واقعیت را متواضعانه بپذیریم
به بهانه اختلاف نظر دو عضو شورای پول و اعتبار درباره ریشه التهابات ارزی
اخیراً جناب آقای آخوندی در کانال تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «التهاب ارزی، لزوم شناخت شرایط و گام بعدی» نوشته و در آن مفصلاً به ریشهها و راهکارهای رفع و رجوع بحران ارزی پرداخته بود.
اخیراً جناب آقای آخوندی در کانال تلگرامی خود یادداشتی با عنوان «التهاب ارزی، لزوم شناخت شرایط و گام بعدی» نوشته و در آن مفصلاً به ریشهها و راهکارهای رفع و رجوع بحران ارزی پرداخته بود. هسته محوری استدلالهای وزیر راه شهرسازی این بود که نباید برای فرار از مسوولیت، پشت عواملی نظیر دستهای پشت پرده و اخلالگران و... پنهان شد. و باید نقش داراییهای سمی و نرخ سودهای نجومی که باعث ایجاد نقدینگی بالا شده را دستکم نگرفت. کمی بعد جناب آقای سیف پاسخ ایشان را دادند و بر این تاکید کردند که اتفاقاً نرخ سود بانکی بالا باعث شده تا جذابیت نسبی خرید ارز برای سرمایهگذاری کاهش پیدا کند.
قبل از ورود ماهوی به بحث، لازم است به نقدی که به هر دو طرف این بحث وارد است اشاره کنم. یکی از گرفتاریهای اساسی در اقتصاد ایران، کمبود اقتصاددانانِ کمی است؛ کسانی که به جای تحلیلهایی که صرفاً روابط علی و معلولی پدیدهها را بازگو میکنند و اقتصاد را به یک علم شفاهی و بازاری فرو میکاهند، به اقتصادسنجی به معنی تکنیکهای روزِ جمعآوری و پالایش داده، طراحی سوال تحقیقی درست و آزمایشهای آماری مناسب و در نهایت تدوین استراتژی مناسب برای استفاده از دادهها مسلط بوده و از این ابزار قوی برای تحلیل علت پدیدههایی نظیر بحران ارزی اخیر استفاده میکنند. تا زمانی که در نهادهای سیاستگذار اقتصاد به تعداد کافی از این دسته از متخصصان نداشته باشیم، بازارِ تحلیلهایی که از نظر علمی نادقیق و هر یک از زاویهای و تا حدی درست و تا حدی نادرست است، داغ خواهد بود. البته در حل این نقیصه، وظیفه بانک مرکزی که مسوولیت مستقیم در مورد پول ملی دارد، سنگینتر است.
بعضی از نکاتی که رئیسکل بانک مرکزی در پاسخ به آقای آخوندی تبیین کردهاند، از دید فنی درست است. به عنوان مثال، نفس حساب سرمایه منفی در تراز پرداختها، نشاندهنده خروج ارز از کشور نیست. همچنین بین رشد پایه پولی و رشد نقدینگی، ارتباط یک به یک وجود ندارد و تحلیلهای مبتنی بر تکنیکهای حسابداری، یعنی محاسبه تفاوت رشد این دو شاخص و نتیجهگیری از آن، دقیق نیست. اما پاسخ آقای سیف در عمل به همین نکات فنی محدود میشود و پیام اصلی نوشته آقای آخوندی نادیده گرفته شده است. این به آن میماند که کسی مطلبی مفصل با جزئیات و فصول فراوان برای شما ارسال کند و شما به جای بررسی محتوا و مغز مطلب، توجه اساسی خود را به این معطوف کنید که آیا فونت به کار رفته و فاصله بین خطوط مناسب است یا نه!
یکی از معدود قسمتهایی که رئیسکل بانک مرکزی به محتوای نقد وزیر راه ورود پیدا کرده، آنجاست که ایشان عدم تناسب بین سود بانکی و نرخ تورم را پذیرفته اما در ادامه استدلال کرده است: «با تایید ضرورت تناسب میان نرخ سود و نرخ تورم در کشور، باید توجه داشت که بالا بودن نرخ سود سپرده منجر به افزایش جذابیت سپردهگذاری در بانکها شده که خود عاملی در جهت کاهش میل خرید ارزهای خارجی تلقی میشود.» استدلالی که به باور من به کلی مخدوش است و در آن سیر زمانیِ قیمت ارز نادیده گرفته شده است. به عبارت بهتر این درست است که در صورتی که نرخ ارز در طول سالیان افزایشی آرام و منطقی میداشت، آنگاه هیچگاه فرصت ناگهانی برای کسب سود یکشبه از ارز به دست نمیآمد. در نتیجه، نرخ سود بالای بانکی میتوانست برای کنشگران اقتصادی جذاب باشد و در نقش یک عامل بازدارنده از تبدیل ارز به ابزار سرمایهگذاری عمل کند.
اما در عمل حقیقت مطلب اینگونه که آقای سیف ترسیم کردهاند نیست. این قلم پیشتر در همین نشریه مفصلاً به معضل انتظارات ارزی از دولت و تن دادن دولتها به چنین انتظار نابجایی پرداخته است. از جمله اشاره شد که دولت وظیفه و رسالت خود میداند که در بازار ارز مداخله کند و نرخ ارز را در حد «مطلوب» خود حفظ کند. جامعه نیز این توقع را از دولت دارد و دولتی را که موفق به انجام این کار شود به مثابه یک دولت قوی و قهرمان و دولتی که نتواند این سیاست را اعمال کند، نالایق و کمتوان میبیند. به عبارت بهتر دولتهای مختلف با نادیده گرفتن حقایق اقتصادی مانند میزان صادرات و واردات، ذخیره ارزی کشور، تورم ریال و تورم دلار و... فنر کم بودن نرخ ارز را به تدریج فشرده میکنند و هر یک این میراث را به دولت بعدی تحویل میدهند تا سرانجام تجمیع اثر این سیاست غلط، فنر مذکور را به حداکثر ظرفیت فشردگی برساند و از جایش رها شود. به عنوان نمونه در همین التهاب ارزی اخیر، نرخ خرید و فروش آزاد ارز، در مجموع بیش از 50 درصد افزایش یافته است. ظرف حدود دو هفته، ریال 15 درصد کاهش ارزش داشت و حتی در یک روز، هشت درصد از ارزش خود را از دست داد.
این مکانیسم فنریِ نرخ ارز، خود بهترین فرصت را برای کسب سود بسیار بالا، غیرمولد و غیرمنصفانه ایجاد کرده است. به عبارت بهتر صاحبان سرمایه، بهترین مشوقها را برای پارک کردن منابع مالی خود در اختیار داشته و هرگونه فعالیت تولیدی را در چنین شرایطی غیرعقلانی میبینند. این افراد میتوانند سرمایههای خود را در صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت پارک کنند و به راحتی سودهای بالای 20 درصد در سال دریافت کنند؛ صندوقهایی که عملاً به روشی شوم و مخرب برای قرض دادن به بانکها با نرخهای نجومی و تشدید بحران بانکی تبدیل شده است و بیش از 10 درصد نقدینگی کشور را در خود جای دادهاند. سپس همین افراد با مشاهده علائم جهش ارزی، سرمایه خود را به راحتی و ظرف دو روز کاری از این صندوقها خارج کرده و علاوه بر آن 20 درصد سود سالانه، مجدداً سود بیشتری ظرف مدت کوتاهتری کسب میکنند. و هر وقت اوضاع ارزی آرام شد، مجدداً سرمایه خود را به همان صندوقها یا بانکها، هر کدام که سود بیشتر بدهد، بازمیگردانند.
در واقع داراییهایی که به تعبیر آقای آخوندی داراییهای سمی هستند، بزرگ، قوی و غیر قابل انکار شده و صاحبان آن نیز ظرف این سالیان کاملاً به وجود فرصتهای مصنوعی در قسمتهای مختلف نظام بانکی، پولی و ارزی آگاه شدهاند. علاوه بر این به علت نیاز شدید بانکها به جذب سپرده و همچنین پیشبینیناپذیر بودن شرایط اقتصادی و سیاسی ایران، عملاً در رقابت سنگین و ناسالم برای جذب منابع مالی، مفهوم سرمایهگذاری بلندمدت از بین رفته و مفاهیمی مانند «روزشمار» و «امکان برداشتِ فوری در هر لحظه» و... جای آن را گرفته است. در نتیجه داراییهای سمی ماهیتی سیال پیدا کردهاند. تا بوی افزایش قیمت ارز، طلا و امثالهم در فضای اقتصاد میپیچد، این داراییها فوراً از پارکینگهای خود خارج شده و باعث میشوند رودخانه افزایش قیمت به سیلی سهمگین تبدیل شود.
جمعبندی آنکه نباید تصوری کلی را از دست داد. اگر نقدی مطرح میشود، حتی اگر جزئیات فنی آن دقیق نیست اما مکانیسم علیمعلولی مطرحشده در آن درست و غیرقابل انکار است، بهتر است به جای پاسخی فنی و مچگیرانه، واقعیت را متواضعانه بپذیریم. من دو هفته قبل، در پاسخ به مصاحبه آقای دکتر سیف با تجارت فردا، مطلبی مفصل در همین نشریه نوشتم. چند تن از دوستانی که در بانک مرکزی فعال بوده و از سیاستهای آن حمایت میکردند، اینکه صرفاً با محاسبه تفاضل تورم ریال و تورم دلار در پنج سال اخیر، دلار 3200 تومانی سال 92 را معادل 6300 تومان در حال حاضر دانسته بودم، قابل نقد میدانستند.
نقدی که البته از دید فنی و علمی صحیح است و حق با این دوستان است اما باید در نظر گرفت یک مقاله با مخاطب عمومی و با حجم مطلب محدود، باید تلاش کند که چالشهای اصلی و نتیجهگیریهای اساسی را فدای پرداختن بیش از حد به جزئیات فنی نکند. وقتی آقای سیف، وجهه اصلی همت خود را بر جزئیات فنی و صحتسنجیِ تعاریف استفادهشده توسط آقای آخوندی قرار میدهد و از نقد پیام اصلی نوشته غافل میشود، یعنی به طور ضمنی پذیرفته که نقد ایشان به صورت ماهوی درست است و تنها ایرادات شکلی دارد.