شناسه خبر : 34579 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سهم پارلمان

مصطفی هاشمی‌طبا از نقش مجلس شورای اسلامی در سیاستگذاری اقتصادی کشور می‌گوید

مصطفی هاشمی‌طبا فعال سیاسی اصلاح‌طلب و معاون رئیس‌جمهوری در دولت اصلاحات معتقد است با وجود انتقادات، مجلس اختیارات زیادی برای سیاستگذاری اقتصادی در کشور دارد اما این اختیارات با عمل همراه نمی‌شود. به اعتقاد هاشمی‌طبا مشکل این نیست که مجلس از نظر قانونی چقدر سهم دارد یا اینکه تصمیمات شورای روسای سه قوه یا شورای هماهنگی اقتصادی چه تاثیری بر روند تصمیم‌گیری مجلس دارد، مشکل این است که مجلس شورای اسلامی، نه این مجلس و نه مجلس دوره قبل، در زمینه اقتصاد حرفی برای گفتن ندارد؛ یعنی مجلس حرفی که متضمن حل مسائل اقتصادی و حل مسائل مردم باشد ندارد.

سهم پارلمان

مصطفی هاشمی‌طبا فعال سیاسی اصلاح‌طلب و معاون رئیس‌جمهوری در دولت اصلاحات  معتقد است با وجود انتقادات، مجلس اختیارات زیادی برای سیاستگذاری اقتصادی در کشور دارد اما این اختیارات با عمل همراه نمی‌شود. به اعتقاد هاشمی‌طبا مشکل این نیست که مجلس از نظر قانونی چقدر سهم دارد یا اینکه تصمیمات شورای روسای سه قوه یا شورای هماهنگی اقتصادی چه تاثیری بر روند تصمیم‌گیری مجلس دارد، مشکل این است که مجلس شورای اسلامی، نه این مجلس و نه مجلس دوره قبل، در زمینه اقتصاد حرفی برای گفتن ندارد؛ یعنی مجلس حرفی که متضمن حل مسائل اقتصادی و حل مسائل مردم باشد ندارد. معاون رئیس دولت اصلاحات می‌گوید نمایندگان مجلس و سایر مسوولان دیدگاه اقتصادی التقاطی دارند و به این دلیل به نتیجه مشخص اقتصادی نخواهیم رسید.

♦♦♦

برخی معتقدند مجلس شورای اسلامی اصولاً سهم چندانی در تعیین مسیر اقتصادی ایران ندارد (به‌ویژه در سال‌های اخیر که نهادهای فراقوه‌ای همچون شورای هماهنگی اقتصادی تاسیس شده‌اند) اصولاً سهم مجلس شورای اسلامی در تعیین رویکردهای اقتصادی دولت (به معنای عام کلمه) چقدر پررنگ است؟

به نظر من مجلس شورای اسلامی می‌تواند سهم مهمی در سیاستگذاری اقتصادی کشور داشته باشد. مشکل این نیست که مجلس از نظر قانونی چقدر سهم دارد یا اینکه تصمیمات شورای روسای سه قوه یا شورای هماهنگی اقتصادی چه تاثیری بر روند تصمیم‌گیری مجلس دارد، مشکل این است که مجلس شورای اسلامی، نه این مجلس و نه مجلس دوره قبل، در زمینه اقتصاد حرفی برای گفتن ندارد؛ یعنی مجلس حرفی که متضمن حل مسائل اقتصادی و حل مسائل مردم باشد ندارد. وقتی مجلس حرفی ندارد نمی‌تواند ابراز وجود هم بکند، اگر کسی حرفی داشته باشد اظهاراتش را بیان می‌کند و اگر عملی نشد آن‌وقت می‌گوید عمل نکردند اما نمایندگان ما چنین شرایطی ندارند. البته آنها هم تقصیری ندارند به‌هرحال شرایط طوری است که در برابر مشکلات موجود «آچمز» می‌شوند یعنی نمی‌توانند کاری کنند. مثلاً همین مجلس شورای اسلامی با یک ژستی آمده است جلو که «فلان و بیسار می‌کنیم». اما وقتی با مشکلات مواجه می‌شوند، می‌بینند از حرف تا عمل فاصله است. مثلاً امروز آقای همتی و نوبخت رفتند مسائل و مشکلات را در مجلس مطرح کنند و نمایندگان وقتی متوجه جزئیات مشکلات و تحریم و کمبود بودجه و... شوند تنها می‌نشینند و نگاه می‌کنند. بنابراین در کل می‌توان گفت این‌طور نیست که مجلس شورای اسلامی اختیارات نداشته باشد، مساله این است که مجلس شورای اسلامی مانند سایر نهادها چون حرفی برای گفتن ندارد می‌گوید سکوت کنیم بهتر است.

راه‌حل‌هایی که مجلس شورای اسلامی برای مسائل مهم کشور باید بدهد باید راه‌های «سوپریمم» و عالی و تعیین‌کننده باشد. از این سیاست‌های وصله‌پینه‌ای چیزی درنمی‌آید؛ اینکه مثلاً چهار نفر مفسد را محاکمه کنیم به‌جایی نمی‌رسد. این اقدام خوب است باید هم محاکمه شوند ولی نتیجه اقتصادی ندارد. یا اینکه چند انبار و خودروهای داخلش را توقیف کنند مشکل اقتصاد حل نمی‌شود. باید یک دیدگاه اقتصادی درست وجود داشته باشد که حرف خود را بزند که اگر این‌جوری عمل کنیم این محاسن و این معایب را دارد. معمولاً در کشور ما هم هرکه حرف می‌زند صرفاً محاسن دیدگاهش را می‌گوید نه معایب. مجلس شورای اسلامی هم همین‌طور است. در کشور ما توافق بین دو نفر سخت است اینجا که دیگر حدود 300 نفر با دیدگاه‌های مختلف و جلسات کوتاه می‌خواهند به نتیجه برسند، مشخص است نتیجه چه می‌شود. البته تاکید می‌کنم مهم‌ترین مساله این است که نمایندگان حرفی برای گفتن ندارند. در چنین شرایطی است که مثلاً شورای روسای سه قوه تشکیل می‌شود. وقتی مسائلی مطرح می‌شود که باید فوری تصمیم‌گیری شود، چه بهتر که روسای سه قوه تصمیم بگیرند. من این شورا را می‌پسندم. هرچند افراد متخصصی نیستند اما افراد متخصص در اطرافشان هست و برای برخی مسائل که تصمیم‌گیری فوری می‌خواهد این شورا خوب است. بالاخره رئیس قوه قضائیه مسائل قضایی را می‌داند، رئیس‌جمهور از مسائل اجرایی باخبر است و رئیس مجلس شورای اسلامی هم جدا از صلاحیت شخصی می‌تواند بفهماند مجلس شورای اسلامی هم دیدگاهی دارد. توجه کنید با وجود این شوراها کسی نماینده مجلس را از کاری منع نکرده است که شما فکر و نظر ندهید. راه‌حل میانبری است برای گره‌گشایی چون چنین طرح‌های فوریتی اگر به مجلس برود شاید درنیاید. به‌هرحال این سه بزرگوار (از نظر حقوقی) بالاخره کار را سریع‌تر پیش می‌برند.

 اصولگرایانی که در این دوره به مجلس شورای اسلامی راه یافته‌اند، مبلغ و طرفدار کدام راه و روش در اقتصاد هستند؟

در اقتصاد دنیا اقتصاد سوسیالیستی، مکاتب لیبرالیسم، نئولیبرال و... مطرح است. هرکدام از اینها حرف‌هایی برای گفتن دارند و تبعات آن حرف‌ها را هم بیان می‌کنند. این‌طور نیست که کسی طرفدار لیبرالیسم باشد ولی تبعاتش را پنهان کند. مثلاً می‌گوید هدف لیبرالیسم توسعه تولید و تجارت است و در درازمدت به نفع طبقه محروم هم خواهد شد. نمی‌گوید که اگر این کار را انجام دهیم محرومیت بلافاصله برطرف می‌شود. نماینده‌های مجلس ما بعضاً تمایلی به این مکاتب دارند البته برخی هم صرفاً می‌گویند به اسلام عمل کنیم ولی وقتی از جزئیات می‌پرسیم حرفشان این است که «عمل کنید خوب می‌شود». یقیناً اگر آنچه اسلام گفته عمل شود خوب می‌شود اما چطور؟ دوستانی که به مجلس شورای اسلامی رفتند گروه‌های مختلفی هستند. مثلاً موتلفه که تعدادشان زیاد نیست چه بخواهند چه نخواهند طرفدار اقتصاد بازار هستند. اقتصاد بازار هم همان اقتصاد لیبرالیستی است اما این سنتی و آن کتابی و تئوریک. یعنی خریدوفروش آزاد است. موتلفه‌ای‌ها در مورد اقتصاد بازار می‌گویند ابتدا باید کتاب مکاسب را خواند تا بدانیم کسب چطور است بعد عمل کنیم. اما در حال حاضر آنها که خوانده‌اند هم عمل نمی‌کنند. به هر حال اقتصاد بازاری دیدگاه موتلفه است. گروه دیگر پایداری است که حرف‌های آنها سوسیالیستی است اما ته آن هیچی نیست و روش و منشی ندارند. اما حرف پایداری تلفیق سوسیالیسم و پوپولیسم است. سوسیالیسم هم در نهایت پوپولیستی است و مکتب سوسیالیسم همراه با نوعی پوپولیسم است. کسانی که کمونیست هستند پوپولیستی حرف می‌زنند اما عمل نمی‌کنند و صرفاً شعار حمایت از طبقه محروم و کارگران اتحاد و... می‌دهند که عملیاتی نیست. گروه پایداری در ظاهر انقلابی است ولی با توجه به شعارهایشان بوی سوسیالیسم می‌دهند. گروه دیگر موسوم به اصولگرا هم حرفی برای گفتن ندارند. حرفشان این است که «وضع مردم باید خوب شود» اما به چه قیمتی و از چه طریقی و با چه سیاستی؟ سیاست خارجی باید چه باشد؟ تبعات رفاه مردم چیست و... در این زمینه‌ها حرفی برای گفتن ندارند. اصولگرایان در واقع از نوعی «لیبرالیسم سوسیالیستی» دنباله‌روی می‌کنند. این اصطلاح عجیب به نظر می‌رسد اما واقعیت است چون اندیشه اینها التقاطی است. همان‌طور که برخی دین التقاطی دارند برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسوولانی مثل خود بنده دیدگاه اقتصادی‌مان التقاطی است و بنابراین به نتیجه‌ای هم نمی‌رسیم. یعنی کشورمان اگر بر اساس لیبرالیسم اداره می‌شد و این مکتب را با رعایت ضوابط پیاده می‌کردیم، بالاخره به یک جایی می‌رسیدیم. در مورد سوسیالیسم هم همین‌طور است. اما ما ملغمه‌ای از هردو آنها را به کار می‌گیریم که باهم و با واقعیت نمی‌خواند.

بنابراین می‌توان گفت در مجلس شورای اسلامی اگر بخواهیم دیدگاه‌های اقتصادی را طبقه‌بندی کنیم پوپولیستی و لیبرالیستی است.

 سابقه مدیریتی سران مجلس شورای اسلامی یازدهم و در رأس آنها محمدباقر قالیباف چه نشانه‌ای از رویکردهای احتمالی آنها در حوزه اقتصاد به دست می‌دهد؟

آقای قالیباف عملگراست. کسی که عملگراست ممکن است اشتباهات زیادی هم بکند. ایشان هم در نیروی انتظامی و هم شهرداری تهران نشان داد نیروی اجرایی و عملگراست اما ممکن است در بسیاری از زمینه‌ها دیدگاه نداشته باشد. فرض کنید در ساخت‌وساز تهران دیدگاهی نداشته باشید ولی ترغیب به عمل کنید، خب اشتباهات زیادی در این اقدام رخ خواهد داد. مشکل نوعی از برداشت دید مهندسی این است که به‌جای اینکه طرز فکری برای مسائل داشته باشیم بیشتر طرز فکر اجرایی داریم. مدیر باید «سیستم آنالیست» باشد که بتواند تصمیم درست بگیرد. متاسفانه مسوولان ما این‌طور نیستند که تحلیل کنند و بر اساس تحلیل نتایج جلو بروند.

یقیناً آقای قالیباف در مجلس شورای اسلامی سعی خواهد کرد که تصمیمات مناسبی برای حسن اداره مملکت بگیرد. در نیت او شک ندارم ولی بالاخره درون‌مایه و تئوری‌ای را که ممکن است برای سیاستگذاری لازم باشد، باید از نظر فکری بدانند. بالاخره ایشان آنقدر بلد است و از جاهای مختلف خوانده و شنیده است که مکاتب اقتصادی را بداند اما خیلی از کارهایی که خوب است و ممکن است نتیجه مثبت بدهد خیلی بلندمدت است. یعنی از الان باید یک برنامه بلندمدت 10ساله تنظیم کنیم و در این برنامه اصل را هم بر تحریم بگذاریم. وقتی ما تحریم هستیم و رویکردمان این است که «ان‌شاءالله تمام می‌شود» یا دولت ترامپ تمام می‌شود و... یعنی صرفاً امید داریم به اینکه تحریم تمام شود تا وضعمان بهتر شود، نتیجه مناسب نخواهد بود. الان آقای روحانی اصل را بر این گذاشته است که ان‌شاءالله رابطه با خارج خوب می‌شود و اصل اقتصاد را بر تحریم نگذاشته است. اگر می‌خواهیم در دنیا حرف انقلابی بزنیم باید اصل را بر تحریم بگذاریم. اصل را بر عدم دریافت ارز نفتی بگذاریم. رهبر انقلاب هم بارها گفته است ولی هیچ‌کس این کار را نمی‌کند. مجلس هم باید همین کار را بکند. باید در جلسات بر فرض نبود ارز نفتی تصمیم بگیرند که کشور را چطور اداره کنند. در شرایط تحریمی باید با منابع طبیعی چطور رفتار کرد، مدیریت آب و برق و سوخت چگونه باشد، نیازهای مردم چطور تامین شود، مردم چقدر توقع داشته باشند، سبک زندگی مردم چه باشد و... کسی جرات این حرف‌ها را ندارد. مثلاً می‌گوییم در شرایط تحریم سبک زندگی باید تغییر کند، بعد می‌گوییم درست است اما باید در این زمینه تحقیق شود و بعد هم معلوم نیست فرآیند ادامه می‌یابد یا خیر و اصلاً تحقیق می‌شود و عملی صورت می‌گیرد یا نه. آقای قالیباف هم با نیت و تصمیمات خوب وارد مجلس شورای اسلامی شده است اما از آنجا که تصمیمات در کشور ما کوتاه‌مدت است و به مردم نمی‌گوییم تحریم چه بلایی بر سر ما آورده است و ما چه برنامه‌ای داریم و مردم چقدر باید خود را جمع‌وجور بکنند و مواردی از این دست، همین‌طور همیشه سردرگم هستیم. ایشان هم تلاش خواهد کرد و امیدواریم جواب بگیرد ولی با شرایط موجود چشمم آب نمی‌خورد.

آیا می‌توان به تلاش برای حل و فصل ابرچالش‌های اقتصادی ایران توسط نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی دوره جدید خوش‌بین بود؟

به نظر من خیر، نمی‌توان خوش‌بین بود. البته در نطق‌ها بسیاری از نمایندگان حرف‌های بزرگی خواهند زد ولی در عمل اتفاقی نمی‌افتد.

 در سال 1399 اوضاع مالی دولت بسیار نامناسب است و فشار زیادی روی منابع دولت وجود دارد؛ در چنین وضعیتی پیگیری احتمالی سیاست‌های پوپولیستی با ادعای عدالت‌محوری چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟

نمایندگان با پیگیری این سیاست‌ها همین‌طور کژدار و مریز به مسیر سیاست کشور ادامه می‌دهند. با این رویکرد روی مشکلات و مسائل کشور سرپوش می‌گذارند. الان در کشور کم مساله و مشکل نداریم اما راه‌حلی در نظر نمی‌گیریم و با نطق و سیاست پوپولیستی جلو می‌رویم. انگار همه دنبال این هستند که چهار سال تمام شود و گروه دیگری مشکلات دوره قبل را به عهده بگیرد حتی رئیس‌جمهور هم همین‌طور رفتار می‌کند.

به نظر شما راه‌حل برون‌رفت از شرایط فعلی اقتصادی چیست؟

اول باید به قول نیما ببینیم «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را» یعنی در ابتدای کار باید ببینیم می‌خواهیم در جهان چه چیزی و چگونه باشیم. آیا می‌خواهیم مساله تحریم کشور را به‌عنوان یک اصل درازمدت و به‌عنوان یک واقعیت موجود بپذیریم یا نپذیریم. اگر خوشبختانه یا بدبختانه اروپایی‌ها و آمریکا خواستند تحریم‌ها را لغو کنند و هر قراردادی را با ایران امضا کنند واکنش ما چه خواهد بود؟ آیا اصل رفتار شرایط تحریم را کنار بزنیم و از لیبرالیسم بگوییم و نفت بفروشیم و از درآمدش استفاده کنیم؟ من مطمئنم اگر اروپا و آمریکا دریچه تحریم را باز کنند سراسیمه استقبال می‌کنیم و دوباره همان روند قبل را در پیش می‌گیریم و امیدمان به فروش نفت و خرج کردن ارزهای نفتی خواهد بود.

اما اگر واقعاً به فکر اصلاح اقتصاد در بلندمدت هستیم اول باید بگوییم فرض ما این است که قرار است 10 سال تحریم باشیم و در این 10 سال وضعیت درآمدهای کشور، ورود ارز، واردات کالا و... این‌گونه باشد. حالا بر اساس این شرایط تحریمی و محاسبات به مدت 10 سال تولیداتی که می‌خواهیم داشته باشیم چطور باشد و چه خدماتی با چه کیفیتی باید ارائه شود. آیا چنین تصمیمی می‌گیریم یا نه؟

نظر خود من این است که این امر شدنی نیست. یک کشور پیشرفت نمی‌کند مگر اینکه روابط بین‌المللی خود را اصلاح کند. مثلاً ما یک امکان توریسم خارجی در کشورمان داریم که اگر شرایط مناسب باشد درآمد فوق‌العاده‌ای نصیب ایران می‌شود ولی با شرایط تحریم، مشکل ویزا، اخبار منفی و... که وجود دارد نمی‌توانیم از آن بهره ببریم. الان اطراف میدان امام اصفهان 40، 50 مغازه‌ای که صنایع‌دستی می‌فروختند بسته است و می‌گویند کسی نیست از ما جنس بخرد. این یک مشت نمونه خروار است. بنابراین باید اول تکلیف خودمان را با خودمان مشخص کنیم و به مردم هم بگوییم. اعلام کنیم ما پیش‌بینی 10 سال تحریم را داریم و اگر هم طرف‌های غربی جلو آمدند ما اصل را بر تحریم می‌گذاریم؛ اگر آنها درها را باز کردند ما می‌بندیم؛ چراکه اگر دائم امیدمان به این باشد که آنها تحریم را بردارند و ما سریع به دنبال آنها برویم دیگر برای شرایط فعلی برنامه جدی نخواهیم داشت. اما در کشور ما این تصمیم گرفته نمی‌شود. پیشنهاد من این است که یا چنین سیستم تحریمی و سیستم نظامات داخلی و فشار مردم را قبول کنیم یا وارد معامله شویم و سیاست خارجی خود را عوض کنیم. من موافق تسلیم و سازش با غربی‌ها نیستم به‌خصوص با فردی مثل دونالد ترامپ. در این شرایط اگر می‌خواهیم انقلابی باشیم باید سیاست داخلی ما هم انقلابی باشد.

 با توجه به عملگرایی قالیباف آیا می‌تواند حکومت را به مذاکره تشویق  کند و نتیجه بگیرد؟

نظر شخصی من این است که با آدمی مثل ترامپ نمی‌توان مذاکره کرد. منهای اینکه قالیباف گفته است مذاکره با آمریکا بی‌حاصل و پرضرر است. خروج از برجام، عدم تعهد به قرارداد کمپ دیوید و مادرید و... نشان می‌دهد همان‌طور که رهبر انقلاب گفتند آمریکا به تعهداتش پایبند نیست.

اگر نخواهیم انقلابی رفتار کنیم و تحریم را قبول نکنیم و خودمان را تجهیز کنیم و بخواهیم کژدار و مریز ادامه دهیم منهای ترامپ با سایرین شاید بتوان راه آمد. منتها ما 40 سال است می‌گوییم مرگ بر آمریکا. اگر کشوری 40 سال می‌گفت مرگ بر ایران موضع ما چه بود؟ باید کمی این چیزها را حک و اصلاح کنیم و به فاز همکاری برویم. اگر بخواهیم وضعیتمان خوب باشد و به سمت فاز انقلابی نرویم باید اینها را بپذیریم.

دراین پرونده بخوانید ...