کدام کشورهای کمونیستی فروپاشیدند؟
راز بقا
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان اولین کشوری که به طور منسجم به رویکردهای کمونیستی روی آورد و چندین دهه نیز برای بقا و تسلط یافتن بر سایر کشورهای منطقه و همچنین صادرات ایدئولوژی خود تلاش کرد، بسیاری از کشورهایی که با الگوهای کمونیستی اداره میشدند، فروریختند.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان اولین کشوری که به طور منسجم به رویکردهای کمونیستی روی آورد و چندین دهه نیز برای بقا و تسلط یافتن بر سایر کشورهای منطقه و همچنین صادرات ایدئولوژی خود تلاش کرد، بسیاری از کشورهایی که با الگوهای کمونیستی اداره میشدند، فروریختند. به طوری که امروزه تنها چند کشور با انگارههای کمونیستی اداره میشوند و مابقی آنها روند دیگری را در پیش گرفتند. از میان همین چند کشور نیز همه آنها به جز یکی، در وضعیت بسیار نامساعد اقتصادی و سیاسی قرار دارند و با انواع بحرانهای داخلی و بینالمللی مواجه هستند. چین تنها کشوری بود که تا اواخر دهه 70 میلادی مسیر فروپاشی را طی میکرد، اما بعد از مرگ مائو و روی کار آمدن شیائوپینگ، توانست در عین باقی ماندن به عنوان یک کشور کمونیست، از چالشها عبور کند و راه توسعه را در پیش گیرد. به عبارتی چین بعد از مرگ مائو، با تغییر پارادایم و گذار از برنامهها و شعارهای مخرب عصر مائو، نهتنها ساختار خودش را حفظ کرد، بلکه به یک ابرقدرت نظامی و اقتصادی تبدیل شد. در این بخش قصد داریم کشورهایی را که بر انگارههای غلط کمونیستی پافشاری کردند و سرنوشتشان فروپاشی بود معرفی و بررسی کنیم. همچنین کشورهایی که هنوز بر انگارههای غلط پافشاری میکنند، اما نابود نشدهاند و با وضعیتی بحرانی مواجه هستند مورد بحث واقع خواهند شد. اما به عنوان مهمترین بخش این گزارش، به این موضوع پرداخته میشود که چین چگونه توانست با اصلاحات ساختاری و تغییر انگارههای ذهنی، تبدیل به یک کشور با رشد بالای اقتصادی و یک ابرقدرت نظامی شود؛ آن هم در شرایطی که اساساً کمونیست باقی مانده است.
کشورهای کمونیستی که فروپاشیدند
بسیاری از ملتهایی که با افکار کمونیستی هدایت میشدند، بعد از جنگ سرد و ورود جهان به قرن بیستویکم، به سرعت از صحنه روزگار محو شدند. البته این محو شدن به معنای نابودی کامل این کشورها نیست، بلکه در اینجا فروپاشی دولت کمونیستی آنها مدنظر است. امروزه تنها پنج کشور کمونیست در جهان باقی ماندهاند که همه آنها به جز یکی، برای بر سر قدرت ماندن و حفظ قدرت سیاسی و اقتصادی میان کشورهای بزرگ سرمایهداری که دور تا دورشان را احاطه کردهاند، به سختی تلاش میکنند. در ادامه، پنج کشور اخیری که ایدئولوژی مارکسیستی را کنار گذاشتند، معرفی خواهند شد:
♦ کنگو: کمونیسم در کنگو در 15 مارس 1992 پایان یافت. جمهوری خلق کنگو، دومین دولت مارکسیستی به لحاظ تاخر زمانی در قاره آفریقا بود. دولت کمونیست در این کشور بعد از کودتای نظامی جریان چپ در سال 1970 روی کار آمد. اولین رهبر آنها قبل از اینکه ترور شود، حزب مارکسیست-لنینیست این کشور را برای هفت سال هدایت کرد. اما حتی بعد از ترور رهبر حزب کمونیست کنگو، حکومت آنها استوار باقی ماند. زیرا از یک طرف به حکومت فرانسه، به عنوان یک کشور نیمهسوسیالیست گره خورده بود و از طرف دیگر، اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان بزرگترین حامی کشورهای کمونیستی آفریقایی، از حکومت کنگو حمایت میکرد. همانند بسیاری از کشورهای کمونیستی که در سال 1992 به طور صلحآمیز از ایدئولوژی خود گذر کردند، گذار ابتدایی کنگو از کمونیسم نیز با آرامش همراه بود. اما متاسفانه این آرامش پایدار نماند. به طوری که در اواخر دهه 90 در این کشور جنگ داخلی آغاز شد و صلح نیز تنها در شرایطی بازگشت که فقط یک حزب، مجدداً قدرت و مدیریت را در دست گرفت. امروزه نیز نگرانیهای بینالمللی بسیاری با توجه به مولفههای حقوق بشر در مورد این کشور وجود دارد.
♦ آلبانی: کمونیسم در 22 مارس 1992 در آلبانی پایان یافت. بعد از به نتیجه رسیدن جنگ جهانی دوم و مشخص شدن برندهها و بازندههای جنگ، آلبانی بیش از پیش به همسایه شمالی خود یعنی یوگسلاوی، نسبت به همسایه جنوبی خود یعنی یونان، نزدیک شد و با یوگسلاوی ارتباط بیشتری برقرار کرد. حتی بعد از اینکه رابطه آلبانی با یوگسلاوی رو به زوال گذاشت، آلبانی به یک کشور کمونیستی بدل شد. در آن زمان، دولت وقت آلبانی تلاش میکرد که با اتحاد جماهیر شوروی ارتباط برقرار کند و در این راه نیز موفق بود. اما دیری نپایید که این رابطه نیز از بین رفت. در ادامه دولت کمونیستی این کشور به چین روی آورد و هدف خود را نیز، تحکیم حاکمیت مستقل از یوگسلاوی گذاشت. اما در دهه 1970، حتی رابطهاش با چین نیز کمرنگ شد و پس از آن تلاش کرد با فرانسه، ایتالیا و دیگر قدرتهای غیرکمونیستی رابطه برقرار کند. در سال 1989، انتخابات در آلبانی رسمی شد و قبل از اینکه در سال 1992 از رویکرد کمونیستی گذر کند، بسیاری از خطمشیهای کمونیستی در این کشور از بین رفته بود. همچنین در سال 1998 قانون اساسی جدیدی در آلبانی نوشته و تصویب شد. در سال 2009، آلبانی برای عضویت اتحادیه اروپا درخواست داد که این درخواست، بازتابدهنده گذار از نگرش کمونیستی، به سمت دموکراسی غربی در آلبانی است.
♦ یوگسلاوی: کمونیسم در 27 آوریل 1992 در یوگسلاوی پایان یافت. یوگسلاوی در سال 1918 و به دنبال جنگ جهانی اول، تاسیس شد و در سال 1943، شکل کمونیستی به خود گرفت. امروزه اجزای پیشین آن شامل صربستان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه، اسلوونی، مونتهنگرو و کوزوو میشوند. گروهی از اجزای جدا از هم که زمانی یوگسلاوی را تشکیل میدادند. یوگسلاوی در ابتدای آغاز به کار دولت کمونیست در این کشور، به دست کمونیستی به نام تیتو رهبری میشد. بعد از جنگ جهانی دوم، تیتو ارتباط خود را با اتحاد جماهیر شوروی کمرنگ کرد و روابط خوبی را با ایالات متحده شکل داد. اگرچه این روابط با ایالات متحده آنچنان قوی نبود و یوگسلاوی هیچگاه نتوانست به ناتو بپیوندد. بعد از مرگ تیتو در سال 1980، شورش در ادامه دهه 80 میلادی در یوگسلاوی آغاز شد و منجر به نبردهای طولانی داخلی دهه 90 شد. نهایتاً منازعات در سال 1999 فروکش کرد. امروزه، تمام اعضای سابق یوگسلاوی، یا عضوی از اتحادیه اروپا هستند (اسلوونی و کرواسی)، یا کاندیدای به عضویت درآمدن اتحادیه اروپا شدهاند (مقدونیه، مونتهنگرو و صربستان)، یا پتانسیل این را دارند که در آینده کاندیدای به عضویت در آمدن در اتحادیه اروپا شوند (کوزوو و بوسنی و هرزگوین).
♦ افغانستان: کمونیسم در افغانستان در 28 آوریل 1992 پایان یافت. به کمک اتحاد جماهیر شوروی، اولین رژیم کمونیستی در افغانستان در سال 1978 تاسیس شد. این رژیم به اشکال مختلف توانست تا سال 1992 دوام آورد. رهبران کمونیست افغانستان بلافاصله بعد از انقلاب و به قدرت رسیدن، تعدادی از اصلاحات سیاسی و اقتصادی را طرحریزی کردند. این اصلاحات شامل حقوق برابر برای زن و مرد و اصلاحات ارضی بودند. اما هر دو رهبر اصلی دولت کمونیستی افغانستان قبل از سال 1980 ترور شدند و این اصلاحات در نهایت به نتیجه نرسیدند و وضعیت به حالت قبل از اصلاحات بازگشت. طی بیشتر سالهای دهه 1980، نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان حضور داشتند و میلیونها پناهنده، افغانستان را به مقصد پاکستان و ایران ترک کردند. بدون پشتیبانی شوروی، حکومت کمونیستی افغانستان قادر نبود بر سر قدرت بماند و نهایتاً در سال 1992 فرو پاشید. پس از فروپاشی دولت کمونیست در افغانستان، جنگ داخلی تا به امروز در این کشور ادامه داشته است.
♦ آنگولا: کمونیسم در آنگولا در 27 آگوست 1992 پایان یافت. بعد از اینکه آنگولا در سال 1975، از پرتغال استقلال یافت، دو گروه در این کشور برای به دست گرفتن قدرت حضور داشتند. یکی از گروهها از سوی اتحاد جماهیر شوروی حمایت میشد و گروه دیگر، تحت حمایت ایالات متحده آمریکا بود. در نهایت گروهی که پشتوانهاش شوروی بود موفق شد قدرت را در آنگولا به دست گیرد و اینگونه بود که دولت کمونیست در این کشور تشکیل داده شد. آنگولا نیز مانند بسیاری از کشورهای کمونیستی دیگر، تا سال 1992، با نگرش کمونیستی اداره میشد. آنگولا ارتباطی قوی و مستحکم با شوروی، کشور کمونیستی کوبا، آفریقای جنوبی و موزامبیک (که در همان زمان کمونیستی شده بود) داشت. در سال 1975، جنگ داخلی میان دو گروه طالب قدرت در آنگولا آغاز شد و تا سال 2002، یعنی حتی بعد از فروپاشی حکومت کمونیستی در این کشور، به طول انجامید. حتی بعد از سال 2002 نیز منازعاتی در آنگولا وجود داشت. امروزه آنگولا یکی از کشورهایی است که چین روی آن سرمایهگذاری کرده و به واسطه ذخایر نفتی خود، درآمد سرانه در این کشور رشد خوبی را تجربه کرده است (اگرچه هنوز هم نابرابری در آنگولا بیداد میکند و بسیاری از شهروندان فقیر هستند).
کشورهای کمونیستی که فرونپاشیدند
امروزه پنج کشور کمونیستی در صحنه روزگار حضور دارند که به جز یکی از آنها، مابقی در شرایط اقتصادی و سیاسی بسیار بدی قرار دارند. در ادامه به معرفی این پنج کشور خواهیم پرداخت.
♦ ویتنام: ویژگی مشترک کشورهای کمونیست دیروز و امروز، ارتباط وسیع آنها با شوروی است و این حرف در مورد ویتنام نیز صدق میکند. بعد از اولین جنگ اندونزی، ویتنام به دو بخش تقسیم شد. بخش شمالی ویتنام به کمک شوروی به یک دولت کمونیستی بدل شد و بخش جنوبی آن، با حمایت آمریکا، به صورت دموکراتیک باقی ماند. بعد از جنگ ویتنام و دههها نزاع داخلی و بینالمللی، ویتنام جنوبی و آمریکا، جنگ را به ویتنام شمالی و شوروی واگذار کردند و تمام ویتنام در سال 1976، به یک کشور کمونیست تبدیل شد. در حالی که بین سالهای 1976 تا 1986 ویتنام واقعاً ویژگیهای یک کشور کمونیستی را داشت، اما نهایتاً برای جذب کمکهای بینالمللی مجبور شد به اصلاحات سیاسی و اقتصادی زیادی روی آورد. در نتیجه امروز، ویتنام یکی از کشورهایی است که نرخهای رشد بالایی را تجربه میکند. اما هنوز مشکلات زیادی در این کشور کمونیستی وجود دارد. از جمله این مشکلات، نابرابری درآمدی، عدم دسترسی به دارو و نابرابری جنسیتی است.
♦ لائوس: این کشور با حمایت همسایه خود یعنی ویتنام و نیز شوروی، طی انقلاب کمونیستی سال 1975، به یک کشور کمونیستی تبدیل شد. سیستم حکمرانی در لائوس به دست مقامات ارشد نظامی این کشور مدیریت میشود. لائوس به طور تاریخی، عمیقاً تحت تاثیر دولت کمونیست ویتنام که تجارت خود را با سایر کشورها قطع کرده بود، قرار دارد. در سالهای بعد هزاران نفر از مردم لائوس به عنوان پناهنده به ایالات متحده آمریکا گریختند.
♦ کوبا: انقلاب کوبا، یکی از شناختهشدهترین رخدادها در تاریخ قاره آمریکاست. امروزه کوبا تنها کشور کمونیستی خارج از آسیاست. کشوری که طی انقلاب 1959 به یک کشور کمونیستی تبدیل شد. فیدل کاسترو از زمان پیروزی انقلاب کمونیستی کوبا تا سال 2016 رهبر دولت تکحزبی کوبا بود و پس از مرگش، برادرش رائول کاسترو در این جایگاه قرار گرفت. انقلاب کوبا بسیار خونین جلوه میکرد و دیکتاتوری کمونیستی در این کشور منجر به هزاران اعدام به دلیل جرائم سیاسی شد. بهرغم سایر کشورها کوبا یکی از بهترین سیستمهای سلامت را برای شهروندان خود فراهم کرده است، اما در سایر مسائل اقتصادی و سیاسی مشکلات فراوانی دارد.
♦ کره شمالی: همانند ویتنام، کره نیز در دهه 1910 به دو قسمت تقسیم شد که بخش شمالی آن تحت حمایت حزب کمونیست در روسیه بود و بخش جنوبی، تحت حمایت ایالات متحده قرار داشت. در سال 1948 کره شمالی به یک کشور کمونیستی تبدیل شد. در دهه 1950 جنگ کره میان دو ملت آغاز شد و اگرچه این نزاع میان آنها فروکش کرد، اما هرگز معاهدهای برای صلح امضا نشد و اساساً آنها هنوز هم در جنگ هستند. خانواده مشهور کیم از سال 1948 به عنوان دیکتاتور بر کره شمالی حکومت میکنند.
♦ چین: حزب کمونیست در چین در سال 1949 قدرت را به رهبری مائو به دست گرفت. هدف مائو، از بین بردن ریشههای فرهنگی و کاپیتالیستی در چین بود. در دهه 1970 که به وضوح، اقتصاد چین تحت انگارههای مائو، به سمت نابودی حرکت میکرد، این کشور به سمت اقتصاد بازار متمایل شد. از آن زمان تاکنون اقتصاد چین یکی از پررشدترین اقتصادها بوده و همین موضوع، آن را به یک ابرقدرت نظامی نیز تبدیل کرده است. در واقع چین تنها کشوری است که هنوز به صورت کمونیستی مدیریت میشود و در عین حال، از اقتصادی قوی برخوردار است. در ادامه توضیح خواهیم داد که چگونه تغییرات سیاسی و اقتصادی در چین در عصر شیائوپینگ و بعد از مرگ مائو، باعث شد چین در مسیر توسعه گام بردارد و از فروپاشی کمونیسم فاصله بگیرد.
راز بقای همزمان کمونیسم و اقتصاد در چین
بعد از مرگ مائو در سال 1976، منازعات بر سر قدرت در چین آغاز شد و نهایتاً شیائوپینگ، که نگرش متعادلتری نسبت به مائو داشت، قدرت را به دست گرفت. البته به لحاظ کنترل مطلق سیاسی، شیائوپینگ با مائو تفاوتی نداشت. بعد از مرگ مائو، کمیته مرکزی حزب کمونیست چین اعلام کرد که مائو در 70 درصد مسائل درست و در 30 درصد مسائل اشتباه فکر میکرده است و امروزه نیز حزب کمونیست چین به این گفته اعتقاد دارد.
مجموعهای از طرحهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که از سوی شیائوپینگ پیادهسازی شدند، چین را از جاده فروپاشی وارد جاده توسعه کردند. به طوری که چین قادر شد با تغییر تعدادی از انگارههای ذهنی حاکم بر این کشور، بهرغم نگه داشتن کلیت رویکرد کمونیستی، به یک ابرقدرت اقتصادی و نظامی تبدیل شود.
در حوزه اقتصادی، مجموعهای از اصلاحات در حوزههای کشاورزی، صنعتی، تکنولوژی و نظامی، باعث شدند که چین در این بخشها پیشرفت کند. در حوزه کشاورزی، شیائوپینگ این اجازه را به کشاورزان داد که زمین اجاره کنند و همانند یک مزرعه شخصی روی آن به زراعت بپردازند و یک سهمیه تولیدی نیز برای آنها در نظر گرفت. در حوزه صنعتی نیز برای هر ایالت یک تشکیلات اقتصادی در نظر گرفته شد که این تشکیلات موظف بود بازار آن ایالت را تغذیه کند.
همچنین تغییرات سیستم اقتصادی در سال 1984 اگرچه اجازه آغاز کسبوکارهای خصوصی به سبک نظام سرمایهداری را در چین به وجود نیاورد، اما به مدیران هر ایالت این اجازه داده شد که به طور مستقل در مورد کسبوکارهای زیر نظر خود، تصمیمگیری کنند. شیائوپینگ مناطق اقتصادی ویژهای را نیز با هدف تقویت صادرات به وجود آورد. ویژگی این مناطق این بود که از نظر اقتصادی به صورت خودمختار و مستقل کنترل میشدند.
بنابراین اگرچه تغییر چندانی در انگارههای سیاسی چین بعد از مائو ایجاد نشد، اما به لحاظ اقتصادی، شیائوپینگ توانست چین را از پافشاریها بر خطمشیهای نادرست اقتصادی عبور دهد و این کشور را به یک ابرقدرت اقتصادی و نظامی تبدیل کند.