مقایسه کشورها باید مجموعهای از شاخصها در نظر گرفته شود. بهعنوان مثال ضریب جینی در کشوری مانند قرقیزستان بسیار نزدیک به ضریب جینی آلمان و بسیار کمتر از ضریب جینی در آمریکاست در حالی که مشخصاً قرقیزستان از نظر اقتصادی و رفاه با هیچیک از این کشورها قابل مقایسه نیست.
هدفگذاری برای کاهش فاصله طبقاتی درآمدی، باید بهعنوان یکی از مولفههای اهداف اقتصادی در نظر گرفته شود. اگر اهداف اقتصادی را یک تابع چندمولفهای در نظر بگیریم، بحث نابرابری هم یکی از مولفههای آن است. البته وزنی که به نابرابری در تابع هدف اقتصادی داده میشود به نوع نگاه نظامها و دولتها بستگی دارد.
اگر نگاهی به آمار ضریب جینی از سال 80 تا 98 داشته باشیم، بیشترین کاهشی که اتفاق افتاده از سال 89 تا 91 بوده و بعد از آن سیر صعودی در پیش گرفته است. برخی معتقدند که سیاست پرداخت یارانه نقدی در ابتدا باعث کاهش نابرابری شده اما چون این پرداختها متناسب با تورم تعدیل نشده اثر خودش را از دست داده و ضریب جینی افزایش داشته است. آیا این تحلیل درست است؟
از نظر تاریخی تفسیر درستی است. زمانی که به همه افراد جامعه یک عدد ثابتی پرداخت میکنید، به فردی که کمدرآمد هست، همان اندازه یارانه دادهاید که به یک فرد با درآمد متوسط یا بالا میدهید. بنابراین موقعیت نسبتی این فرد کمدرآمد به نسبت فرد با درآمد بالا بهتر میشود. از نظر تئوری هم اعداد را کنار هم بگذاریم همین نتیجه حاصل میشود. اما سالهای 89 تا 91 موضوعات دیگری داشتند که قضاوت را سختتر میکند. بعد از اینکه برای اولین بار یارانه نقدی یکسانی به افراد داده شد، ما با تورم بالایی در اقتصاد روبهرو شدیم. از سوی دیگر بحث تحریمهای اقتصادی مطرح شد. بنابراین سخت است که این مسائل را از هم تفکیک کنیم و سهم یارانهها را در کاهش یا افزایش ضریب جینی مورد تفسیر قرار دهیم.
البته شکی در آن نیست که اگر یارانه یکسانی به همه افراد جامعه داده شود، ضریب نابرابری جامعه بهبود پیدا میکند. اما نکته مهم این است که این کمیت از کدام منبع تامین و پرداخت میشود و آیا پایداری دارد یا اثر آن بعد از مدتی بهصورت تورم در اقتصاد دیده میشود. اینها سوالاتی است که باید به آنها توجه شود و براساس پاسخی که داده میشود باید اثری را که یارانه روی ضریب جینی گذاشته است بررسی کنیم. باید به این نکته توجه کرد که مسالهای که بر رفاه خانوارها تاثیر میگذارد این است که ما محل درآمد خانوار را مشخص کنیم. عمده محل درآمد خانوارهای ما از محل کار کردن است. اگر سیاستهای دولت بتواند اشتغال ایجاد کند و نرخ اشتغال را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند بر رفاه و ضریب جینی هم موثر باشد. وجود نابرابری درآمدی در جامعه طبیعی است چون توانایی، دانش، پیشینه، سطح سرمایه اولیه افراد و سطح دسترسی آنها به منابع متفاوت است. همین سبب میشود که افراد درآمدهای مختلفی داشته باشند. در این مورد هیچ بحثی نیست. اما سعی میشود تا حد ممکن این شکاف را پوشش داد و این شکاف بهگونهای باید پوشش داده شود و سیاستهایی باید اعمال شود که انگیزه افرادی که توانمندتر هستند از کار و سرمایهگذاری بیشتر از بین نرود. سیاستهای مالیاتی یا پرداختهای هدفمند یارانه، رقابتی کردن هر چه بیشتر بازار، گردش آزاد اطلاعات و حذف رانتهای اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی میتواند زمینهساز کاهش شکاف درآمدی باشد.
اگر کشورهای مختلف را بررسی کنیم، برخی اقتصاد توسعهیافته دارند اما نابرابری در آنها کمتر نشده است. اما در برخی از کشورها مانند کشورهای اسکاندیناوی توسعه اقتصادی همراه با کاهش نابرابری بوده است. اصولاً چه سیاستی به کار برده شده که این توسعه اقتصادی همراه با کاهش نابرابری شده است. علاوه بر این میتوان گفت اقتصاد سوسیالیستی که بر این کشورها حاکم است باعث ایجاد این وضعیت شده است؟
به نظر من اقتصادی که در این کشورها وجود دارد اقتصاد سوسیالیستی نیست. در این کشورها نیز اقتصاد بازار بهدرستی حاکم است. اما من با اینکه بخواهیم رشد اقتصادی را در برابر توزیع درآمد قرار دهیم موافق نیستم. کشورهای اسکاندیناوی از سیاستهای مالی بهخوبی استفاده کردهاند. درواقع در این کشورها بدون اینکه مانعی برای رشد اقتصادی وجود داشته باشد و اصول بازار را نادیده بگیرند، رشد اقتصادی تحقق یافته است. از سوی دیگر در مورد سیاستهای مالی مانند گرفتن مالیات و مخارجی که دولت برای خدمات عمومی انجام میدهد، نیز خوب عمل کردهاند. در این کشورها بنگاهها و مردم به این نتیجه رسیدند که مالیاتی که پرداخت میکنند منافعی برای آنها دارد. دولت بهخوبی توانسته مالیاتی را که از بنگاهها و مردم میگیرد مدیریت کند و مردم عینیت بهبود رفاهی را که از پرداخت مالیات حاصل میشود بهخوبی میبینند.
سیستم تنظیم مالیاتگیری در کشور ما بهنوعی است که از افرادی که درآمد بیشتری دارند، مالیات بیشتری گرفته شود، بهعنوان مثال مالیات از خانههای خالی که اخیراً در مورد آن زیاد بحث میشود. اما آمارهای اخیر نشان میدهد که درآمد ثروتمندها نیز به نسبت گذشته کاهش داشته است. به نظر تا چه حدی میتوان کاهش درآمدهای دولت را از طریق مالیاتستانی از دهکهای بالای جامعه تامین کرد؟
این یک مساله کلان اقتصادی است. وقتی کشوری بهطور متوسط شش درصد نرخ رشد منفی دارد، یعنی در این کشور ثروت تولید نمیشود، بنابراین منبعی که دولت میتواند از آن مالیات بگیرد کوچکتر میشود. بهطور کلی این درست نیست که بدون تکیه بر آمارهای رسمی و فقط از روی حسی که نسبت به ثروت وجود دارد، مالیاتگیری تعریف شود. درواقع باید نگاه منطقی و برنامهریزی دقیق برای مالیاتگیری وجود داشته باشد. هیچ شکی نیست که باید مالیات گرفته شود، از مجموع درآمدها گرفته شود، اما تعریف مالیات نظام درستی دارد. اگر از مجموع درآمد فردی که بهعنوان فرد پردرآمد شناسایی شده مالیات گرفتید، دیگر سهم مالیاتی فرد پرداخت شده است. ثروتمند بودن گناهی نیست که باید مجدداً مالیات دیگری بپردازد. اگر برای خودرویی که وارداتی است، عوارض گمرکی بالا تعریف کردید، علاوه براین فرد مالیات بر ارزش افزوده بالایی برای خرید ماشین پرداخت کرده است، دیگر مالیات کافی برای خرید این کالا پرداخت شده است. نباید صرف اینکه فردی ماشین گرانقیمتی سوار میشود، جرم باشد و مجدداً مالیاتی برای آن تعریف شود. در هر حال باید یک منطق یکنواختی برای دریافت مالیات وجود داشته باشد و دولت نیز به آن پایبند باشد. اینکه هر روز این قوانین تغییر کند و به کالاهای دیگری مالیات تعلق بگیرد، سیاست درستی نیست و مسلماً عمل نخواهد کرد.
کشور در حال حاضر با شرایط تحریمی و تورمی درگیر است. از سوی دیگر پاندمی کرونا نیز سایه سنگینی بر اقتصاد افکنده است. به نظر شما در این شرایط چه سیاستی باید باشد که هم از خانوارهای کمدرآمد حمایت شود و هم باعث گریز ثروتمندان نشود. همانطور که آمارها نشان میدهد یکی از بزرگترین خریداران ملک در ترکیه و کشورهای همسایه شدهایم. به نظر شما نقداً چه سیاستی میتوان اجرایی کرد که شرایط بهتر شود؟
اقتصاد بیشتر بر مدار اعتماد میگردد. یعنی صرفاً گفتن یک موضوع نمیتواند اعتماد عمومی را جلب کند. اعتماد به حرفهای دولتمردان نیاز به اعتمادسازی دارد و جلب اعتماد در طول زمان ایجاد میشود. مشکلی که در حال حاضر اقتصاد کشور با آن روبهرو است تنوع در صحبتها و سیاستهایی است که اجرا میشود. در حال حاضر کشور از نظر ارزی و بینالمللی در شرایطی نیست که بتواند سرمایه جذب کند. از لحاظ داخلی نیز سرمایهگذاران چندان تمایلی به سرمایهگذاری در کشور ندارند. چون شرایط نااطمینانی وجود دارد. دولت باید شرایطی ایجاد کند که سرمایهگذاران داخلی را جذب کند. بهنوعی فضایی را برای آنها فراهم کند که کسبوکارهایی راهاندازی کنند. در کنار این کسبوکارها درآمد ایجاد شود و از کنار درآمدهایی که ایجاد شده بهطور مستقیم و غیرمستقیم به خانوارها برسد. این بحث نقدینگی نیست. و در کوتاهمدت اجرایی نمیشود.
دولت باید همین سیاستها را دنبال کند اما نباید انتظار داشته باشد که به این زودی از این سیاست نتیجه بگیرد.