آب؛ مساله علوم اجتماعی یا علوم طبیعی
اگر بحران آب را جدی نگیریم چه اتفاقی میافتد؟
آنچه ما ایرانیها میدانیم این است که با کمبود آب مواجه هستیم، در کشوری خشک و نیمهخشک به سر میبریم و هر از گاه دچار بحران آب میشویم.
آنچه ما ایرانیها میدانیم این است که با کمبود آب مواجه هستیم، در کشوری خشک و نیمهخشک به سر میبریم و هر از گاه دچار بحران آب میشویم. برخی اوقات نیز بر بحرانی بودن آب تاکید میکنیم که به نظر گذرا و موقتی است و اقدام عاجل را طلب میکند و برخی مواقع نیز از آن به عنوان یک معضل مزمن و همیشگی سخن میگوییم که نیازمند مدیریت جامع و کامل است. آنچه ما نمیدانیم یا به عبارت دقیقتر توجه ما را به آن جلب نکردهاند و به ما نگفتهاند این است که آب، علاوه بر جنبههای فنی و طبیعی، مسالهای است با ابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی. این ابعاد اجتماعی و فرهنگی در خود پدیده آب وجود ندارد. آنچه در جامعه ما در مورد آب، به خوبی نگفتهاند یا نهادینه نشده این است که حل معضل آب وابسته است به اینکه بپذیریم: آب، منبع زندگی است؛ آب، منبع الهام است؛ آب، منبع قدرت است؛ آب، منبع همکاری یا تضاد است و نهایتاً، آب، منبع پایداری است. آنچه به ما گفتهاند و عمدتاً جا افتاده است، این است که آب، منبع زندگی و مایه حیات است. البته این برداشت کامل نیست و چنین رویکردی نمیتواند کل جامعه را درگیر کند. به عبارت دیگر، اگر آب فقط مایه حیات است، عمدتاً معضل کسانی خواهد بود که با کمبود آن مواجهاند. مثل کشاورزان که امروز در صدر مباحث قرار دارند. این رویکرد، ناشی از برداشت خود ما ایرانیهاست. به عبارت دیگر، آب مثل ما انسانها نیست که از وضعیت خود سخن بگوید لذا نیازمند است تا دیگران یعنی مشخصاً ما انسانها پیرامون آن سخن بگوییم و به عبارتی بشویم زبان آب. وقتی انسانها قرار باشد از زبان آب سخن بگویند، در آن صورت آب و مسائل پیرامون آن، ساخته و پرداخته آدمیان خواهد بود. این اتفاق، در ادوار تاریخی و در جغرافیاهای مختلف، صورتهای گوناگونی به خود گرفته است. نمیتوان آب را صرفاً مساله اجتماعی قلمداد کرد بلکه این مساله وارد حوزه علوم طبیعی شده و یک مساله محیط زیستی نیز به حساب میآید. این همان قطعهای است که صاحبنظران و اندیشمندان جامعهشناسی محیط زیست، در یک عرصه کلیتر از آن تحت عنوان «طبیعت-اجتماعی»شده یاد میکنند. یعنی از نگاه کشورهای توسعهیافته طبیعت و جامعه آنچنان در هم تنیده شدهاند که تفکیک آنها میسر نیست.
متاسفانه، توجه به مساله آب در ایران و به ویژه طی یک قرن اخیر، عمدتاً با نگاه فنی، علوم طبیعی و محیط زیستی صرف مورد توجه بوده است. ذیل همین نگاه مکانیکی است که مسائل و مشکلات آب مطرح میشود و در بهترین حالت، حتی زمانی که میخواهند اهمیت مساله آب را بسیار برجسته کنند، وضعیت مقابل آن، یعنی خشکسالی را مطرح میکنند. به عنوان مثال، وضعیت بحران آب در مناطقی مثل استان اصفهان را اینگونه گزارش میکنند که در مطالعه خانم عبداللهی (1396) به عنوان ضرورت تحقیق مطرح شده است. «استان اصفهان یکی از مناطق ایران است که پدیده خشکسالی در آن قابل رویت است. بررسیهای انجامشده در خصوص خشکسالی در استان اصفهان نشان میدهند که بخش وسیعی از مناطق همواره در معرض خشکسالی بودهاند و در محدوده زمانی 30ساله، سالهای 1352 تا 1382 شمسی بر مبنای شاخص بارش استانداردشده، حدود 52 درصد از کل سطح جغرافیایی استان گرفتار خشکسالی شده است. از سوی دیگر با توجه به تنوع آبوهوایی استان اصفهان، طیفی از وضعیت کویری و نیمهکویری گرم و خشک در شرق استان، تا سردسیر و کوهستانی در غرب و شمال غربی مشاهده میشود که باعث تنوع در بارش و اختلاف مناطق مختلف استان در دورههای خشکسالی شده است. بنابراین، با اینکه برخی مناطق فقط در دورههای خاص زمانی گرفتار خشکسالی بودهاند، برخی دیگر نیز همواره در معرض خشکسالیهای از متوسط تا بسیار شدید قرار داشتهاند که شامل مناطق غربی، شرقی و جنوب غربی استان اصفهان است. با وجود این، آمارهای رسمی و غیررسمی بیانگر این است که استان اصفهان با وضعیت خشکسالی شدید مواجه است. کاهش 33درصدی میزان بارش در استان اصفهان باعث شده ۸۰ درصد استان در خشکسالی شدید قرار گیرد. یا طبق آخرین اطلاعات هواشناسی خشکسالی حدود 64 درصد مساحت استان را دربر گرفته و 5 /22 درصد مساحت این استان دچار خشکسالی شدید و بسیار شدید است» (سازمان هواشناسی کشور، 1394).
نوع دیگر از نگاه واقعگرایانه را میتوان هنگام شناسایی علل ملاحظه کرد که برخی آن را به افزایش تعداد چاههای غیرمجاز نسبت میدهند و در تحقیق عبدالخانی (1395)، گزارش شده است. «افزایش شمار چاه عمیق و نیمهعمیق و به ویژه افزایش شمار چاههای غیرمجاز طی چند دهه اخیر باعث شده میزان اضافهبرداشت از آبهای زیرزمینی کشور با افزایش قابل ملاحظه مواجه شود. به طوری که میزان اضافهبرداشت از حدود یک میلیارد مترمکعب در سال آبی 68-67 به حدود 5 /9 میلیارد مترمکعب در سال 89-88 افزایش یابد. کارشناسان معتقدند استخراج آبهای زیرزمینی از طریق حفاری چاههای عمیق و نیمهعمیق نقشی کلیدی در کاهش منابع آب ایران دارند. بر اساس گزارشهای موجود میزان افت آبهای زیرزمینی در کشور از حدود دو متر در سال آبی 47-46 به حدود 18 متر در سال آبی 89-88 رسیده است.»
این نوع توصیفها از مساله آب، کمبود آب و خشکسالی، تحت تاثیر رویکردی است که به تعبیر جامعهشناسان محیط زیست، رویکرد واقعگرایانه تلقی میشود. مطابق این رویکرد، مساله مورد بررسی، اصل و واقعیت پدیده است نه آن چیزی که پیرامون آن پدیده گفته و ساخته میشوند. در رویکرد واقعگرا، مشکلات محیط زیست کاملاً واقعی محسوب میشوند. الزاماً، دانشمندان اجتماعی در تعیین این مسائل از علوم طبیعی پیروی میکنند. وظیفه جامعهشناسی عبارت است از تبیین عوامل اجتماعی موثر بر بروز مشکلات زیستمحیطی. چه جایگزینهای اجتماعی دیگری میتواند نتایج زیستمحیطی بهتری ایجاد کند؟ در این رویکرد، جامعهشناسان همانند اکثر دیگر مفسران مشکلات زیستمحیطی در یک قایق قرار دارند. دانشگاهیان در بسیاری از رشتههای علمی -مثلاً دانشمندان محیط زیست، اقتصاددانان و روانشناسان- در مورد اینکه مشکلات چیستند و چهکاری میتوان انجام داد، بحث میکنند. اگر جامعهشناسی چیز خاصی برای ارائه دارد، آن عبارت است از درک عمیقتر و نظامیافتهتر از ریشههای اجتماعی مشکلات زیستمحیطی و فرآیند تغییر اجتماعی.
در هر صورت، رئالیستها یا واقعگراها، استدلال میکنند که محیط زیست مرکب از کلیات یا موجوداتی با صفات عینی است که ویژگیهایی دارند که مستقل از فرآیندهای اجتماعی و ادراکات انسانی هستند. این به آن معناست که خواه ما انسانها درباره آن بدانیم و خواه ویژگیهای آن را درک کنیم یا نه، یک محیط زیست «واقعی» در بیرون وجود دارد که ویژگیها و نیروهایی خاص دارد.
معمولاً، در ذیل رویکرد واقعگرایانه صرف، اینگونه مسائل آب در ایران عمدتاً ناشی از شرایط اقلیمی (واقع شدن در منطقه خشک و نیمهخشک) است و با وخیمتر شدن اوضاع کلی جهانی آبوهوا (مثلاً تغییرات آبوهوا)، نامناسب بودن الگوی کشت در کشاورزی (به عنوان مصرفکننده آب) و... با شرایط بحران آب مواجه شدیم. بدیهی است با این نوع تحلیلهای واقعگرایانه، راهحلهایی بیرون میآید که ناظر بر ابعاد مکانیکی است که بخشی از آن را مثلاً در طرح تعادلبخشی آب میتوان ملاحظه کرد. به این صورت که برای حل مشکلات آبی و در راستای مدیریت منابع آب، سیاستها و طرحهایی مطرح شده که دستاندرکاران مدیریت منابع آب کشور و استان با توجه به اهمیت موضوع، تلاش فراوانی را در جهت انجام وظایف هماهنگ و به هم پیوسته در قالب مدیریت یکپارچه منابع آب با محوریت به تعادل رساندن آبهای زیرزمینی انجام دادهاند. سیاستها و راهکارهای متعددی جهت حفاظت و تعادل بخشیدن به آبهای زیرزمینی از طرف وزارت نیرو پیشبینی شده است که برخی از آنها عبارتند از: انسداد چاههای غیرمجاز، جلوگیری از اضافهبرداشت چاههای مجاز، خرید و انسداد چاههای کشاورزی در مناطق ممنوعه و ممنوعه بحرانی، نصب کنتورهای هوشمند آب و برق، مطالعه و ایجاد تشکلهای آببران زیرزمینی، تهیه بانک اطلاعاتی و پیادهسازی سیستم GIS (حوزه معاونت و بهرهبرداری منابع آب استان مرکزی، 1386). با وجود سیاستها و برنامههای مثبت دولت جهت گسترش طرحهای حفاظتی و افزایش عملکرد در واحدهای مربوط، همواره این طرحها با مشکلات و موانعی در مسیر مواجه بوده است زیرا عملی کردن این سیاستها اقدامی یکطرفه تلقی شده و رویکرد صرفاً واقعگرایانه در آن مسلط بوده است.
در مقابل، این رویکرد واقعگرایی که در مراحل اولیه مواجهه غرب با مشکلات محیط زیستی نظیر آب نیز مطرح بود و به تدریج کمرنگ شد، رویکرد واقعگرایی انتقادی مطرح است که نزدیک به ایده برساخت اجتماعی است. دیکنز (1992)، در کتاب جامعه و طبیعت: به سوی یک نظریه اجتماعی سبز، یک موقعیت جامعهشناختی انتقادی پیچیده واقعی را بسط میدهد. او میگوید که ارتباطات بین هر گونه ساختار زنده و محیط اطراف آن ضرورت دارد تا به مثابه وابستگی و ترکیب دوطرفه درک شود (برای نمونه ما نمیتوانیم «هستی» هیچ چیز زندهای را بدون در نظر گرفتن محیط اطراف / زیست آن درک کنیم). هر هستی زنده توانایی کنش دارد، اما شیوهای که این کنش انجام میشود، با شرایطی که ارگانیسم خود را در آن میبیند، شکل میگیرد. این یک ارتباط یکطرفه نیست بلکه فرآیندی متقابل است: ارگانیسم میتواند محیط اطراف / زیست خود را متاثر کند و محیط زیست، ارگانیسم را متاثر میکند.
مساله برساختگرایی اجتماعی از نظر دیکنز این است که این نظریه این رابطه را تنها نوعی فرآیند یکطرفه میبیند که در واقع تفکر و کنش بشری محیط زیست را برمیسازد. نکته کلیدی در استدلال دیکنز (1992)، موقعیت واقعگرای اوست مبنی بر اینکه «چیزها»، صفات / ویژگیهای مستقلی دارند که قابل تفکیک از درک انسانها از آن صفات است. بنابراین، هنگامی که دیکنز درباره «طبیعت» صحبت میکند، آن را چیزی میبیند که ظرفیتها، صفات و نیروهای مختص خود را دارد. در هر حال، موجودات انسانی، به گونهای پیوسته با «طبیعت» در تعامل هستند و از آن تاثیر میپذیرند و شرایط اجتماعی مشروطی وجود دارد که محیط زیست را شکل میدهند. بنابراین، از آنجا که محیط زیست ویژگیها و نیروهای طبیعی دارد، عملکردهای انسانی و رفتار اجتماعی میتوانند فرآیندهای جهان طبیعی را شکل دهند، فعال کنند یا آن را محدودیت بخشند. برای مثال، کشاورزی، حفاظت از حیات وحش و باغبانی، همگی دلالتهایی بر گونههای متنوع از گیاهان و حیوانات هستند که برخی قادر به رشد و نمو هستند و برخی دیگر هم از رشد بازماندهاند. دیکنز اشاره میکند که یکی از مهمترین مزایای چنین رویکردِ انتقادی واقعگرایی این است که میتواند تصوری از طبیعت را که صفات و نیروهای علی مستقل دارد با این ایده که چنین نیروها و صفاتی واسطهای اجتماعی هستند ترکیب کند.
در حالی که پرداختن به ابعاد فرهنگی و اجتماعی آب، از قدمتی دیرینه در کشورهای توسعهیافته برخوردار است و وقتی در آن کشورها، سخن از مسائل و مشکلات آب و مدیریت منابع آب به میان میآید، جنبههای فرهنگی و اجتماعی همواره در تراز جنبههای فنی، بلکه گاه فراتر از آن ظاهر میشود. متاسفانه در ایران، غفلت از ابعاد اجتماعی و فرهنگی آب تا سالهای اخیر، کاملاً مشهود بوده و طی دهه اخیر نیز که ابعاد اجتماعی-فرهنگی آب مورد توجه قرار گرفته است، خلأ بنیانهای نظری و اندیشهای در مباحث مطروحه کاملاً مشهود است. پرداختن به مسائل آب و اتخاذ راهکارهای مناسب برای مدیریت این منبع حیاتی در جامعه، مستلزم ارتقای دانش، اندیشه و مبانی نظری است تا با برخورداری از این مبانی علمی قوی و نیز تجربیات گسترده بینالمللی، بتوان از دستاوردهای بشری در عرصه نظر و عمل برای مواجهه با پدیده آب در ایران استفاده کرد.
آب به عنوان یکی از پدیدههای اساسی محیط زیستی، پدیدهای چندوجهی است که امروزه ابعاد فرهنگی-اجتماعی آن بیش از جنبههای فنی و زیستی مورد توجه قرار گرفته است. خانم لیندا که در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات تضاد آب در هلند است و تجربه سالهای متمادی همکاری با سازمانهای بینالمللی از جمله یونسکو را در کارنامه علمی-اجرایی خود دارد به اتفاق همکارش (2009) در کتاب خود توضیح میدهد که ابعاد مختلف آب چیست و چرا لازم است با اتخاذ رویکردهای فرهنگی و اجتماعی سراغ مسائل آب برویم. مدیریت پایدار آب در بستر اجتماعی-فرهنگی مبتنی بر این ایده است که کارکردهای آب، فراتر از تصور رایج و جاری است و دارای نقشهای اساسی زیر در زندگی و حیات جمعی انسانهاست یعنی همان ایدهای که امروزه در ایران برای مواجهه با مشکلات آب، بهشدت به آن نیازمندیم. این موضوعات اساسی عبارتند از:
♦ آب به عنوان منبع زندگی؛
♦ آب به عنوان منبع الهام؛
♦ آب به عنوان منبع قدرت؛
♦ آب به عنوان منبع همکاری یا تضاد و نهایتاً،
♦ آب به عنوان منبع پایداری.
وقتی از آب به عنوان منبع زندگی سخن میگوییم، آب به عنوان مهد تمدن توصیف میشود. هیچ شکی وجود ندارد که رودخانههای بزرگی نظیر نیل، دجله و فرات، سند و یانگ تسه در طول تاریخ، زمینهساز ظهور تمدنهای بزرگی نظیر مصر، ... و چین شدهاند و شهرهای مدرن امروزی نظیر رتردام، لندن، نیویورک و شانگهای توسعه موفقیتآمیز خود را مدیون دسترسی آسان به آب هستند. امروزه، تغییر برخی روندهای جهانی بر چرخه آب تاثیر گذاشته و چالشهای جدیدی را در رابطه با مدیریت آب پدید آورده است. عواملی نظیر تغییرات آبوهوا، شهرنشینی، جهانی شدن و مصرف انرژی و هزینههای متعاقبش از جمله روندهای برگشتناپذیری هستند که تطابق با آنها نیازمند استراتژیهای مدیریتی جدید و یک رویکرد اجتماعی پایدار و کلنگر است. در این میان، مطالعه مکانیسمهای فرهنگهای قدیمی با مسائل مرتبط با آب میتواند چراغ راهی برای تدوین و طراحی استراتژیهای مدیریتی حال و آینده باشد.
آب به عنوان منبع الهام به این معنی است که مصرف پایدار آب بر اساس ارزشهایی نظیر عدالت، برابری و دگردوستی است؛ مفاهیمی که در بیشتر ادیان تاریخ تکرار شده است. امروزه ادیان تجدیدنظر در نقش خود را آغاز کردهاند و رهبران مذهبی جهان آغاز به روشنگری در این زمینه کردهاند که ارزشهای موجود در سنتهای آنان چگونه میتواند به مراقبت بیشتری از منابع زمین منجر شود. دین به علت تاثیرگذاری بر بسیاری از مردم جهان میتواند معبر خوبی برای ترویج رفتارهای پایدار در مصرف آب باشد.
آب به مثابه منبع قدرت سیاسی نشان میدهد که در اعصار مختلف به عنوان وسیله اِعمال قدرت و کنترل مردم و همچنین به عنوان یک مانع طبیعی و مکانیسم دفاعی در برابر تهاجم دشمنان به کار رفته است. قدرت سیاسی به خودی خود مانعی برای مدیریت پایدار آب نیست اما سوءاستفاده از قدرت و اشکال مختلف فساد میتواند بحران آب جهانی را تشدید کند.
آب به عنوان منبعی برای همکاری یا اختلاف به این پرسشها پاسخ میدهد که اختلافات یا همکاریهای مردم در رابطه با آب در جوامع و اعصار مختلف چگونه شکل گرفتهاند؟ تعریف حقوق آب، با توجه به نوع منبع از جمله چاهها، سفرههای زیرزمینی،
رودخانهها، دریاچهها و دریاها و فرهنگ مردم وابسته به آن منبع آبی تفاوت دارد. لیندا معتقد است استراتژیهای حل اختلاف را میتوان در سه دسته کلی قدرتمحور، حقوقمحور و منفعتمحور قرار داد.
نهایتاً آب به عنوان منبع پایداری، یعنی توجه به ابعاد فرهنگی همراه با مقولات زمینهای و سایر عوامل فرهنگی، مانند ارزشها و اعتقادات، سنتها و عادات یک جامعه که بر اساس آن میتوان به یک مدل جامع جهت دستیابی به مدیریت پایدار آب دست یافت.
در نهایت میتوان گفت مساله آب دارای ابعاد اکولوژیکی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و قانونی، نهادی و اجتماعی / فرهنگی است و رویکرد صرفاً واقعگرایانه، مواجهه مناسبی با مسائل آب نیست. اتخاذ رویکرد واقعگرایی انتقادی باعث میشود تا ابعاد عینی آب مورد توجه قرار گیرد و هم شرایط و بسترهای اجتماعی-فرهنگی متناسب با آن.
تنوع فرهنگی مانعی برای برنامههای آبی کارآمد نیست بلکه گنجینهای از دانش، دیدگاهها و عملکردها و منبع الهامی برای خلق روشهای جدید و پایدار برای مدیریت آب است. از اینرو آگاهی از فرهنگ، افزایش حساسیت بینفرهنگی و ارتقای مهارتهای ارتباطی بینفرهنگی میتواند به متخصصان در جلب مشارکت عموم مردم و ذینفعان کمک کند و منجر به موفقیت برنامه و پروژههای آبی شود.