تاریخ انتشار:
آیا فناوری میتواند بازار انتشار واحدهای پولی را رقابتی کند؟
انحصارزدایی از پول
یکی از پیامدهای ظهور پولهای دیجیتالی که بر پایه تکنولوژیهای رمزنگاری عمل میکنند، مباحثی است که در زمینه پول بدون پشتوانه بانک مرکزی درگرفته است. این مباحث، به طور خاص از دهه ۱۹۷۰ میلادی و انتشار دو اثر مهم از سوی هایک به نامهای «انتخاب ارز» و «ملیتزدایی از پول» آغاز شده بود و قدرت انحصاری بانک مرکزی در تنظیم نظام بانکی و کنترل واحدهای پولی را به چالش میکشید.
یکی از پیامدهای ظهور پولهای دیجیتالی که بر پایه تکنولوژیهای رمزنگاری عمل میکنند، مباحثی است که در زمینه پول بدون پشتوانه بانک مرکزی درگرفته است. این مباحث، به طور خاص از دهه 1970 میلادی و انتشار دو اثر مهم از سوی هایک به نامهای «انتخاب ارز» و «ملیتزدایی از پول» آغاز شده بود و قدرت انحصاری بانک مرکزی در تنظیم نظام بانکی و کنترل واحدهای پولی را به چالش میکشید. به گفته هایک، پول تفاوتی با دیگر کالاها ندارد و بهتر است به جای انحصار انتشار پول در دست دولت، بنگاههای خصوصی حق ضرب پول داشته باشند و بر سر آن رقابت کنند. در بحث هایک، مزیت رقابتی کردن ضرب پول فقط این نیست که در چارچوب تحلیل آدام اسمیت، بازیگران خرد با پیگیری نفع شخصی به کارا شدن بازار کمک میکنند؛ بلکه یک پیامد بسیار مهم این است که با گرفتن امکان دستکاری در بازار پول از دولت، یکی از ریشههای اصلی چرخههای تجاری -که به باور هایک تا حد زیادی به دلیل نحوه سیاستگذاریهای دولتی است- از بین خواهد رفت.
شاید تحت تاثیر همین دیدگاهها بود که بانک مرکزی اروپا (ECB) در نخستین مطالعهای که از سوی بانکهای مرکزی در خصوص بیتکوین منتشر شد، در سال 2012 در گزارشی با عنوان «طرحهای کلی پول مجازی» نوشت: «ریشههای نظری بیتکوین را میتوان در مکتب اقتصادی اتریش و نقد این مکتب نسبت به نظام پولی موجود و دخالتهای صورتگرفته از سوی دولت و دیگر نهادها در آن، پیدا کرد که بر اساس دیدگاه این مکتب، عامل بدتر شدن چرخههای تجاری و ایجاد تورم بودهاند. یکی از موضوعاتی که مکتب اقتصادی اتریش روی آن تمرکز کرده، چرخههای تجاری است. به طور خلاصه، بر اساس نظریه اتریشی، چرخههای تجاری پیامدهای ناگزیر دخالتهای پولی در بازار هستند، جایی که انبساط شدید اعتبارات بانکی موجب افزایش عرضه پول از طریق فرآیند خلق پول در بانکداری با ذخیره قانونی
(Fractional Reserve Banking) میشود و این امر، به کاهش مصنوعی نرخهای سود منجر میشود. در این موقعیت، برخی (از کارآفرینان) تحت تاثیر سیگنال این نرخهای مختلشده، پروژههای سرمایهگذاری بیشتری را شروع میکنند که با ترجیحات مصرفکنندگان در آن زمان سازگار نیست. این سرمایهگذاری گسترده پس از مدتی عدم پایداری خود را نشان داده و وضعیت را به سمت رکود خواهد برد که در ضمن این رکود، بنگاهها باید پروژههای سرمایهگذاری شکستخورده خود را نقد کرده و ساختارهای تولید خود را ترجیحات بینزمانی مصرفکنندگان بازتطبیق دهند.»
این نقد، از سوی تقریباً همه چهرههای مکتب اتریش به نظام بانکداری وارد شده که البته راهحل پیشنهادی آنان -بازگشت از نظام بانکداری جزیی (بانکداری بر مبنای ذخیره قانونی) به نظام پولی مبتنی بر طلا که به سادگی از سوی قدرتها قابل دستکاری نباشد، چندان جدی گرفته نشد و چندان هم عملی به نظر نمیرسید. اما نقد جدیتر نظام پولی و بانکی همانطور که پیشتر اشاره شد، نقدی بود که از سوی هایک مطرح شد و یک عرف تقریباً دوهزارساله در نظامهای پولی را با پرسش مواجه کرد.
گزارش بانک مرکزی اروپا در ادامه ریشهیابی نظری خود از بیتکوین، به این نقد هایک پرداخته و مینویسد: «یک حوزه مرتبط دیگر که اقتصاددانان اتریشی در آن خیلی فعال بودهاند، حوزه پولی است. یکی از مشهورترین نامها در این حوزه، فردریش ا. هایک» است که نوشتههای بسیار اثرگذاری مثل «ملیتزدایی از پول» (1976) را در این حوزه نوشت. او در این کتاب میگوید: «دولتها نباید قدرت انحصاری در انتشار (ضرب) پول داشته باشند و در عوض، پیشنهاد میدهد که بانکهای خصوصی باید مجاز به انتشار اسناد بدون سود بر مبنای نشانهای تجاری ثبتشده خود باشند. این اسناد (یعنی واحدهای پولی) باید رقابتپذیر باشد و در نرخهای تبدیل متغیر، معامله میشود. هر پولی که بتواند قدرت خرید پایداری را تضمین کند، دیگر پولهای با پایداری کمتر را از بازار حذف خواهد کرد. نتیجه این فرآیند رقابت و بیشینهیابی سود، یک نظام پولی بسیار کاراست که در آن، فقط پولهای پایدار امکان همزیستی خواهند داشت.»
البته این طرح اغلب از سوی اقتصاددانان جریان اصلی با انتقاد مواجه شده است و بسیاری از چهرههای مطرح آکادمیک، امکان ملیتزدایی از پول را منتفی و چنین تحولی را نشدنی و حتی غیرسودمند میدانند. عمده نقدهای مطرحشده بر طرح هایک را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: «اگر بانکداری آزاد مطلوب و امکانپذیر بود بسیار پیش از این به اجرا گذاشته میشد و کارایی بانکداری مرکزی در طول تاریخ ثابت شده است»، «انتشار و گردش پول بدون کنترل نهاد مرکزی باعث افزایش جرائم اقتصادی و کلاهبرداری میشود» (این نقد از سوی میلتون فریدمن هم مطرح شده است)، «بانکداری آزاد به مانعی در مقابل رشد اقتصادی و اشتغال تبدیل میشود»، «انتشار پول از سوی نهاد مرکزی یک انحصار طبیعی است و نیازی به شکسته شدن از سوی دولت ندارد»، «پول دولتی یک کالای عمومی است که باید از سوی دولت منتشر شود»، «بانکداری مرکزی حاصل یک ضرورت یعنی نیاز به وجود آخرین قرضدهنده برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد است» و مواردی از این دست. نقدهایی که به نظر میرسد حتی در نظریه هم، ایده بانکداری آزاد یا پول بدون انحصار را با چالش جدی مواجه میکند و نگرانی راجع به مسائل بسیاری را که با فرض
اجرای این ایده، قاعدتاً در عمل بر سر راه آن پیش خواهد آمد، تشدید میکند.
نکته جالب اینجاست که بسیاری از چهرهها و پایگاههای کنونی مکتب اتریش، به نظر میرسد که دستکم تاکنون نگاه چندان مثبتی به بیتکوین نداشتهاند و مقالات روزانه مندرج در پایگاه اینترنتی میزس (مهمترین پایگاه اقتصاددانان مکتب اتریش)، تنها تعداد معدودی مقالات انتقادی در این خصوص منتشر کرده است. یک نقد اصلی از سوی چهرههای این مکتب بر بیتکوین، بر مبنای این قاعده که «پول کالایی است که بیشترین امکان خرید و فروش و بازارپذیری را داشته باشد» («قضیه بازگشت» در نظریه اتریشی)، اساساً «پول» بودن بیتکوین را به چالش میکشد. این قضیه از سوی «منگر» و سپس به شکلی کاملتر از سوی «میزس» برای غلبه بر تناقض دور در تعریف پول و پیشنهاد چارچوبی برای فهم مبدأ پول، مطرح شده بود و میزس با چارچوببندی آن، نشان داد مولفههای تعیینکننده ارزش پول برخلاف سایر کالاها بعد تاریخی مهمی در خود دارند و نیز، پول در یکایک جوامع تنها میتواند از طریق مبادله در بازار ایجاد شود و نمیتوان آن را با قرارداد اجتماعی، تحمیل دولتی یا طرحهای تصنعی پیشنهادشده از سوی اقتصاددانان پی ریخت. بر همین مبنا، گروهی از چهرههای تازه وابسته به مکتب اتریش، از همان
ابتدا بیتکوین را فاقد ویژگیهای اساسی برای پول بودن میدانند. برای بسیاری از دیگر اقتصاددانان هم دشوار است که پولی را تصور کنند که به شکل تاریخی از کالا سربر نیاورده باشد. ولی با توجه به چشمانداز جدیدی که فناوری و شبکههای مجازی به روی جهان گشوده، شاید تعاریف قدیمیتر نتواند به عنوان قیدی برای پول-بودگی بیتکوین عمل کند و راهحل بهتر، استناد به این دیدگاه باشد که فناوریهای جدید، ایدههای جدید میخواهد.
اما اگر به صورت نسبی قرار باشد نگاه شود، چهرههای نزدیک به مکتب اتریش در مقایسه با دیگر اقتصاددانان نگاه مثبتتری به بیتکوین داشتهاند. چرا که اقتصاددانان جریان اصلی، از همان آغاز خود را در قامت منتقدان جدی این پول جدید، مطرح کرده و نشان دادند. به عنوان مثال، پل کروگمن (برنده نوبل اقتصاد 2008)، جوزف استیگلیتز (برنده نوبل اقتصاد 2001) و کنث راگوف (استاد سرشناس هاروارد و اقتصاددان ارشد پیشین صندوق بینالمللی پول) بارها از بیتکوین انتقاد کرده و خواهان محدودیت آن شدهاند. در این بین، کروگمن در مقالهای در سال 2013 بیتکوین را یک «شیطان جدید» خواند و اظهار کرد که متقاعد نشده است که این ابزار اینترنتی، چگونه قادر خواهد بود به کار خود ادامه دهد. او مواضع انتقادی خود را در سالهای بعد حفظ کرد و پیشبینی نادرستی هم در سال 2015 مبنی بر کاهش ارزش بیتکوین ارائه داد. استیگلیتز هم در سالهای گذشته متناوباً در خصوص بیتکوین صحبت کرده و در یکی از سخنرانیهای اخیر خود هم، با اشاره به اینکه کارکرد بیتکوین تنها برای دور زدن دولتها و عدم پرداخت مالیات است، تلاشها برای متوقف کردن این ابزار پرداخت را تایید کرد. راگوف هم
به شکل مشابهی، اظهار کرده است که «همیشه راههای دیگری برای پرداخت -مثل سکههای طلا، الماسهای کوچک و اکنون بیتکوین- وجود دارد و به دلیل کم بودن مقیاس آن و اینکه دولت از نوآوریها استقبال میکند، تاکنون جلو بیتکوین گرفته نشده است». محور اصلی این نقدها، دو دیدگاه رایج در بین چهرههای اقتصادی است: اینکه دولت باید بتواند با استفاده از تنظیم واحد پولی، اقتصاد را تثبیت کند، و اینکه دولت باید قادر باشد که مشخص کند چه مبادلهای قانونی و کدام غیرقانونی است.
اما شاید در نتیجه نگاه انتقادیتر مکتب اتریش به نقش دولت و رویکرد «آزادیخواهانه»تر متفکران این مکتب، نقد این مکتب به بیتکوین از جنس متفاوتی با اقتصاددانان جریان اصلی بوده و عمدتاً حول این مساله است که آیا میتوان بیتکوین را پول دانست یا خیر. به عنوان مثال، با توجه به تنوع چهرههای مکتب اتریش و نگاه انتقادی این مکتب به پولهای ملی و مرکزیتیافته، برخی از چهرههای کنونی این جریان مثل «جفری تاکر»، «پیتر سوردا» و «کنراد گرف» در سالهای گذشته به مدافعان محکم بیتکوین تبدیل شدهاند و به نظر میرسد تعداد آنها در سالهای گذشته در حال افزایش بوده است. از این گروه، سوردا در مقالهای در سال 2014 با عنوان «مبدأ، طبقهبندی و مطلوبیت بیتکوین» بر مطلوبیتهای مختلف «بیتکوین» از جمله «کاهش هزینههای مبادله» با استفاده از آن، به تعریف منگر از پول ارجاع میدهد: «پول یک محصول طبیعی از اقتصاد بشری است و شکلهای مشخصی که در هر زمان و مکان میگیرد، حاصل شرایط مشخص و متغیر اقتصادی است.» سوردا با اشاره به این تعریف، بیتکوین را یک «کالا» میداند که از دل یک تلاش چنددههای برای یافتن راهحل برای مشکلات علوم مربوط به کامپیوتر
در زمینه رمزنگاری، تولید شده و توانسته قیمت و نقدپذیری به دست آورد و به یک واسطه پرداخت تبدیل شود. هر چند او معتقد است بیتکوین نهایتاً یک ابزار پرداخت است و نمیتوان آن را پول نامید، ولی میگوید به دلیل کاهش هزینه مبادله، بیتکوین به افزایش سهم خود در بازار واسطههای پرداخت ادامه خواهد داد.
بنابراین، آنچه توانسته باعث جذابیت بیتکوین شود و بهتدریج با افزایش کاربرد، آن را بیشتر به یک واحد پولی مربوط کند؛ اعتمادی است که کاربران به قوانین ریاضی پشت این واحد پولی داشتهاند و مزایای دیگری که گزارش بانک مرکزی اروپا هم آنها را نادیده نگرفته است. گزارش ECB سه دلیل اصلی در افزایش تمایل به بیتکوین را اینگونه برمیشمارد: «درجه بالاتری از ناشناس بودن در مقایسه با دیگر ابزارهای پرداخت الکترونیک»، «هزینههای پایینتر مبادله در مقایسه با دیگر ابزارهای سنتی پرداخت» و «تسویه و تایید مستقیمتر و سریعتر مبادلات» در غیاب واسطههای اضافی. به نظر میرسد همین عوامل، زمینه را برای جلبتوجه اقتصاددانان بینالمللی و مقامهای رسمی کشورها در سالهای گذشته به بیتکوین و دیگر پولهای مجازی (که گاهی به آنها آلتکوین (AltCoin) گفته میشود) فراهم کرده است. هر چند، به نظر میرسد که قوانین موجود در کشورها نیز امکان انتشار واحدهای پولی فیزیکی را غیرقابل تحقق کرده بود و این موضوع هم، در افزایش محبوبیت بیتکوین و دیگر پولهای مجازی بیتاثیر نبوده است. به عنوان مثال، میتوان از یکی از رخدادهای سالهای اخیر در زمینه انتشار
پولهای غیرملی تحت عنوان «دلار آزادی» نام برد که از سوی «برنارد فون ناتهوس» در آمریکا انتشار یافت و برای او مجازات حبس را در پی داشت.
در نهایت، باید توجه شود که بیتکوین نخستین و مشهورترین نمونه از پولهایی است که اکنون به آنها پولهای رمزنگاریشده یا رمز-پایه (Criptocurency) گفته میشود و شاید اصطلاحی مثل «رمزپول» را بتوان برای دسته کلی این واحدهای پولی معرفی کرد. با توجه به این پیشگام بودن، بیتکوین در حال حاضر بخش زیادی از بازار این پولها را در اختیار خود دارد. با این حال، بیتکوین شکافها و ایراداتی دارد که بسیاری از آلتکوینهای جدیدتر، آنها را اصلاح کردهاند. به عنوان مثال، میتوان از هزینههای الکتریسیته به دلیل تمرکز بر کامپیوترهای ASIC، زمان 10 دقیقهای مورد نیاز برای تایید، زنجیره کامپیوترهای عمومی و مواردی از این دست اشاره کرد که پرداختن به ریزهکاریهای آنها در صلاحیت نویسنده نیست و نیاز به دادههای تخصصیتری دارد. بنابراین، در بازار پولهای رمزنگاریشده هم رقابت برای دستیابی به بهترینها منجر به کاهش هزینهها شده و واسطههای پرداخت، به سمت کارایی بیشتر حرکت کردهاند. با توجه به چشمانداز رواج بیشتر چنین پولهایی و ناتوانی دولتها در ممنوع کردن آنها، به نظر میرسد زمان بازاندیشی جدی از سوی اقتصاددانان در چگونگی مواجهه با
این پدیده تازه اقتصادی، فرار رسیده است.
دیدگاه تان را بنویسید