گوش شنوایی نیست
طهماسب مظاهری از زوایای پیدا و پنهان چاپ پول در دولتهای پس از انقلاب میگوید
طهماسب مظاهری میگوید: متاسفانه دولت در کشورما عادت کرده از منابع بانکها و بانک مرکزی هر زمان که با کسری بودجه مواجه شد، استفاده کند تا اینکه در وصول درآمدهای مالیاتیاش سفت و سخت بگیرد. وقتی هر دولتی در هر جای دنیا ازجمله کشور ما عادت کرد که از پول استقراضی و ذخایر مملکت، کسری بودجه خود را تامین کند در وصول درآمدهای مالیاتی تنبل میشود و تمایل چندانی ندارد وقت و هزینه صرف کند تا بتواند درآمدش را از محل مالیات افزایش دهد.
اقتصاد ایران در شرایط سختی قرار گرفته و با تنگنای مالی دست و پنجه نرم میکند. در این میان نگرانیها نسبت به استفاده دولت از منابع بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه به شدت بالا گرفته و حتی کار بهجایی رسیده که اصولگرایان هم در این روزها نسبت به عواقب چاپ پول به دولت هشدار میدهند. به این بهانه به بررسی آثار چاپ پول توسط هریک از دولتها پس از انقلاب و اینکه چند بار اتفاق افتاده که دولتها به منابع بانک مرکزی دستدرازی کردهاند و نتایج کار آنها چه بوده است در گفتوگو با طهماسب مظاهری رئیسکل پیشین بانک مرکزی پرداختیم.
♦♦♦
چه عواملی در دورههای مختلف باعث شده تا دولتها در کشورمان تمایل زیادی برای استفاده از منابع بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه داشته باشند؟
بهتر است ریشه تاریخی این مساله را بررسی کنیم. از حدود یک قرن پیش، دولتها از موضع حاکم و مالک مطلق اموال، داراییها و ذخایر موجود در حیطه و قلمرو تحت اختیار خود به ساختارهای سازمانی برای خدمت به مردم تبدیل شدند. از اینجا به بعد دیگر درآمد دولتها در ازای خدماتی که به مردم ارائه میکردند از محل سود حاصل از فعالیتهای اقتصادی در قالب مالیات، عوارض یا حقوق دولتی تامین میشود. مشکل دولتها از همینجا شروع شد چون بر مبنای درآمد و عوایدی که داشتند باید پاسخگوی لیست بسیار وسیع و تقریباً نامحدودی از خدماتی که به عموم مردم ارائه میدهند، باشند. اگرچه اغلب دولتها سعی میکنند با اولویتبندی نیازهای عمومی و بهکارگیری ابزارهای کارا، درآمدهای مالیاتی، گمرکی و حقوقی دولتی خود را بهتر و بیشتر کسب کنند اما درآمدهای محدود آنها در برابر تعهدات و وظایف نامحدودی که برعهده دارند پاسخگو نیست. به همین خاطر دولتی را در هیچ جای دنیا در نظامهای حکومتی جدید نمیتوانید پیدا کنید که مدعی باشد تمام تعهدات و وظایفی را که در قابل مردم داشته انجام داده است. به همین دلیل دولتها سعی میکنند تا برای پاسخگویی بیشتر و بهتر به نیازهای عمومی بیشتر از درآمدی که دارند خرج کنند. یعنی اگر دولتی 100 تومان در سال درآمد دارد بودجه خود را بالاتر از میزان درآمد سالانه خود میبندد. مثلاً بودجه را بر مبنای درآمد 110تومانی در نظر میگیرد تا بتواند حجم خدمات بیشتری به مردم بدهد. طبیعی است که کسری بودجه رخ دهد. به همین جهت کسری بودجه پدیده زشت و غیرطبیعی نیست مساله مهم روشی است که دولتها از آن طریق کسری بودجه را جبران میکنند. تقریباً دولتی را هیچ جای دنیا نمیتوانید پیدا کنید که بودجه خود را بدون کسری بودجه ببندد. تمام دولتها در دنیا از این فرصت برای ایجاد رونق اقتصادی، تامین رفاه و ارائه خدماتی بیشتر به مردم استفاده میکنند ولی میدانند نباید در این زمینه زیادهروی کنند چون نقطه مشترک تمام شیوههای تامین کسری بودجه این است که عامل تورمزایی در بطن اقتصاد ایجاد میکند. به هر ترتیب روشهای متفاوت و متنوعی برای کسری بودجه وجود دارد؛ مثلاً اگر دولت از منابع بانک مرکزی برای تامین کسری بودجه استقراض کند اگرچه سادهترین راهکار تامین کسری بودجه است اما بدترین شیوه بوده چراکه اثرات مخرب بر جا میگذارد و پایه پولی را به شدت بالا میبرد. دولتهای مختلف در دنیا به این بلوغ رسیدهاند که میزان بالای کسری بودجه را محدود کنند تا مجبور نشوند از منابع بانک مرکزی استقراض کنند. روش دیگر هم استقراض دولت از بانکهاست که آن هم معایب و مشکلات بسیاری دارد و تورم بیشتر را دامن میزند. البته روشهای کمخطرتری برای تامین کسری بودجه وجود دارد که میتوان به انتشار اوراق قرضه در بازار سرمایه و استقراض از منابع خارجی اشاره کرد که به فراخور دولتها با توجه به نیازشان از هریک از آنها استفاده میکنند.
شما میگویید در دنیا دیگر دولتها به این بلوغ رسیدهاند که میزان بالای کسری بودجه را محدود کنند تا مجبور نشوند از منابع مرکزی استقراض کنند اما چرا دولتهای ما با توجه به آثار سنگین تورمی استقراض از بانک مرکزی چندان نسبت به عواقب چاپ پول نگرانی به خود راه نمیدهند. و در مقاطعی که با کسری بودجه مواجه شدهاند به منابع بانک مرکزی دستدرازی کردهاند؟
متاسفانه در کشور ما، دولت به این مساله توجه نمیکند و به علت سهلالوصول بودن این روش به ویژه در زمان بحران چشم طمع به منابع بانک مرکزی دارد. به طور کلی توجیه دولتها در استفاده از منابع استقراضی این است که میخواهند با آن منابع در مسیر رونق بیشتر اقتصادی حرکت کنند تا مردم بتوانند فعالیت اقتصادی بیشتری انجام بدهند و سطح درآمدیشان بالا برود و رفاه ایجاد شود. از طرفی هم این تصور را دارند که با افزایش سطح درآمدها میتوانند در آینده مالیات بیشتری بگیرند و از این طریق درآمدهای دولت نیز افزایش یابد تا بتوانند آن منابع استقراضی را بازپرداخت کنند. در اینجاست که دولتها اسیر وسوسه چاپ پول میشوند چون زودتر میخواهند به نتیجه برسند از این مساله غافل میشوند و چندان به عواقب کسری بودجه بیش از اندازه توجه نمیکنند. دولت باید بداند اگر بخواهد خیلی بیشتر از درآمدی که دارد استقراض کند، حتماً موجب افزایش سطح عمومی قیمتها و تورم میشود. متاسفانه دولت در کشور ما عادت کرده از منابع بانکها و بانک مرکزی هر زمان که با کسری بودجه مواجه شد استفاده کند تا اینکه در وصول درآمدهای مالیاتیاش سفت و سخت بگیرد. وقتی هر دولتی در هر جای دنیا ازجمله کشور ما عادت کرد که از پول استقراضی و ذخایر مملکت، کسری بودجه خود را تامین کند در وصول درآمدهای مالیاتی تنبل میشود و تمایل چندانی ندارد وقت و هزینه صرف کند تا بتواند درآمدش را از محل مالیات افزایش دهد. بنابراین اگر شاهدیم نظام مالیاتی کشور ضعیف است به همین مساله برمیگردد چون برای دولت سخت است بخواهد ترک عادت کند تا با روشهای معقول و کمخطر کسری بودجهاش را جبران کند.
چند بار اتفاق افتاده که پس از انقلاب، دولتها برای جبران کسری بودجه از بانک مرکزی استقراض کنند. در آن مقاطع چاپ پول چه آثار اقتصادی به دنبال داشت؟
بعد از انقلاب در زمان جنگ تحمیلی با توجه به شرایط اقتصادی در سطح نسبتاً بالایی دولت از منابع بانک مرکزی استفاده کرد. البته ذخایر ارزی که از قبل انقلاب در اختیارمان بود کمک بسیاری کرد تا دولت بیش از اندازه از بانک مرکزی استقراض نکند چراکه بخشی از منابع لازم برای هزینههای پشتیبانی جنگ و تامین نیازهای معیشتی مردم از این محل تامین میشد. در آن دوره از ابزارهایی چون اوراق مشارکت یا اوراق قرضه یا استقراض از منابع خارجی تقریباً استفاده نشد و چون شرایط، شرایطِ جنگ بود، بخش بزرگی از کسر بودجه از منابع بانک مرکزی تامین میشد. پس از پایان دوران جنگ تحمیلی در دوران دولت سازندگی تا حدود بسیاری استفاده از منابع بانک مرکزی تعدیل شد. البته کماکان کسری بودجه ادامه داشت ولی به دلیل اینکه سطح عمومی قیمتها رشد قابل ملاحظهای داشت و درآمد دولت به ویژه در دوره اول رئیسجمهوری آقای هاشمی بالا رفت استفاده از منابع بانک مرکزی محدود شد. خاطرم هست طی یک یا دو سال از دولت آقای هاشمی، دولت نهتنها کسری بودجه نداشت، بلکه اضافه درآمد هم داشت. البته بماند که عواید حاصل از صادرات نفت طبق ادبیات اقتصادی جزو کسری بودجه محسوب میشود. به هر ترتیب در آن زمان درآمد حاصل از صادرات نفت خام را که فروش داراییهای سرمایهای هست بهعنوان درآمد تلقی میکردند. ولی وقتی دوباره فعالیتهای زیربنایی و طرحهای عمرانی در دولت سازندگی آغاز شد بازهم دولت به سمت استفاده از منابع بانک مرکزی رفت البته با روند معقولتری نسبت به قبل این کار انجام شد. با این حال به نسبت از منابع بانک مرکزی کمتر استفاده شد ولی ابزارهایی چون اوراق مشارکت و استقراض از منابع خارجی برای جبران کسری بودجه به کار گرفته شد. دولت سازندگی در آن زمان حدود 30 میلیارد دلار از منابع خارجی استقراض کرد.
آیا در دورهای هم بوده که استفاده از منابع بانک مرکزی برای تامین کسری بودجه بسیار محدود و حتی به صفر رسیده باشد؟
بله، در دولت اصلاحات این اتفاق افتاد. در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی که من هم در آن زمان درگیر مدیریت اقتصادی کشور بودم تلاشهای بسیاری شد تا استفاده از منابع استقراضی برای جبران کسری بودجه دولت به شکل معقول و منطقی دربیاید. در آن مقطع استفاده از منابع بانک مرکزی تقریباً خاتمه یافت و به صفر رسید. دیگر دولت برای تامین کسری بودجه از بانک مرکزی استقراض نکرد. حتی میتوانم بگویم استفاده دولت از منابع بانکها (البته به جز تبصرههای تکلیفی قانون بودجه که در قانون برنامه سوم نوشته شده بود هر سال 10 درصد کاهش پیدا کند و رقمش هم در آن زمان 600 میلیارد تومان بود.) تقریباً به صفر نزدیک شد. من در آن زمان که مدیریت وزارت اقتصاد را برعهده داشتم مکاتبهای با آقای خاتمی داشتم و از ایشان خواستم دولت نسبت به بازپرداخت بدهیهایش به نظام بانکی، تعجیل بیشتری داشته باشد. آقای خاتمی هم در جواب نامهام با استقبال از این درخواست، نوشتند که دولت 280 میلیارد تومان به نظام بانکی بدهکار است کوشش کنیم تا آن را بازپرداخت کنیم و اعتباری برایمان فراهم شود. پس از گذشت سالها هنوز هم آن نامه با دستخط آقای خاتمی را پیش خودم نگه داشتهام. خویشتنداری دولت آقای خاتمی در مقابل منابع بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه باعث شد تا در این دوران، تورم فرآیند نزولی را طی کند و متناسب با آن اشتغال و سرمایهگذاری داخلی و خارجی رشد قابل توجهی داشته باشد و در نهایت رشد قابل توجهی در اقتصاد به وجود آید.
چه اتفاقی افتاد که در دولتهای نهم و دهم استفاده از منابع بانک مرکزی به یکباره با رشد قابل توجهی مواجه شد و عملاً دولت با چاپ پول سعی در جبران کسری بودجه داشت؟
متاسفانه در دولتهای آقای احمدینژاد استفاده از منابع استقراضی به شدت، بیمحابا و لجامگسیخته افزایش پیدا کرد. دولت در آن مقطع بار هزینههایش را بسیار افزایش داده بود و چون درآمدش به هزینههایش کفاف نمیداد نهتنها از منابع بانک مرکزی بلکه از منابع بانکها و هم از ذخایر ارزی کشور به طور افراطی استفاده کرد. در نتیجه نقدینگی به شدت و به شکل بیسابقهای رشد کرد. با وجود این در یک سالی که (از سال 86 تا 87) در دولت آقای احمدینژاد، مدیریت بانک مرکزی را برعهده داشتم بسیار تلاش کردم تا ضابطهای برای دولت در استفاده از منابع بانک مرکزی تعیین کنم. در این زمینه با اختیارات رئیسکل بانک مرکزی و بدون هماهنگی با دولت (البته آقای احمدینژاد از این کار خوشش نیامد)، اعلام کردم دیگر دولت نمیتواند از منابع بانک مرکزی استفاده کند و اصطلاح «سه قفله» را به کار بردم. در آن زمان با توجه به وظیفهای که برعهده داشتم اعلام کردم ما چاپخانه اسکناس را سه قفله میکنیم و دیگر از بانک مرکزی به دولت پول نمیدهیم. این کار باعث شد حداقل در آن مقطع روند دستاندازی دولت به منابع بانک مرکزی کند شود. اما پس از آنکه من از بانک مرکزی رفتم دوباره استفاده از منابع بانک مرکزی شدت گرفت. نتیجه چاپ پول این شد که نقدینگی کشور از عدد 68 هزار میلیارد تومان در ابتدای دولت آقای احمدینژاد به حدود 600 هزار میلیارد تومان در انتهای دولت ایشان رسید.
در دولت آقای روحانی چطور؟
آقای روحانی با 600 هزار میلیارد تومان نقدینگی دولت را از آقای احمدینژاد تحویل گرفت و اکنون رقم نقدینگی به بیش از 1500 هزار میلیارد تومان رسیده است. در دولت اول آقای روحانی روند استفاده از منابع بانک مرکزی نسبت به قبل تا حدودی تعدیل شد. درست است عدد نقدینگی بسیار افزایش یافته اما درصد آن بسیار کمتر از آن عدد مطلقی است که در دوره آقای احمدینژاد به نقدینگی کشور اضافه شد. در هشت سال دولت آقای احمدینژاد تقریباً نزدیک به 10 برابر (مقداری کمتر) نقدینگی رشد یافت اما در چهارساله دولت آقای روحانی این عدد از 600 به 1500 تقریباً 5 /2 برابر شد؛ یعنی 150 درصد رشد داشته است. آنچه مهم است اینکه روند استفاده منابع بانک مرکزی اگرچه با شدت کمتر در دولت آقای روحانی هم ادامه دارد. دولت با توجه به تنگنای مالیای که دارد برای اینکه بتواند تعهدات خود را انجام بدهد به تدریج از منابع بانک مرکزی استفاده میکند. علاوه بر آقای روحانی به طور خاص هم آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور و آقای نوبخت سخنگوی دولت در صحبتهای اخیرشان اشاره کردهاند که دولت برای تامین هزینه یارانهها، طرح سلامت، استخدامهای دولتی، هزینههای جاری و... به پول نیاز دارد. این مساله گویای این حکایت تلخ است که این دولت هم به استفاده از منابع استقراضی روی آورده است. در نتیجه حاصل آن این است که نقدینگی و به تبع آن حجم اسکناس و پول بیش از تولید ناخالص داخلی رشد میکند و تورم به بار میآورد.
اگر دولت بخواهد در این شرایط روند چاپ پول را ادامه دهد چه آثار و تبعاتی به همراه خواهد داشت؟
هر دولتی خودش را در این موضع قرار دهد که رشد نقدینگی بیش از رشد تولید ناخالص داخلیاش باشد و آن را قبول کند، تورم قطعی برای جامعه به ارمغان میآورد. تبعات این کارهای خطرناک به آقای احمدینژاد بارها و بارها هشدار داده شد اما گوش شنوایی وجود نداشت. همین حرفها به آقای روحانی از ابتدای دولت هم گفته شد، متاسفانه ایشان هم به پیام مشفقانه، دلسوزانه و کارشناسانه من و بسیاری از اقتصاددانان کشور گوش نکرد. در نتیجه با یک تورم نهفته و ذخیرهشده مواجه شدیم و این روزها هم میبینیم که آن تورم نهفته و ذخیرهشده سر باز کرده و به صورت انفجاری در حال نمایان شدن است و هم مردم و هم دولت از این جهت در مضیقه افتادهاند. دولت باید بداند و یاد بگیرد هر کسی به عملکرد آن انتقاد میکند الزاماً دشمن نیست و به صلاحش است به حرفهای منتقدانش هم گوش دهد. متاسفانه هم در دولت آقای احمدینژاد و هم در دولت آقای روحانی اینگونه تصور میشود کسانی که به دولت انتقاد میکنند یا نسبت به خطاهایشان هشدار میدهند حتماً دشمن هستند و باید آنها را از خود برانند. با این شرایط اگر دولت بخواهد به چاپ پول ادامه بدهد به طور قطع عواقب سهمگینی دامنگیرش خواهد شد. من راهکار آن را در چند سرفصل جمعبندی میکنم. سرفصل اول: رشد حجیم نقدینگی در مقابل تولید ناخالص داخلی باید به هر شکلی مهار شود و اثرات تخریبی آن با روشهای منطقی و علمی به حداقل برسد. سرفصل دوم: دولت باید هزینههای جاری خود را به شدت پایین بیاورد و از اتخاذ تصمیماتی که به استفاده از منابع بانک مرکزی منجر میشود، بپرهیزد. سرفصل سوم: دولت باید فضای کسبوکار مردم را طوری بهبود بخشد که مردم در فعالیتهای اقتصادی مشارکت کنند تا این حجم بزرگ نقدینگی به سمت سرمایهگذاریهای مولد سوق داده شود تا در نهایت به تولید ناخالص داخلی منجر شود. البته لازمه آن این است که دولت اعتماد مردم را جلب کند. متاسفانه در حال حاضر اعتماد مردم به سیاستهای دولت و حرفهای دولتمردان بهشدت خدشهدار شده و این مساله آفت بزرگتری از نقدینگی و تورم برای دولت و حاکمیت است. باید آقای روحانی از این فرصت محدود استفاده کند، با مردم صادقانه حرف بزند و اعتماد را به دولت بازگرداند تا شرایط لازم فراهم شود که این 1500 هزار میلیارد تومان نقدینگی سرگردان جامعه برای سرمایهگذاری و تولید صرف شود.