«معیشت» رو به زوال
نگرانیهای کاهش قدرت خرید خانوار در گفتوگو با علی مروی
«خیلی وقت است شرایط معیشتی دهکهای پایین درآمدی به شدت وخیم شده است و اکنون این وخامت اوضاع در شرایط معیشت خانوار از یکی دو دهک درآمدی پایین خانوار هم فراتر رفته است؛ یعنی حتی میتوان گفت بیش از نیمی از خانوارهای کشور نیازمند حمایت جدی و سریع و اعمال سیاستهای حمایتی هستند تا مسیر تنفسی معیشتی این خانوارها بسته نشود.» پیشنهاد وی برای حمایت از خانوار این است که «دولت یک پرداختی یکسان به همه جمعیت آن هم به صورت نقدی و نه کالایی داشته باشد».
هرچند معاون اول رئیس جمهوری گفته «ممکن است سال آینده قدرت خرید مردم شدید کاهش پیدا کند» اما علی مروی، اقتصاددان میگوید نگرانی بابت کاهش قدرت خرید خانوارها از مدتها پیش آغاز شده است. وی با اشاره به وضعیت درآمدی نگرانکننده خانوار و شوکهای ارزی که به هزینه خانوار تحمیل شده است عنوان میکند: «خیلی وقت است شرایط معیشتی دهکهای پایین درآمدی به شدت وخیم شده است و اکنون این وخامت اوضاع در شرایط معیشت خانوار از یکی دو دهک درآمدی پایین خانوار هم فراتر رفته است؛ یعنی حتی میتوان گفت بیش از نیمی از خانوارهای کشور نیازمند حمایت جدی و سریع و اعمال سیاستهای حمایتی هستند تا مسیر تنفسی معیشتی این خانوارها بسته نشود.» پیشنهاد وی برای حمایت از خانوار این است که «دولت یک پرداختی یکسان به همه جمعیت آن هم به صورت نقدی و نه کالایی داشته باشد». مروی درباره منابع مالی این حمایت نیز هشدار میدهد که این منابع نباید باعث به وجود آمدن تورمی دیگر شود. وی سپس تصریح میکند: «منابع باید از خارج بودجه دولت باشد و به بودجه دولت فشار نیاورد و برای همین هم از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی میتواند باشد.»
♦♦♦
نرخ تورم ماههاست که دیگر تکرقمی نیست، نرخ بیکاری روند فزایندهای به خود گرفته و کارگران شاغل هم از قدرت خرید پایین خود مکرراً گلایه میکنند. با توجه به چنین وضعیتی، نگرانی بابت کاهش قدرت خرید خانوار چقدر جدی است که معاون اول رئیس جمهوری از احتمال کاهش شدید قدرت خرید خانوار در سال آینده سخن میگوید؟
نگرانی بابت کاهش قدرت خرید خانوارها از مدتها پیش آغاز شده است؛ یعنی با توجه به رکود عمیقی که حتی در دولت اول آقای روحانی (دولت یازدهم) داشتیم وضعیت اشتغال از همان زمان خیلی خوب نبود، بعد هم در یکی دو سال اخیر وضعیت اشتغال حتی بدتر هم شد، خیلی از کارگران از واحدهای اقتصادی تعدیل شدند، تعداد زیادی از شرکتها و بنگاههای اقتصادی تعطیل یا مجبور به تعدیل نیرو شدند و همین هم باعث شده که از یک طرف خانوارها درآمد خود را که از محل این مشاغل به دست میآوردند از دست بدهند و از طرف دیگر به دلیل همین رکودی که در اقتصاد ایران حاکم بوده، حتی آن کارگرهایی که مشغول به کار شدند یا مشغول به کار بودند افزایش دستمزد چندانی را تجربه نکنند؛ خصوصاً اینکه در اقتصاد ایران موج تورمی را هم شاهد بودیم و همین هم باعث شد که دستمزد واقعی کارگران و نیروی کار در اقتصاد ایران روند نزولی داشته باشد. کارمندان هم که دستمزد حقیقی کاهشی داشتند.
سمت هزینه خانوار هم که با شوکهای ارزی رخ داده در چند وقت اخیر و تورمهای حاصل از آن به میزان قابل توجهی با یک روند افزایشی مواجه بوده است. با این اوصاف خیلی وقت است شرایط معیشتی دهکهای پایین درآمدی به شدت وخیم شده است و اکنون این وخامت اوضاع در شرایط معیشت خانوار از یکی دو دهک درآمدی پایین خانوار هم فراتر رفته است؛ یعنی حتی میتوان گفت بیش از نیمی از خانوارهای کشور نیازمند حمایت جدی و سریع و اعمال سیاستهای حمایتی هستند تا مسیر تنفسی معیشتی این خانوارها بسته نشود.
قدرت خرید خانوار در سال آینده از چه جهاتی در معرض تهدید است؟ در واقع عوامل موثر بر قدرت خرید خانوار در شرایط دشوار اقتصادی چیست؟
نکتهای که نگرانکننده به نظر میرسد این است که ظاهراً دولت آقای روحانی عزم جدی برای استفاده از فرصت اصلاحات جدی که پدید آمده ندارد. به نظر میرسد دولت نمیخواهد فرصت جراحی خوبی را که پیش آمده مدنظر قرار دهد و صرفاً میخواهد به یکسری بهبودهای مقطعی و تدریجی بسنده کند و این مساله نگرانکننده است. چراکه همین قصد و اراده دولت در این مورد نشان میدهد که وضعیت ناگواری که برای خیلی از خانوارهای دهکهای درآمدی مورد اشاره به وجود آمده، احتمال دارد برای سالهای آینده هم تداوم پیدا کند. ما دورنمای مثبتی هم از جهت تحریمها و هم از این جهت که بگوییم دولت رویکرد خود در سیاستهای مهم مثل سیاستهای یارانهای، مالی و همچنین سیاستهای ارزی خود را میخواهد اصلاح کند نداریم. مجموع این شرایط نویدبخش روزهای خوب برای خانوار نخواهد بود. در مورد محیط کسبوکار هم میتوان اشاره کرد که محیط کسبوکار متاثر از همین سیاستهای مورد بحث است و با توجه به این سیاستها و میل و اراده دولت محیط کسبوکار نیز دورنمای خیلی خوبی ندارد، برای همین شخصاً پیشبینی میکنم اگر دولت یک عزم جدی در خود ایجاد نکند که تغییر رویکرد جدی بدهد و یکسری از سیاستهای اشتباه را کنار بگذارد و سیاستهای جسورانه و جدی خصوصاً در مواردی مثل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و موارد مشابه اتخاذ کند، آنوقت با عدم این اقدامات شرایط خوبی پیشروی ما نخواهد بود.
چرا این خطر در سال آینده جدیتر به حساب میآید؟ یعنی سال آینده ممکن است وضعیت حتی بدتر از شرایط گذشته و فعلی شود؟
دلیل اینکه این خطر در سال آینده جدیتر به نظر میرسد این است که انباشت اثرات سیاستهای اشتباه در سال جاری با تاخیر در سال آینده بروز خواهد کرد. البته در سالهای گذشته هم اشتباهاتی وجود داشته اما در سال جاری چون ما شوک ارزی را داشتیم، بیشتر از قبل به نظر میرسد که اقتصاد و قدرت خرید خانوار متاثر شده است. خب، انباشت اینها با یک تاخیر زمانی خود را نشان میدهد که قاعدتاً در سال آینده آن تبعات را خواهیم دید. ضمن اینکه یکی از آن موارد خیلی مهم و تبعات این اتفاقات کسری بودجه امسال است. ببینید دولت به دلیل تداوم سیاستهای اشتباه در حوزه حاملهای انرژی، سیاستهای اشتباه ارزی و عدم اصلاح وضعیت صندوقهای بازنشستگی و بقیه بخشهای کلیدی مثل بحران بانکها، شرایطی را فراهم کرده که پیشبینی میشود در همین امسال با میزان کسری بودجه خیلی بالایی مواجه شود. اگر این اتفاق بیفتد، آنوقت باید بگوییم قاعدتاً انتقال این کسری بودجه به سال بعد یعنی افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی و به تبع آن طبیعتاً افزایش تورم را خواهیم داشت که ممکن است در اقتصاد کشور به میزان بیشتری نسبت به گذشته تورم جدیدی داشته باشیم. ما به لحاظ شرایط تولیدی در امسال وضعیت خوبی نداشتیم و پیشبینی میشود تا سال بعد با همین روند فعلی که دولت اتخاذ کرده، حتی وخامت اوضاع بدتر هم شود. شما ببینید وضعیتهای با تورم بالاتر از حتی تورم امسال میتواند وضعیت کشور را شکننده کند. به همین دلیل است که میتوان گفت خطر مربوط به کاهش قدرت خرید خانوار در سال آینده جدیتر از قبل به نظر میرسد.
برای کاهش این تهدید دولت باید چه کند؟ در واقع چه نسخههایی میتوان به دولت پیشنهاد داد که اجرا کند؟
در مورد اینکه دولت با توجه به شرایط توصیفی چه باید کند، میتوانم بگویم ما در اندیشکده حکمرانی شریف بستهای به عنوان راهحل پیشنهادی تدوین کردهایم و به برخی از مسوولان حکومتی هم ارائه دادهایم، منتها اجمال آن این است که دولت باید در اسرع وقت سیاستهای حمایتی موثری را برای دهکهای با وضعیت معیشتی نامطلوب اعمال کند. اما از آنجا که ما مشکل شناسایی دهکهای نیازمند حمایت جدی را داریم همین مساله ضعف در شناسایی میتواند تبعات قابل توجهی داشته باشد و به همین دلیل پیشنهاد شده است که دولت یک پرداختی یکسان به همه جمعیت آن هم به صورت نقدی و نه کالایی داشته باشد. چرا میگوییم یارانه نقدی باشد؟ برای اینکه پرداخت یارانه کالایی خودش میتواند یکسری تبعات قابل توجهی داشته باشد، از قاچاق معکوس این کالاها گرفته تا اینکه خود پرداخت کالایی احتمالاً خطاهای نوع اول و دوم بالایی به همراه دارد. به همین دلیل است که میگویم دولت باید به همه جمعیت آن رقمی را که تضمین میکند همه خانوارها بالای خط فقر میمانند پرداخت کند. این رقم هم معادل یک دلار در روز است که به نظرم باید دولت پرداخت کند. اما اگر قرار باشد این پرداخت صورت بگیرد بحث منابع مالی آن مطرح میشود. نکته مهم در این باره هم این است که این منابع باید از خارج بودجه دولت باشد و به بودجه دولت فشار نیاورد و برای همین هم از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی میتواند باشد. یا اگر بخواهم به بیان دیگر بگویم، دولت باید این یارانههای ناکارا و ظالمانه انرژی را که اکنون به صورت مستمر بازتوزیع ظالمانه یارانه انرژی به نفع دهکهای درآمدی بالای جامعه ایجاد میکند اصلاح کند. آنوقت با این اقدام از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی منابع بسیار زیادی آزاد میشود که دولت میتواند آن منابع را به صورت یکنواخت میان همه جمعیت کشور توزیع کند. البته این سیاست برای دوره کوتاهمدت است و در بلندمدت هم این سیاست میتواند ادامه پیدا کند. در میانمدت هم با معرفی مالیات بر مجموع درآمد فرد و همچنین استقرار نظام چندلایه رفاهی، این اقدامات به عنوان مکمل یارانههای نقدی، منجر به بازتوزیع عادلانهتر یارانه خواهند شد. در واقع، مالیات بر مجموع درآمد فرد عملاً این یارانه را از دهکهای بالای درآمدی جامعه بازپس میگیرد و در نظام چندلایه رفاهی هم خود به خود به صورت هوشمندانهای رفاه اجتماعی توسط حاکمیت بین دهکها توزیع خواهد شد.
بعد از اشاره به اقداماتی که دولت میتواند انجام دهد، میخواهم در ادامه بپرسم برای کاهش آن تهدید مورد اشاره دولت نباید چه اقداماتی انجام دهد؟
در مورد اینکه دولت نباید چه اقداماتی انجام دهد باید اشاره کنم حمایتهای غیرموثر آن هم از محل منابعی که باعث کسری بودجه میشود بدترین کاری است که در این شرایط دولت میتواند انجام دهد. همچنین دست روی دست گذاشتن دولت مثل شرایط فعلی که دولت تعلل کرده و صرفاً نظارهگر اوضاع شده از مواضع نامطلوبی است که دولت نباید مرتکب آن شود. اجازه بدهید درباره دلیل اینکه در بخش قبل اشاره کردم نباید به بودجه دولت فشار وارد شود هم توضیحی بدهم. ببینید کسری بودجه معادل با افزایش حجم نقدینگی در دوره بعدی است و این اتفاق منجر به تورم بالاتری میشود و تورم هم سیاستهای حمایتی را کماثر و بعضاً بیاثر میکند و مجدداً این مسائل ایجاب میکند دولت حمایتهای شدیدی از اقشار مستضعف انجام دهد. اگر قرار باشد در این شرایط که چنین نیازی وجود دارد دولت چنین کاری کند و فشار به بودجه دولت بیشتر وارد شود آنوقت ممکن است به مارپیچ فزاینده تورم بیفتیم که خطر وقوع ابرتورم را به دنبال دارد و امکان دارد ما به مسیر ونزوئلایی شدن بیفتیم که تورمهای خیلی بالایی در پی خواهد داشت.
به نظر شما در این شرایط رشد شدید تورم خطرناکتر است یا افزایش بیکاری؟
ببینید واقعیت قضیه این است که هر دو مسالهای که اشاره کردید دو روی یک سکه هستند. ما اکنون دچار شرایط رکود تورمی شدهایم و یکی از اشتباهات اقتصادی دولت اول آقای روحانی (دولت یازدهم) این بود که اصرار بیش از حدی بر سرکوب تورم و پایین آوردن شاخص تورم آن هم با استفاده از ابزارهایی که از تبعات آن تشدید رکود بود داشت. وقتی شما برای مقابله با رکود کاری نکنید، حتی اگر قرار باشد با تورم هم مقابله کنید ولو توفیق کوتاهمدت در این مسیر هم داشته باشید، این توفیق پایدار نخواهد بود. یعنی خود به خود میآید و به سمت ایجاد تورم کمانه میکند و به نظرم دولت باید بسته نجاتی را اجرا کند و مجموعه سیاستهایی را در نظر بگیرد که همزمان هم خروج از رکود را هدفگذاری کند و هم از وقوع تورمهای خیلی بالا جلوگیری کند. آیا این کار شدنی است؟ باید بگویم بله. معمولاً برخی از افراد در اقتصاد اعتقاد دارند همواره ما یک بده بستانی بین تورم و بیکاری داریم. یعنی اگر دولت بخواهد با تورم مبارزه کند ناگزیر بیکاری افزایش خواهد یافت و برعکس. این اتفاق توامان را در اقتصاد با منحنی فیلیپس توضیح میدهند که همواره در همه اقتصادها صادق نیست و تجربهها و مطالعات اخیر هم نشان داده که حداقل در شرایطی الزاماً بده بستان تورم و بیکاری را نداریم و میتوانیم با یکسری از مجموعههای سیاستی هر دو هدف را دنبال کنیم. به عنوان مثال، ما در آن بسته نجاتدهنده اقتصاد ایران که اشاره کردم در اندیشکده حکمرانی دانشگاه شریف تدوین شده است، سعی کردهایم یکی از علل بالقوه قوی برای وقوع تورمهای بالا یعنی بحث بمب نقدینگی را مدنظر قرار دهیم. در این مورد باید توجه کرد خیلی مهم است که این بمب نقدینگی کنترل و به سمت فعالیتهای مولد هدایت شود. به عبارت دیگر یکی از کارهای اصلی که برای جلوگیری از وقوع تورمهای بالا و افتادن در ابرتورمی مثل ابرتورم ونزوئلا باید انجام دهیم این است که زودتر فکری برای این بمب نقدینگی کنیم. یعنی نهتنها برای بمب نقدینگی چارهاندیشی کنیم که به سمت بازارهای ارز و طلا جاری نشود بلکه باید به این فکر کنیم چگونه میتوان این نقدینگی را به سمت گزینههای جذاب هدایت کرد. چون اگر قرار باشد بمب نقدینگی در بانکها بماند، به دلیل نرخهای بهره بالا این بمب نقدینگی روزبهروز بزرگ و بزرگتر میشود و به همین دلیل باید گزینههای جذابی را طراحی کنیم. گزینههای جذابی که بحرانآفرینی نکند و برای اقتصاد مفید باشد گزینههایی است که در نهایت بتواند منجر به اشتغال در اقتصاد ایران شود و تولید کشور را افزایش دهد که اینها همه بیان دیگری از خروج از رکود اقتصادی و مقابله با بیکاری رو به فزون اقتصاد کشور است. به دلیل روند فزایندهای هم که از بیکاری شاهد هستیم نیاز به چنین اقداماتی ضروری به نظر میرسد.
در این شرایط سخت اقتصادی، اخیراً رئیس سازمان برنامه از برنامهریزی برای افزایش حقوق کارمندان (بیش از سالهای 95 و 96) خبر داده است. آیا این کار در مجموع به نفع حفظ قدرت خرید همه مردم است یا صرفاً برای کارمندان دولت خبر خوشی به حساب میآید؟ اصلاً چنین تصمیمی چه تبعاتی به همراه دارد؟ آیا خود منجر به تورمی دیگر نمیشود که در نهایت قدرت خرید کارگران را متاثر کند؟
متاسفانه تا صحبت از دهکهای پایین درآمدی میشود ذهن مسوولان دولتی بلافاصله به سمت کارمندان دولتی میرود که برای حمایت از این قشر چارهاندیشی شود. این در حالی است که در شرایط فعلی که ما در آن قرار داریم کارمندان دولت جزو دهکهای پنج به بالا هستند؛ یعنی آن دهکهای چهار و پنج به پایین که وضعیت معیشتی آنها خیلی ناگوار است عمدتاً درآمدی کمتر از درآمدهای کارمندان دولتی که دولت به دنبال حمایت از آنهاست، دارند. البته این درست است که وضعیت درآمدی کارمندان دولت هم نسبت به گذشته بدتر شده است اما به هر ترتیب وضعیت آنها نسبت به دهکهای ضعیف جامعه کمتر ناگوار است. در این شرایط صرفاً افزایش حقوق کارمندان مشکل و مسائل و دغدغههای مربوط به قدرت خرید خانوار اقشار ضعیف جامعه را برطرف نمیکند، چراکه همانطور که گفتم چنین اقداماتی فشاری را به بودجه دولت وارد میکند که همین اتفاق خودش باعث میشود خود به خود تورمی جدید در اقتصاد کشور ایجاد شود. آنوقت با این کار میتوان گفت ما میخواهیم برای حمایت، تورمی دیگر خلق کنیم و فشار تورمی را که همین اکنون واقعاً کمرشکن است بر دهکهای درآمدی پایین جامعه مضاعف کنیم و آنوقت بگوییم این اقدام صرفاً برای حمایت از کارمندان دولت بوده است. به نظر من چنین اقدامی به هیچوجه اقدام منطقی و قابل دفاعی نیست.