سال بد
اگر سیاستگذار فکری نکند خشکسالی با ایران چه خواهد کرد؟
«اهورامزدا این سرزمین را از دشمن، از سال بد و از دروغ پاس دارد.» این سخنان نیایشگونه داریوش اول از مشهورترین جملاتی است که از کتیبههای هخامنشی میان مردم ایران زمین شناخته شده است. گفته میشود منظور از «سال بد» در این جمله «خشکسالی» و «سال بیباران» است؛ چیزی که هراس ایرانیان از آن قدمتی به درازای تاریخ دارد.
فاطمه شیرزادی: «اهورامزدا این سرزمین را از دشمن، از سال بد و از دروغ پاس دارد.» این سخنان نیایشگونه داریوش اول از مشهورترین جملاتی است که از کتیبههای هخامنشی میان مردم ایران زمین شناخته شده است. گفته میشود منظور از «سال بد» در این جمله «خشکسالی» و «سال بیباران» است؛ چیزی که هراس ایرانیان از آن قدمتی به درازای تاریخ دارد. از دیرباز خشکسالی، سال بیباران یا سال بد برای مردم ایران چنان هراسناک بوده که برای گریز از آن دست دعا به سوی آسمان بلند کردهاند، اما گویا حالا «سال بد» فرارسیده است. پاییز سال جاری با کمترین بارشها سپری شده و اکنون در حالی به نیمه زمستان نزدیک میشویم که زمین سفیدپوش از برف در حال پیوستن به خاطرههای مردمان بسیاری مناطق ایران است. ارتفاع کل ریزشهای آسمانی از اول مهرماه تا سیام دیماه سال جاری نسبت به میانگین بلندمدت 60 درصد کاهش یافته، ۵۹ درصد مخازن سدهای کشور خالی است و کمبود بارشها در ماههای اخیر وضعیتی ایجاد کرده که در 47 سال اخیر بیسابقه است. بر اساس آخرین آمارهای ثبتشده در ایستگاههای بارانسنجی، میزان بارشهای کشور در چهار ماه اول سال آبی جاری در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته 6 /32 درصد کاهش داشته است. اما علت این خشکسالی چیست و چه باید کرد؟ حسن لشگری، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، گفته است: «باید بپذیریم که در همجواری کمربند خشک دنیا قرار گرفتهایم. این کمربند خشک به وسیله سامانههای پرفشاری احاطه شده که در عرضهای جغرافیایی نزدیک کشور ایران شکل میگیرند، از اینرو باید تمام فعالیتهای مرتبط با منابع آبی در کشور را با همین مقدار بارش به انجام برسانیم. میزان بارش ممکن است در ترسالیها قدری بیشتر و در خشکسالیها قدری کمتر شود و در کل ما یک کشور پرباران نیستیم و نخواهیم شد. اگر این واقعیت را تمام مسوولان کشور بپذیرند در این صورت باید تمام برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت را بر پایه همین بارش طرحریزی و اجرا کنند.» آنطور که ایسنا نوشته، او گفته است: «در صورت تداوم این شرایط، امسال یکی از خشکسالیهای شدید تاریخ کشور اتفاق خواهد افتاد و باید از هماکنون برای مدیریت آب کشور فکری کرد.» اما ضرورت مدیریت آب کشور موضوع چندان تازهای نیست هرچند اهمیت آن امروز و امسال با خشکسالی که دچارش شدهایم صدچندان شده باشد. مدیریت مصرف آب نیز مانند هراس از خشکسالی قدمتی تاریخی دارد. ایرانیان با ابداع کاریز از دیرباز مصرف خود را با منابع آب موجود در سرزمین اجدادی خود وفق داده بودند. افزایش جمعیت، دستیابی به تجهیزات حفر چاههای عمیق و دانش سدسازی اما معادله مصرف آب را در ایران به هم ریخت و ما را که کشوری کمآب بودیم و هستیم، به مصرفکنندهای تبدیل کرد که گویی بر سرچشمههای پایانناپذیر آب تکیه زده است. هشدارهای مکرر کارشناسان درباره ضرورت اصلاح مصرف آب راه به جایی نبرد و خشکسالیهای مکرر در کنار مصرف ولنگارانه آب، سطح آب سفرههای زیرزمینی را به حدی کاهش داد که زمین زیر پای بسیاری مناطق کشور را خالی کرد. حتی در این شرایط هم هنوز تغییر رویکرد اساسی در مصرف آب رخ نداده است. از زمانی که داریوش اول برای رفع سایه شوم خشکسالی از سر این سرزمین دعا میکرد بیش از 2500 سال میگذرد، اما به همان سیاق، امروز هم برخی مسوولان و مردم چاره کار را تنها در دعا برای آمدن باران میجویند غافل از اینکه اگر اندک فرصتهای باقیمانده برای اصلاح اساسی مصرف آب نیز مانند فرصتهای قبلی از دست برود، خشکسالی که همین امروز هم چهره هولانگیزش در بسیاری مناطق کشور در حال آشکار شدن است، در صورتی که با تغییر سریع رویکرد مسوولان و مردم مدیریت نشود، چه تبعات زیستی، اقتصادی و اجتماعی برای ایران زمین به دنبال خواهد آورد؟
قربانی اول
با وجود همه نگرانیهایی که برای تامین آب شرب کلانشهرها وجود دارد، اولین قربانیان کمبود بارندگی و کمبود منابع آبی نه مردم شهرها هستند، نه صنعتگرانی که آب را به مصرف تولیدشان میرسانند و پساب صنعتی بر جای میگذارند و نه حتی روستانشینان و عشایری که برای امرار معاش خود محتاجترین آدمها به آب هستند. اولین قربانی کمبود آب در این سرزمین محیط زیست است. در سختترین شرایط کمآبی نیز انسانها با تجهیزات مختلف آب را -تا جایی که هنوز تمام نشده- از زیر سنگها بیرون میکشند و به خانهها، کارگاهها، مزارع و دامهای خود میرسانند. این حیات وحش بیدفاع است که با نابودی چشمهها، رودخانهها و تالابها هر روز بخشهای بیشتری از زیستگاه خود را از دست میدهد و رو به انقراض میگذارد. همین حالا هم به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست لرستان، طی چهار دهه گذشته 80 درصد جانوران کشور از بین رفتهاند. گونههای گیاهی نیز با کاهش منابع آب رو به نابودی میگذارند و در یک تاثیر و تاثر مضاعف در پی کمبود آب و فقر گیاهی گردوغبار شدت مییابد و بر اثر گردوغبار پوشش گیاهی هر روز فقیرتر میشود. رودخانهها، دریاچهها و تالابها نیز یکی پس از دیگری کمآب و خشک میشوند. سطح سفرههای آب زیرزمینی بهشدت کم میشود و زمین به جای چشمه و رودخانه بستر فروچالهها خواهد شد.
هراس اقتصاد از بیآبی
اما بحران آب در حوزه اقتصاد چگونه روی ترسآور خود را نشان خواهد داد؟ آیا ممکن است سه شاخص اصلی اقتصاد کلان یعنی نرخ رشد، تورم و بیکاری از تنش آبی متاثر شوند؟ بیآبی با کسبوکار و سفره خانوار چه خواهد کرد؟ مهدی برکچیان، اقتصاددان، در شماره 255 تجارت فردا وقتی میخواهد وضعیت نرخ رشد اقتصادی کشور در سالهای آتی را به تصویر بکشد به نرخ تشکیل سرمایه و نقش چشمگیر سرمایهگذاری در رشد اقتصادی اشاره میکند. او تاکید میکند: «گلوگاه نرخ رشد سرمایهگذاری است.» بدون شک کشوری که دچار تنش آبی میشود و بر اثر پیامدهای اجتماعی و حتی سیاسی ناشی از این تنش، چهره خوشایندی نزد دیگر کشورها نداشته باشد، به سختی میتواند نظر سرمایهگذارهای خارجی را جلب کند. کشوری با رودخانههای خشکشده، آبهای شور، سفرههای زیرزمینی نابودشده و روستاها و مزارع رهاشده قطعاً محل جذابی برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی نخواهد بود.
اما در میان بخشهای مختلف اقتصادی، بخش کشاورزی آسیبپذیرترین بخش از بحران آب به نظر میرسد. بخشی که شاید خیلی زود بحران آب به آن سرایت کند. ممنوعیت کشت برنج در مناطقی غیر از شمال کشور طی سالهای اخیر تنها یک نمونه از اولین عوارض کمآبی برای بخش کشاورزی کشور بوده و ممنوعیتها و محدودیتهای بیشتر برای کشاورزی از اولین راهکارهای مواجهه با خشکسالی است. اما متوسط سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی از محصول ناخالص داخلی کشور به قیمتهای جاری و طبق محاسبه مرکز آمار ایران، طی سالهای 1385 تا 1395 به طور متوسط 3 /10 درصد بوده است. نکته قابل توجه روند صعودی این بخش است که از 8 /8 درصد در سال 1385 به 1 /13 درصد در سال 1395 افزایش یافته است. احتمالاً متزلزل شدن چنین تکیهگاهی برای رشد اقتصادی کشور در سالهای آتی در شرایطی که سیاستگذار تدبیری نیندیشیده باشد، میتواند آینده ناخوشایندی برای اقتصاد رقم بزند.
اما بحران آب چگونه ممکن است به تورم سرایت کند؟ دو سال پیش عیسی کلانتری در گفتوگو با شهروند اذعان کرد: «با منابع آبی موجود و در صورت استفاده از مدرنترین تکنولوژیهای صنعتی و در صورت فرض محال رسیدن به بهرهوری 5 /1 درصد تا سال ۱۴۰۴ تنها میتوانیم برای ۳۳ میلیون نفر غذا تولید کنیم. این در شرایطی است که بهرهوری ما در حال حاضر تنها 2 /0 درصد است.» احتمالاً توان تولید غذا برای 33 میلیون نفر در بازاری که هماکنون بیش از 80 میلیون نفر مشتری دارد به منزله رشد قیمت این محصولات است و تنها با اتکا به واردات میتوان تقاضاهای بیپاسخ بازار را پوشش داد. با توجه به تجربه اقتصاد ایران که معمولاً نرخ ارز و تعرفهها اجازه نمیدهند محصولات خارجی با نرخهای پایینتری نسبت به محصولات داخلی در بازار داخلی به فروش برسند، بنابراین ممکن است هزینههای خوراکیها افزایش یابد. در محاسبههای بانک مرکزی از تورم 12 گروه محاسبه میشوند که بیشترین ضریب اهمیت پس از «مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوختها» با 32 درصد، گروه «خوراکیها و آشامیدنیها» با 27 درصد ضریب اهمیت است. چنین ضریب اهمیتی در تورم پیام نگرانکنندهای دارد که بحران آب بهراحتی میتواند به تورم و سپس سفره خانوار سرایت کند. هفته گذشته نیروگاه برقآبی سد دز به دلیل کاهش حجم مخزن آب و لزوم ذخیرهسازی بعد از 52 سال خاموش شد. اتفاقی که نشان میدهد احتمالاً به دلیل کاهش تولید در این بخش نیز در سالهای آتی هزینه تامین نیازهای آبی و برقی مردم افزایش مییابد و هزینههای خانوار به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
در حوزه بازار کار نیز گذشته از اتفاقهایی که پس از وخیم شدن بحران آب، در نیروگاهها و برخی صنایع رخ خواهد داد، فقط در بخش کشاورزی ممکن است امنیت شغلی 5 /4 میلیون شاغل به خطر بیفتد. سهم این گروه از کل شاغلان کشور در آخرین کارنامه سالانه 20 درصد گزارش شده است. البته بخش کشاورزی پیش از این نیز سهم خود را طی سالهای 1375 تا 1395 به میزان هفت درصد در بازار کار از دست داده است و به نظر میرسد با بروز آثار بیشتر خشکسالی در بخش کشاورزی این سهم کمتر هم شود. شاید این عواقب مشخصترین عارضههای بیآبی برای اقتصادی باشد که به گفته کارشناسان از خشکسالی مدیریتی نیز رنج میبرد.
اجتماع بیآب
«نزاع و درگیری بر سر آب در یکی از روستاهای شهرستان مرزی سردشت یک کشته و سه زخمی بر جای گذاشت.» «خشکسالی و کمبود آب در برخی مناطق ایران حالا کار را به جایی رسانده که برای دومین بار طی یک ماه گذشته درگیریهای خونین بر سر آب رخ داده است. چندی پیش اهالی بلداجی در استان چهارمحال و بختیاری بر سر انتقال آب به سفیددشت با پلیس درگیر شدند که علاوه بر یک کشته، ۱۰۸ زخمی بر جای گذاشت. هفته گذشته هم دو روستا در شهرکرد بر سر آب به نزاع پرداختند که در پی این درگیری دو نفر کشته شدند. نماینده شهرکرد گفته اتفاقات اخیر فضای استان را بهشدت ملتهب کرده است.» همین دو خبر 26 مردادماه امسال خبرگزاری مهر و 28 مردادماه سال گذشته روزنامه دنیای اقتصاد نشان میدهد که بحران آب چه عواقب خطرناکی در حوزه اجتماعی میتواند به همراه داشته باشد. این مساله تنها به کشور ایران نیز اختصاص ندارد، آنطور که ایسنا از کتاب «آنچه بر زمین میگذرد» روایت کرده، 300 منطقه در دنیا در معرض خطر نزاع بر سر آب هستند. بحرانی که نگرانیهای امنیتی نیز میتواند به همراه داشته باشد. علی ساری، نماینده مردم اهواز در مجلس، 14 تیرماه امسال در گفتوگو با خانه ملت هشدار داد «در صورت عدم توجه به مساله کمبود و مشکلات آبی این موضوع میتواند به بحران آب و مسائل امنیتی تبدیل شود.» با این حال آسیبهای اجتماعی بحران آب محدود به این موارد نیست. آمارهای مربوط به تخلیه روستاها و مهاجرت نیز نشان از جابهجاییهایی دارد که کمآبی میتواند یکی از مهمترین علل آنها باشد. آنطور که ناصر زرگر، معاون امور سرمایهگذاری، فرهنگی و اجتماعی معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم نهاد ریاستجمهوری، 31 خردادماه سال گذشته آمار داده «در 50 سال اخیر 34 هزار روستا و آبادی در کشور تخلیه و خالی از سکنه شده است». طبق گزارش ایرنا، او گفته است: «تخلیه روستاها و پناه آوردن روستانشینان به شهرها و حاشیهنشینی، مشاغل کاذب را افزایش میدهد و موجب بروز آسیبهای اجتماعی میشود.» در این مورد آمار ارائهشده عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، نیز قابل توجه است. او 28 مردادماه سال گذشته در نشست ستاد ملی بازآفرینی شهری اعلام کرد: «حدود ۱۸ میلیون نفر از ۵۵ میلیون نفر جمعیت شهری معادل یکسوم شهروندان ایران حاشیهنشین هستند.» ارتباط مهاجرت روستاییان و رشد حاشیهنشینی با بحران آب موضوعی است که کارشناسان و مسوولان مختلف بارها بر آن تاکید کردهاند. در صورت تداوم رویههای کنونی، خشکسالی امسال میتواند با تشدید بحران آب به افزایش تعداد جمعیت حاشیهنشین در کشور و تخلیه بیشتر روستاها منتهی شود. روندی که به نظر میرسد سالهاست آغاز شده و آخرین سرشماری مربوط به سال 1395 نیز نشان میدهد که جمعیت روستانشین در کشور به 26 درصد رسیده درحالیکه این میزان در سال 1390 حدود 29 درصد بود. آمارهای مهاجرت به مقصد شهری نیز نشان میدهد که در سال 95 حدود چهار میلیون نفر به سمت شهرها مهاجرت کردهاند. مسالهای که در سرشماری سال 90 نیز وجود داشت؛ آن زمان این تعداد 3 /4 میلیون نفر از سوی مرکز آمار ایران اعلام شده بود. با این وضعیت شاید نزاع بر سر آب، تخلیه روستاها و رشد جمعیت حاشیهنشینها تنها بخشی از عوارض اجتماعی بحران آب باشد که تاکنون بخشهایی از آن بروز کرده و آسیبهای احتمالی دیگری وجود دارند که هنوز خود را به تمامی نشان ندادهاند. از جمله مساله تامین آب شرب که چندی است در برخی روستاها با تانکرهای سیار انجام میشود و حالا مسوولان برای تامین آب شرب کلانشهرها نیز نگران شدهاند.